بورژوا یعنی چه؟
محمد ماشینچیان
سردبیر مجله اینترنتی بورژوا
«هوای شهر آزاد میکند» این عبارت سخن شاعری مدرن در بیان عشق شیداوارش به یک شهر نیست؛ سخن یکی از آن فیلسوفان باستانی هم نیست که آزادی را تنها حق انسانهای مشارکتجو در حیات سیاسی شهر میدانسته است، و بربران صحرانشین را بنا به طبیعت تنها شایسته بردگی در خدمت سروران شهرنشین. این عبارت اشاره به یک قانون عرفی در اروپای قرون وسطی دارد که طبق آن هر رعیتی که از سلطه فئودال یا شاهزاده صاحب خود میگریخت، بعد از یک سال و یک روز زندگی در «بورگ» از قید تعهد به کار بر روی زمین ارباب آزاد میشد.
محمد ماشینچیان
سردبیر مجله اینترنتی بورژوا
«هوای شهر آزاد میکند» این عبارت سخن شاعری مدرن در بیان عشق شیداوارش به یک شهر نیست؛ سخن یکی از آن فیلسوفان باستانی هم نیست که آزادی را تنها حق انسانهای مشارکتجو در حیات سیاسی شهر میدانسته است، و بربران صحرانشین را بنا به طبیعت تنها شایسته بردگی در خدمت سروران شهرنشین.این عبارت اشاره به یک قانون عرفی در اروپای قرون وسطی دارد که طبق آن هر رعیتی که از سلطه فئودال یا شاهزاده صاحب خود میگریخت، بعد از یک سال و یک روز زندگی در «بورگ» از قید تعهد به کار بر روی زمین ارباب آزاد میشد.
واژه «بورگ» که از زبان آلمانی به اکثر زبانهای اروپایی راه یافته و شاید بتوان آن را در فارسی به بازار-شهر برگرداند، به شهرهایی در اروپا اطلاق میشود که معمولا محصور به دیوار و در پناه یک قلعه بودند، و به مرکزیت یک بازار شکل گرفته بودند. شکاف چندصدساله بین کلیسا و امپراتوری روم، فضایی را برای رقابت در عرصه حکومتداری در اروپای قرون وسطی فراهم کرده بود و در همان شکاف بود که نطفه بورگهای اروپایی بسته شد. حکمرانان خرد اروپایی میتوانستند در ازای امنیت و آزادی، رعیتهای گریخته از اربابان را به قلمرو کوچک خود جلب کنند، و ساکنان جدید بازار-شهرهای آزاد را ساختند و گستراندند.اینگونه، «هوای شهر آزاد میکند» برای رعیتی که به مقصد یک بورگ از ارباب خود میگریخت نوید آزاد شدن از سلطه و خشونت ارباب را میداد. آزادی که ساکنان بورگها از آن بهرهمند بودند بهعلاوه مستظهر به قراردادهای اجتماعی بود که خود بر کاغذ مینوشتند و امضا میکردند و در جشنهایشان به آواز میخواندند؛ برای ایشان قرارداد اجتماعی یک مفهوم انتزاعی در فلسفه سیاسی نبود، بلکه وجودی عینی داشت.
اما دلالت «هوای شهر آزاد میکند» فراتر از آزادی از سلطه و خشونت فیزیکی بود؛ «آزاد» از زور و خشونت و ارعاب اربابان. رعیتزادگان آزاد ساکن در بورگها هر چه بیشتر خود را به «رها» شدن از قیدوبندهای فرهنگی برابریستیز و تعصبات فکری فردیتسوز به میراث رسیده از پیشینیانشان نیز توانا مییافتند. گریز از سلطه تنها آزادیبخش نبود؛ رهاییبخش نیز بود. واژه فرانسوی بورژوا که از بورگ مشتق شده است نامی است برای همان ساکنان بورگهای پراکنده در اروپا، همان فرزندان رعیتهای گریخته از ارباب. گرچه نه آزادی و نه سلطه، نه دادوستد و نه غارت، هیچگاه برای انسانها مفاهیمی بیگانه نبودهاند؛ اما تجربه آزادی و دادوستد برای بورگنشینهای اروپایی شاید از یک جهت یگانه باشد: مردمان عادی کوچه و بازار که یکدیگر را شایسته دادوستد مییافتند، کمکم یکدیگر را شایسته احترام نیز یافتند، و به مرور آن «احترام» در نحوه سخن گفتنشان با یکدیگر نیز انعکاس یافت. اینگونه شد که در تحولی شاید بیسابقه در تاریخ، بهتدریج، انحصار منزلت اجتماعی از دست طبقات ممتاز، اربابان و فیلسوفان و منشیان و شاعران و قاضیان و کشیشیان و شهسواران به در آمد، و مردم عادی کوچه و بازار نیز، که فعالیت عمدهشان در زندگی بهسادگی همان کسب معاششان در بازار بود، به اعتبار همان کسبوکار خود، صاحب منزلت شدند. به کوته سخن، عوامالناس اهل کسب و صنعت و تجارت هم محترم شدند.
آنگاه که بورگنشینان زبان تحقیرآمیز و تخفیفگرانه اشراف را نسبت به خود و کسبوکارشان پس راندند، و زبان خودحرمتگزارشان رواج و سروری یافت، آن ذهنیت اجتماعی نوآوریهراس که چون مانعی سطح و سبک زندگی مادی انسانها را برای قرون و اعصار کمابیش یکسان نگاه داشته بود، به دست همین طبقه تازهمنزلتیافته و تازه اعتمادبهنفسیافته شکسته شد، و نوآوری در فن و تجارت به یک دگرگونی بزرگ و بیسابقه در زندگی مادی انسانها راه برد. همراه با آن دگرگونی بزرگ مادی در شیوه تولید که «انقلاب صنعتی» مینامیمش، اندیشهها، ارزشها، هنجارها و فضیلتهای اجتماعی نویی فراگیر شد که اینک آنها و حاملان آنها را به «صفت بورژوا» میشناسیم.
بورژوا امروز فراتر از آن اروپاییان نیککردار یا بدکرداری که در تاریخ بدان منتسب بودهاند، صفتی است عام برای مردم عادی کوچه و بازار در هر کجا در غرب یا شرق جهان که سلطه اشرافسالاران بر مردم عادی را حق طبیعی اربابان و فیلسوفان نمیدانند، هر آدمی را به حاکمیت بر سرنوشت خویش محق میدانند، برای بهرهمندی از موهبت بزرگ زندگی در جامعه پایبندی به یک قرارداد اجتماعی را ترویج میکنند، خود را از چپاول دسترنج دیگران باز میدارند، به میراث اجتماعی انباشتهشده طی قرون ارزش میگذارند، در عین حال، در سنتهای برابریستیز و فردیتسوز و پدرسالار نیاکان خویش تشکیک میکنند، در علم و فلسفه و هنر و تجارت ایدههای نوآورانه خلق میکنند، به ایدهپردازی نوآورانه به دیده تحسین مینگرند، ایدههای خود را با هم دادوستد میکنند، از آمیزش ایدههای یکدیگر ایدههای بهتر خلق میکنند، ایدههای خوب را فرای مرزهای قومی و ملی و فرهنگی و زبانی میجویند، بیتبعیض هر انسانی را از هر رنگ و نژاد و دین و زبان در هر گوشهای از دنیا شایسته دادوستد مییابند، هر بار به قصد مجاب کردن یکدیگر وارد بازار میشوند، برای مجاب کردن یکدیگر به خرد و کلام و استدلال متوسل میشوند، در کسبوکار خود از دست یازیدن به زور و نیرنگ میپرهیزند، کاسب و صنعتگر غیرروشنفکر را نیز به اکتساب منزلت اجتماعی قادر و شایسته مییابند، به مسوولیتپذیری فردی در تامین معاش خویش و به مسوولیتپذیری فردی در یاری رساندن به همنوعان خویش قدر میگذارند، پذیرش طبیعت خویشتنپای آدمها و گردن نهادن به واقعیت رنگارنگی دلبستگیهای شخصی ایشان را آسان مییابند، به حق برابر افراد به تعقیب صلحجویانه دلبستگیهای شخصی گونهگونهشان احترام میگذارند، با اندیشهها و ارزشهای بیآزاری که نمیپسندند مدارا میکنند، تنوع و تکثر باورها و ارزشها را با آغوش باز میپذیرند، فروتنانه به محدودیت دانش خود اعتراف میکنند، از تحمیل درک شخصی خود از زندگی خوب به دیگران میپرهیزند، به فردیت خود و به فردیت دیگران قدر میگذارند، و امیدوارانه به تغییر و بهبود جهان میکوشند.
ارسال نظر