چرا انسان خوشحالی نیستید؟
هر حالی که دارید نتیجه باورها و رفتارهایتان است. باورها و رفتارهای ما مانند بذرهایی هستند که در مزرعه زندگی خود میکاریم. شما هر روز چه بذرهایی را در زندگی خود میکارید؟ هر بذری که میکارید منتظر میوههای همان بذر نیز باشید. اگر خوشحال نیستید، پس بذر غم را میکارید. در این مقاله میخواهیم چند دلیل ساده را برای خوشحال نبودنتان شرح دهیم:
۱. باورهای ناسالمی دارید. باورهای ما هدایتکننده حال و زندگی ما هستند. باورهای ما از هر جنسی که باشند زندگی ما را همجنس خود میکنند.
هر حالی که دارید نتیجه باورها و رفتارهایتان است. باورها و رفتارهای ما مانند بذرهایی هستند که در مزرعه زندگی خود میکاریم. شما هر روز چه بذرهایی را در زندگی خود میکارید؟ هر بذری که میکارید منتظر میوههای همان بذر نیز باشید. اگر خوشحال نیستید، پس بذر غم را میکارید. در این مقاله میخواهیم چند دلیل ساده را برای خوشحال نبودنتان شرح دهیم:
۱. باورهای ناسالمی دارید. باورهای ما هدایتکننده حال و زندگی ما هستند. باورهای ما از هر جنسی که باشند زندگی ما را همجنس خود میکنند. به زندگی خود نگاه کنید، چه میبینید؟ این باور شما است. اگر این باور را دوست ندارید، پس هر چه زودتر برای تغییر آن اقدام کنید. آیا باور دارید که زندگی رنج و مصیبت است؟ آیا باور دارید که زندگی غمگین است؟ آیا باور دارید که همه آدمها دشمن شما هستند؟ آیا باور دارید که دیگران میخواهند به شما آسیب بزنند؟ آیا باور دارید که برای اینکه دیگران با شما بمانند باید به آنها باج بدهید؟ آیا باور دارید که قربانی شرایط هستید؟ آیا باور دارید که همه باید مطابق میل شما رفتار کنند؟ این باورها و هزاران باور دیگر باعث میشوند که شما غمگین شوید و غمگین بمانید.
۲. بهدنبال کاستیها میگردید. یکی از مهمترین دلایلی که باعث میشود شاد نباشید این است که نمیدانید با آنچه دارید چه کار کنید و دائما در پی آنچه نیست یا ندارید هستید. این اخلاق کمکم تبدیل به عادت میشود و به مرحلهای میرسید که اگر بهترینها را به شما بدهند باز هم دنبال عیبهای آن میگردید و بهجای لذت بردن از داشتهها، بابت کاستیها و نقصها غصه میخورید.
۳. خوشحال بودن را بلد نیستید. آیا میدانید که خوشحال بودن یعنی چه؟ آیا میدانید انسانهای خوشحال چطور هستند؟ آیا میدانید شما برای غم آفریده نشدهاید و باید راههای شادی را کشف کنید؟ آیا شما بلد هستید که از ته دل بخندید؟ آیا شما بلد هستید که از کوچترین چیزها لذت ببرید و شادی کنید؟ آیا شما میتوانید مانند کودکان در حال زندگی کنید؟ افرادی که اغلب غمگین هستند، راههای غمگین بودن را به خوبی بلدند اما راههای شادی را نمیشناسند.
۴. شما به خود تعهد دادهاید که خوشحال نباشید. گاهی دوست دارید خوشحال باشید، اما نمیشود! گاه نمیتوانید و گاهی آنقدر گرفتاری پیش میآید که شاد نباشید. همیشه ما به چیزهایی درون خود متعهد هستیم که این تعهدها یا ما را خوشحال میکنند یا غمگین. بعضیها به غم متعهد شدهاند، بعضیها به رفتارهای غمانگیز و بعضیها به افکار غمانگیز. تا زمانی که شما تعهد ناخودآگاه خود را کشف نکرده و به تعهد جدیدی پایبند نشوید، در شرایط فعلی خود باقی خواهید ماند.
۵. با طبیعت ارتباط ندارید. آب، هوای سالم، خاک، گیاهان، حیوانات، کوه، گل، آتش و ... چند بار در هفته این اجزای طبیعت را لمس میکنید؟ چند بار در ماه به طبیعت میروید و از روزمرگی فاصله میگیرید؟ چند بار در هفته پارک میروید و بر لمس طبیعت تمرکز میکنید؟ آیا هنوز هم مانند دوران کودکی گل بازی میکنید؟ آیا شنا میکنید؟ آیا کوهنوردی میکنید؟ ارتباط با طبیعت سطح انرژی و شادابی شما را بالا میبرد.
چگونه فرزند شادتری داشته باشیم؟
اگر میخواهید فرزندان شادی داشته باشید، ابتدا باید خود شما شاد باشید، سپس باید آموزشهای لازم برای تربیت مثبت فرزندان را ببینید. اگر شاد نیستید حتما کمک بگیرید و برای شاد کردن خودتان قدم بردارید. هیچ فرزندی در کنار پدر و مادر غمگین نمیتواند شاد باشد. در این مقاله چند راهکار برای تقویت شادی و آزادی روان در فرزندتان را به شما آموزش میدهیم:
۱. از ترساندن دائمی فرزند خود دست بردارید. برخی پدرها و مادرها دائما در حال ترساندن فرزند خود هستند تا او را وادار به رفتارهایی کنند که مطلوب خودشان است. کودکی که دائما بترسد، کمتر طعم شادی را میچشد.
۲. اجازه دهید احساسات خود را تجربه و بیان کند. برخی پدرها و مادرها آزادی بیان و آزادی روان را از فرزند خود میگیرند. آنها همانهایی هستند که تا کودک دهان به توصیف احساساتش باز میکند او را ساکت میکنند. مثلا به او میگویند که این حرف بد است، تو نباید چنین احساسی داشته باشی، الان حوصلهات را ندارم، بس است دیگر و... فرزند شما نیاز دارد که با آزادی درباره هیجاناتی که تجربه میکند صحبت کند. چنین کاری باعث تقویت هوش هیجانی او نیز میشود.
۳. جلوی کودک خود از مشکلات صحبت نکنید. روان کودک شما آماده شنیدن خیلی از مصیبتهای زندگی نیست. والدینی که با کودکان خود درد دل میکنند یا نزد او با یکدیگر از مشکلاتشان صحبت میکنند باعث میشوند فرزندشان از لحاظ روانی فشار و تنش زیادی را تحمل کند.
۴. فرزندان خود را زیاد به طبیعت و بازی ببرید. اجازه دهید با طبیعت ارتباط برقرار کنند. اگر دوست دارند آب بازی کنند، اگر دوست دارند گل بازی کنند، دوست دارند جیغ بزنند و دنبال هم بدوند و... شما وظیفه دارید فرصتی فراهم کنید که فرزند شما در طبیعت بازی کند. بد نیست که فرزند شما زمانی از روز را کمی دورتر از شما، در طبیعت با دوستانش بازی کند.
۵. کاری که بیشتر از حد و تواناییاش است را از او نخواهید. بسیاری از پدر و مادرها از روی باورهای رایج غلط یا چشم و همچشمی فرزندان خود را تحت فشار میگذارند. قبل از هر چیزی تواناییها و استعدادهای فرزند خود را کشف کنید، سپس در همان زمینهها به اندازه تواناییاش از او انتظار داشته باشید. فراموش نکنید که قبل از هر دستاوردی، سلامت روان فرزند شما مهم است.
ارسال نظر