اضافهبار جمعیتی فضای زندگی را در پایتخت محدود کرده است
چیدمان زیست شبانه در تهران
مهدی جلیلی
دانشجوی دکترای ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی
«تهران تشنه گفتوگوست». این خلاصه تمام یافتههای من از همکاری در یک پژوهش دوساله با عنوان اتنوگرافی زیست شبانه در تهران است. اواسط تابستان ۹۴ از سوی دکتر شالچی و دکتر ذکایی اساتید جامعهشناسی دانشگاه علامه برای همکاری در پروژهای پژوهشی دعوت شدم که قصد داشت زندگی شبانه در تهران را از نگاه مردمی که ساعت ۱۱ شب تا سه و چهار صبح در بطن شهر به دنبال زندگی هستند بررسی کند. در این دو سال بارها در ساعات آخر شب به پارکها، میدانها، ترمینالها و خیابانهای شهر رفتم تا ببینم مردمی که در این ساعت از شبانه روز در شهر هستند چه میکنند.
مهدی جلیلی
دانشجوی دکترای ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی
«تهران تشنه گفتوگوست». این خلاصه تمام یافتههای من از همکاری در یک پژوهش دوساله با عنوان اتنوگرافی زیست شبانه در تهران است. اواسط تابستان 94 از سوی دکتر شالچی و دکتر ذکایی اساتید جامعهشناسی دانشگاه علامه برای همکاری در پروژهای پژوهشی دعوت شدم که قصد داشت زندگی شبانه در تهران را از نگاه مردمی که ساعت 11 شب تا سه و چهار صبح در بطن شهر به دنبال زندگی هستند بررسی کند. در این دو سال بارها در ساعات آخر شب به پارکها، میدانها، ترمینالها و خیابانهای شهر رفتم تا ببینم مردمی که در این ساعت از شبانه روز در شهر هستند چه میکنند. آنچه در جریان این مشاهدات یافتم این بود که تهران شهری تشنه گفتوگوست، شهری که عبوس و خسته و درمانده به نظر میرسد و شب که چون چادری روی این خستگیها کشیده میشود نمیتواند آرامش کند.
تهران دچار اضافه بار جمعیتی است و همین او را نیازمند گسترش فضا کرده است، فضایی که از آن حرف میزنم، تلفیقی از زمان و مکان است. بهعبارت دیگر تهران بهخاطر اضافه بار جمعیتی علاوه بر گسترش جغرافیایی نیازمند گسترش زمان هم هست. دیگر همه مردم تهران، کارمندها و بازاریهایی که صبح زود از خانه بیرون بروند و 10 شب چراغها را خاموش کنند نیستند. امروز گروه زیادی از مردم تهران، جوانانی هستند که صبح روز فردا کاری برای انجام دادن ندارند، یا در مشاغلی مشغولند که بعد از ظهرها آغاز میشوند؛ آنها جغرافیای خلوت شبهای تهران را به روزهای پرترافیک ترجیح میدهند و تشنه یافتن «فضایی» برای زندگی در شب تهران هستند. فضایی که برای گروههای برخوردار در خانهها و مهمانیها و دورهمیها تامین میشود و برای عدهای دیگر در پاتوقها و کلونیهای جور یا ناجور. تهران دچار فشردگی بیش از توان خود است و برای همین است که مردم تهران برای دست یافتن به فضای شهری نیازمند زنده بودن شهر برای ساعات بیشتری هستند.
پیش از این خانههای بزرگ و محلهها و مساجد، جایی برای گفتوگوی شهروندان پدید میآورد، اما امروز با از بین رفته خانههای حیاط دار و آپارتمانی شدن زیست شهری از یک سو و مرگ محلهها و جماعتهای پیرامون آن از سوی دیگر امکان گفتوگو از مردم تهران گرفته شده است. هر جا هم که این مجال داده میشود، مثل پارکها و رستورانها و مال ها، شاهد حضور انبوه مردمی هستیم که برای قرار گرفتن در دل یک «جماعت» حاضر شدهاند. تهران تشنه گفتوگوست. این جمله را بار اول وقتی ساعت 2 بعد از نصفه شب، در زیر پل سیدخندان کنار بساط یک چایی فروش دوره گرد ایستاده بودم و چایی دارچین مینوشیدم، در دلم گفتم. وقتی که آنسوتر از من گروههای چند نفره پسرها و دخترهای جوان کنار درهای باز ماشینهای معمولی شان روی مبلهای سیمانی زیر پل سیدخندان که بخشی از آکسسوار درهم و برهم این ترمینال کوچک است، نشسته بودند و با هم میگفتند و میخندیدند و چای میخوردند. تا ساعت چهار و پنج صبح که آفتاب بزند، گروههای زیادی آمدند و روی این میلهای سیمانی نشستند و حرف زدند و چای نوشیدند و رفتند.
شاید ساده به نظر برسد اما حقیقت این است که تهران فاقد هر ساختاری برای همین گپ و گفتهای آشکار در زیر نور و کنار جماعت برای شهروندان خود است. همین هم باعث شده که تهران دارای اضافه بار جمعیتی تشنه گفتوگو و فضاهای امن برای گفتوگو باشد. امروز دیگر مثل قدیمها نیست که بتوان دوست و رفیق را به نشستن به گوشهای از حیاط بزرگ خانه یا اتاقهای اختصاصی دعوت کرد یا با آنها در محله قرار گذاشت. حالا روزهای تهران شلوغ است و بسیاری از مردمش در شب آن دنبال جایی میگردند که بتوانند ارزان و امن کنار دوستانشان بنشینند، گپ بزنند و چای بنوشند و دست آخر هم به خانه برگردند. همان موقع پیشنهاد دادیم که بهعنوان بخشی از پژوهش، نقاطی از تهران، بهصورت آزمایشی در جریان زیست شبانه قرار بگیرند و شرایط نشستن و گپ زدن برای خانوادهها و دوستانی که تقاضای زندگی در شب تهران را دارند، فراهم شود.
یکی از نقاطی که ما پیشنهاد دادیم خیابان سی تیر در مجاورت موزه ایران باستان بود، خیابانی تاریخی و سنگفرش شده در نزدیکی بازار قدیمی تهران که شبها ساکنان اصلیاش آن را ترک میکنند و خلوت میشود. مطمئن نیستم که در نتیجه پیشنهاد ما بود که این طرح بهصورت آزمایشی در خیابان سی تیر آغاز شد یا نه، زیرا طرحی که ما داشتیم به دنبال ایجاد فضایی بزرگتر و دنجتر و گفتوگوییتر بود، اما آنچه این شبها در خیابان سی تیر میبینیم موید گوشهای از همین اشتیاق و تشنگی تهران برای داشتن فضاهای ارتباطی است. تجربه خیابان سی تیر نشان میدهد که حضور مردم در شهر امنیت را به همراه خود میآورد. البته و متاسفانه در خیابان سی تیر شاهد نگاهی از منظر فرصتهای اقتصادی به برقراری زیست شبانه هستیم که بدون شک مذموم است و تداوم آن هم موجب دلزدگی مردم خواهد شد، اما آنچه که از تجربه این خیابان میتوان به آن پی برد این است که تهرانیها امروز بر خلاف آنچه پیش از این از طرف نهادهای متولی اداره شهر مانند شهرداری و فرمانداری و نیروی انتظامی تلقی میشد، جماعت پرمشغله نیازمند خوابیدن راس ساعت 10 نیستند و باید فکری برای پاسخ دادن به خیل عظیم شهروندانی کرد که برای تحمل پذیر شدن زندگی در تهران نیازمندزنده بودن شبهای خلوت و خنک آن هستند. به این نکته هم باید توجه کرد که اگر پاسخ این نیاز در خیابانهای روشن و امن تهران و مجامع تحت نظارت مردم حاضر در شبهای تهران داده نشود، این نیاز در خانهها و پاتوقها و...برآورده خواهد شد که تضمینی برای آسیب زا نبودن آن وجود ندارد. تهران تشنه گفتوگوست، با تجدید نظر در سیاستهای شهری، به تهران و مردمش مجال گفتوگو بدهیم.
ارسال نظر