سه درس آموزنده فروش که میتوان از یک کودک خیابانی آموخت
ترجمه سیمین راد شما میتوانید فروشهایتان را با این سه آموزه از یک کودک خیابانی اهل هند بهبود ببخشید که از یک فروشنده دورهگرد هشت ساله به سخنگوی TEDx (سازمان غیر انتفاعی آمریکایی است که هرساله سمیناری برگزار میکند و در آن مدیران بزرگ و افراد موفق از تجربههای خود میگویند) تبدیل شده است. دو سال پیش در خیابانهای هند، رخدادی عظیم برای برند TEDx اتفاق افتاد. «راوی کومار» یکی از میلیونها کودک خیابانی در هند است. او در هشت سالگی در خیابانهای شهر مومبای شروع به کار کرد. او تمام روز را کار میکرد تا بادبزنهای دستیای را که مادربزرگش از پر طاووس میساخت به توریستهای گذری بفروشد.
ترجمه سیمین راد شما میتوانید فروشهایتان را با این سه آموزه از یک کودک خیابانی اهل هند بهبود ببخشید که از یک فروشنده دورهگرد هشت ساله به سخنگوی TEDx (سازمان غیر انتفاعی آمریکایی است که هرساله سمیناری برگزار میکند و در آن مدیران بزرگ و افراد موفق از تجربههای خود میگویند) تبدیل شده است. دو سال پیش در خیابانهای هند، رخدادی عظیم برای برند TEDx اتفاق افتاد.
«راوی کومار» یکی از میلیونها کودک خیابانی در هند است. او در هشت سالگی در خیابانهای شهر مومبای شروع به کار کرد. او تمام روز را کار میکرد تا بادبزنهای دستیای را که مادربزرگش از پر طاووس میساخت به توریستهای گذری بفروشد. راوی جوان که تا آن موقع حتی یک کلمه انگلیسی حرف نمیزد، متوجه شد که اگر میخواهد همه بادبزنهایش را به فروش برساند، باید زبان انگلیسی یاد بگیرد. پس به طور خودآموز شروع کرد به یاد گرفتن زبان. هر روز که با توریستها رو در رو میشد، کلمات بیشتری یاد میگرفت و نگاه میکرد ببیند آنها چه میکنند. در طول چند سال بعد، از طریق مشاهده و یادداشتبرداشتن به یادگرفتن ادامه داد و حتی دانش زبانش را
از حد زبان انگلیسی فراتر برد.
در سال ۲۰۰۷، یک توریست گذری، خواست تا در یک فیلمِ ویدئوییِ دو قیقهای با راوی گفتوگو کند. او از راوی درباره همه زبانهایی که تاکنون آموخته بود، پرسید. در آن ویدئو،راوی به نحوی ماهرانه، نحوه حرفزدنش برای فروختن بادبزنهارا نشان داد: نوعی چربزبانی تبلیغاتی برای فروش بادبزن که «راوی» بهشوخی ساخته بود؛ « با بادبزنهای ما هوای هند را مطبوع کنید» در ویدئو، او این عبارت را به هشت زبان متفاوت صحبت کرد. توریست مذکور که بسیار تحت تاثیرِ این تجربه قرار گرفته بود، این ویدئو را به صورت اینترنتی و آنلاین در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشت.
چند سال پس از آن، همان توریست به هند برگشت و یک ویدئوی دیگر، اینبار به اسمِ «سالهای نوجوانی»، ضبط کرد و در شبکه اجتماعی منتشر کرد. این دو ویدئو در مجموع بیش از ۵/۲میلیون بار دیده شدند. به این ترتیب این کودک، به یک چهره مشهور و شناختهشده آنلاین تبدیل شد. او به تدریج به کسی تبدیل شد که هر کسی به مومبایِ هند مسافرت میکرد به دنبالش میگشت تا با او ملاقات کند و به گفتوگو بپردازد.
داستان زندگیِ او بسیار مورد توجه واقع شد، طوریکه از وی دعوت شد تا در یک سمینار که شرکت TEDx در شهر سابارمارتی (واقع در هند غربی) برگزار میکرد، حاضر شود و صحبت کند. در جریان گفتوگوهای ویدئوییاش و نیز طی صحبتی که در آن سمینار ارائه داد، راوی برخی از آموزههایی را افشا کرد که در خیابان یاد گرفته بود؛ آموزههایی که در راه موفقیت به وی یاری رساندند. از جمله این آموزهها، استدلال جالبی بود درباره اینکه چرا مدرسهرفتن را «انتخاب نکرد.»، زیرا به گفته او در آنجا فقط یک زبان یاد میگرفت.
احتمالا راوی یکی از با استعدادترین و شهودیترین فروشندگانی است که تاکنون دربارهاش شنیدهاید. میتوان چیزهای زیادی از راوی یاد گرفت:
۱ هیچ کس محصول شما را نمیخرد. حقیقت این است که هیچ کس به مومبایِ هند نمیرود تا یک بادبزن پرـطاووسی به عنوان سوغاتی بخرد. دانستن این موضوع، مستقیم و بیواسطه، به راوی کمک کرد همه چربزبانیهای معمول برای فروش را کنار بگذارد. او واقعا نمیتواند بنا به ضرورت، یا ویژگیهای محصول (بادبزن) یا منفعتها بفروشد. تنها چیزی که او واقعا در اختیار دارد، رابطههای شخصی و نوپا بودن است. شما از او یک بادبزن پرـطاووسی میخرید به خاطر آنچه او «هست» و به خاطرِ «شیوهای» که او محصولش را میفروشد. این ماجرا اهمیتی بیشتر از خود محصول پیدا میکند. او یک استاد در آفریدن یک رابطه عاطفی با شما است، آن هم تنها با استفاه از چند لحظه کوتاه و چند کلمه صحبتکردن. و این زمان برای صحبتکردن، زمان کافی برای خریدهشدن محصول، بهیاد سپردن این تجربه خرید و بهاشتراکگذاشتن این تجربه با دوستان و خانواده (یا با یوتیوب!) است.
۲ چیزی خوشآیندتر از نام یک شخص هم وجود دارد. ِدیل کرانژه معروف زمانی گفت: «برای گوش یک شخص، چیزی دلنشینتر از شنیدن نام خودش وجود ندارد.» برای یک توریست در مکان بیگانهای همچون هند، یک صدای دلنشینتر فقط میتواند، شنیدن زبان خودش باشد. افزون بر صرف زبان، راوی وقت داشت تا ضربالمثلها، منابع فرهنگی و حتی آوازهایی را یاد بگیرد که چه بسا با یادمانهای اشخاص مرتبط باشد. شنیدن چنین چیزهایی در هند به قدر کافی غافلگیرکننده است. اما شنیدنشان از پسربچهای که در خیابانها بادبزنهایی از جنس پر طاووس میفروشد، هم بسیار دلپذیر و هم منحصر به فرد است؛ خصوصا اینکه مردم گذری توقف میکنند تا دریابند او چطور موفق به انجامش شده است. یک فروشنده فوقالعاده میداند چطور توجه اشخاص را جلب کند؛ این همان کاری است که راوی از پساش برآمد.
۳ کنجکاوی، فرم قدرتمندی از ارتباط است. یقینا، بعد از اینکه صحبتکردن راوی به زبان خودتان را بشنوید، سوال طبیعی پرسیدن این است که: چطور؟ او چطور همه این زبانها را میداند؟ او چطور توانست اینقدر عالی همهشان را صحبت کند تا بادبزنهایش به فروش برسند؟ کنجکاوی یکی از مهمترین عواملی است که «توجه» را جلب میکند. نتیجتا، توریستهای گذری متوقف میشوند و بخشی از وقتشان را همراه راوی سپری میکند، نه به خاطر اینکه آنها ناگهان پی بردند نیازی به یک بادبزن پرطاووس دارند، بلکه به این خاطر که داستان پیشرفت او کنجکاویشان را برانگیخته است.
تماشای ویدئوها، دیدن و شنیدن سرگذشت او، نه فقط یک قصه آموزشی درباره نحوه فروختن یک کالای از بین رفتنی در خیابان است، بلکه بیش از اینها، شنیدن یک ماجرای جذاب درباره پسری است که کاری بیش از تلاش برای بقا میکند. در انتهای صحبتهایش در مراسم شرکت TEDx، او سعی کرد به این پرسش پاسخ بدهد که چرا اغلب اوقات خیلی از ما مراجعهکنندگان را با هم اشتباه میگیریم یا این سوال که میخواهید در آینده چه کاره بشوید؟
رویای او افتتاح یک مغازه صنایع دستی است؛ جاییکه بتواند از آنچه در خیابان آموخته است استفاده کند، تا زندگی بهتری را هم برای خودش و هم برای خانوادهاش مهیا سازد. بعد از تماشای داستان او برای این چند سال اخیر که به طور آنلاین برای همه قابل مشاهده است، من بهروشنی از همین حالا میتوانم مغازهای را در آنسوی خیابان همیشگی و محل تردد «راوی کومار» در مومبای هند تصور کنم.
ارسال نظر