مبتکر محاصره قطر و معمار جنگ یمن، ولیعهد عربستان شد
شاهزاده جنگطلب
با ولیعهد شدن محمد بن سلمان سوالهای بسیاری در مورد آینده عربستان سعودی بهوجود آمده است. در حالی که خبرها در مورد سلامتی ملک سلمان حاکی از ناخوشی احوال وی است، محمد بن سلمان را میتوان «پادشاه عنقریب» عربستان سعودی تلقی کرد. هفته گذشته در عربستان سعودی نه زلزله، بلکه کودتای سیاسی رخ داد. نایف بهعنوان ولیعهد پادشاه از سمت خود برکنار شد و ملک سلمان فرزند خود را جانشین وی کرد. این اتفاق یک نوع سنتشکنی برای کشور عربستان به حساب میآید، زیرا قدرت در این کشور از برادر به برادر به ارث میرسد.
با ولیعهد شدن محمد بن سلمان سوالهای بسیاری در مورد آینده عربستان سعودی بهوجود آمده است. در حالی که خبرها در مورد سلامتی ملک سلمان حاکی از ناخوشی احوال وی است، محمد بن سلمان را میتوان «پادشاه عنقریب» عربستان سعودی تلقی کرد. هفته گذشته در عربستان سعودی نه زلزله، بلکه کودتای سیاسی رخ داد. نایف بهعنوان ولیعهد پادشاه از سمت خود برکنار شد و ملک سلمان فرزند خود را جانشین وی کرد. این اتفاق یک نوع سنتشکنی برای کشور عربستان به حساب میآید، زیرا قدرت در این کشور از برادر به برادر به ارث میرسد. در راستای این تغییر و تحولات، دویچه وله اینگونه گزارش میدهد: سرویس اطلاعاتی آلمان زمانی درباره حرصِ محمدبن سلمان برای رسیدن به قدرت هشدار داده بود. تندروی در سیاست خارجی، خصومت با ایران و تلاش برای اصلاحات داخلی از ویژگیهای قدرتمندترین چهره آینده عربستان شمرده میشود. محمد بن سلمان اینک در اوج زندگی سیاسی حرفهای خود قرار دارد. این تازهکار ۳۱ ساله هم مثل بقیه همنسلهای خود باید از پس مشغلههای کاری و خانوادگی همزمان برآید؛ تکلیفی که او تاکنون با تسلط کامل و شتابی باورنکردنی از عهده آن بر آمده است. او از تنها همسرش چهار فرزند، دو دختر و دو پسر دارد. پادشاه آینده عربستان سعودی برخلاف بسیاری از دیگر مردان در این کشور، بنا به گفته خودش، تکهمسری را برگزیده است. زندگی حرفهای او در راستای اهدافی که دارد هم خوب پیش میرود: پدرش ملک سلمان روز چهارشنبه او را به مقام ولیعهدی عربستان و جانشینی رئیس دولت منصوب کرد. در این تحول محمد بن نایف، ولیعهد پیشین، سلب قدرت شد و ریاست بر وزارت کشور را هم از دست داد.
همهکاره دربار
«منطقا هم باید کار به اینجا میکشید». این نظر تحلیلگر هفتهنامه آلمانی اشپیگل در روز ۲۲ ژوئن در رابطه با تحولات اخیر دستگاه حکومتی عربستان است. محمد بن سلمان پس از تحصیل حقوق در دانشگاه ملک سعود، از طریق پدر ۸۱ سالهاش خیلی زود و کاملا حسابشده و سیستماتیک وارد چرخه قدرت شد. سال ۲۰۰۹ زمانی که فرماندار ریاض بود، مشاور ویژه پدر شد. زمانی که پادشاه کنونی در سال ۲۰۱۳ ولیعهد شد، پسرش ریاست دیوان ولیعهد را برعهده گرفت و سال ۲۰۱۵ هم با رسیدن پدر به قدرت وزیر مشاور و نیز رئیس شورای توسعه و اقتصاد شد؛ امری که از جمله برایش کنترل بر شرکت ملی نفت سعودی آرامکو را به ارمغان آورد. همچنین محمد بن سلمان بهعنوان معمار جنگ خانمانسوز یمن شناخته میشود. او دارای قدرت فراوانی شده است که میتواند نظرات خود را بر دیگران تحمیل کند. در رابطه با تیم او سخنان زیادی شنیده میشود؛ از جمله وزیر کشور جدید عربستان که برادرزاده محمد بن نایف است، در حالی که پیشتر رئیس دفتر ولیعهد جدید عربستان بوده و رابطه خوبی با وی دارد.
صعود باورنکردنی در ساختار قدرت
محمد بن سلمان همچنین بانی پروژه هزاران میلیاردی «چشمانداز ۲۰۳۰» و مبتکر تاسیس «بزرگترین صندوق سرمایهگذاری دولتی جهان» به ارزش ۲ تریلیون دلار نیز هست. عربستان سعودی در نظر دارد با این طرح بلندپروازانه وابستگی خود به درآمد نفتی را در دهههای آتی به شکل چشمگیری کاهش داده و جامعه را مدرنیزه کند. در حالی که ولیعهد کنونی به تندروی در سیاست خارجی شهرت دارد، در مقیاس ملی اصلاحطلبی محسوب میشود که درصدد گشایشهایی در جامعه بهشدت محافظهکار عربستان است. هنگامی که دو سال پیش ملک سلمان به پادشاهی رسید، فرزندش را در مقام وزیر دفاع منصوب کرد. چنین بود که صعود پرشتاب این شاهزاده پرانرژی در مرکز توجه جهانیان قرار گرفت. این توجه در آلمان اما با حسی ناخوشایند همراه بود.
هشداری قدیمی درباره قدرتگیری سیاستی مداخلهجویانه
سرویس اطلاعاتی فدرال آلمان (BND) همان زمان که محمد بن سلمان در داخل ساختار حکومت در حال رشد بود، درباره قدرتگیری او هشدار داد. این نهاد اطلاعاتی آلمان در گزارشی تحلیلی در همین مورد در دسامبر ۲۰۱۵ گفته بود که قدرتگیری فرزند ملک سلمان این خطر پنهان را در بر دارد که او در جریان تلاش برای تثبیت موقعیت خود بهعنوان جانشین پادشاه، در زمان حیات پدرش نیز زیادهروی کند. کارشناسان امور کشورهای عربی و تحلیلگران سرویس اطلاعاتی آلمان، علاوه بر این به این نتیجه رسیده بودند که محمد بن سلمان طرفدار نوعی «سیاست فعال مداخلهجویانه» است و تلاش میکند فضای تاثیرگذاری خود را در حوزه نظامی نیز گسترش دهد؛ امری که میتواند مناسبات با دولتهای دوست و بهویژه دولتهای مؤتلف در منطقه را به خطر بیندازد. دولت آلمان در آن زمان، دستکم نزد افکار عمومی، از این ارزیابی فاصله گرفت. پشت درهای بسته اما ممکن است در وزارت خارجه و دفتر صدراعظم هم به همین نظر رسیده باشند، زیرا این ارزیابی کاملا دقیق بوده است. سیستم پادشاهی به غایت محافظهکار عربستان از سال ۲۰۱۵ به این سو بیش از پیش تلاش کرده تا موقعیت خود را در موضع رهبری جهان عرب تثبیت کند. با توجه به ارزیابی نویسنده اشپیگل، اینک حکومت ریاض جنگ را ادامه سیاست با وسایل دیگر میداند و در همین راستا نیز چندین ائتلاف منطقهای میسازد.
دعوی سرکردگی جهان عرب
از زمانی که محمد بن سلمان در سال ۲۰۱۵ وزیر دفاع شد، عربستان رهبری ائتلافی نظامی را برعهده گرفت که در کشور همسایه یمن علیه حوثیها میجنگد. این گروه در سپتامبر ۲۰۱۴ صنعا را به دلیل بیکفایتی رئیسجمهوری وقت تصرف کردند و عبدربه منصور هادی، رئیسجمهوری مورد حمایت عربستان در یمن را از آنجا راندند. عربستان مدعی است که ایران از حوثیها حمایت میکند و به همین دلیل در حال یک نسلکشی در یمن است. همچنین چند هفته پیش عربستان سعودی بحران قطر را به وجود آورد. از محمد بن سلمان بهعنوان مبتکر محاصره قطر یاد میشود. حاکمان ریاض ائتلافی از کشورهای عربی را دور خود جمع کردند تا روابط دیپلماتیک خود با دوحه را قطع کنند و مرزهای زمینی، هوایی و دریایی خود را به روی قطر ببندند. هدف رسمی این اقدام متمرکز و مشترک، قطع حمایت قطر از تروریستهای افراطی در سراسر جهان عنوان شده است. به نظر نویسنده اشپیگل اما هدف عربستان که خود یکی از «پرورشگاههای نفرتپراکنی» است، مطیع کردن امیر جوان قطر، تمیم بن حمد بن خلیفه آل ثانی است. ریاض میخواهد نشان دهد که چه کسی در جهان عرب حرف آخر را میزند.
ارسال نظر