اول دفتر« خراسان ما»
رضا سلیمان نوری* چندی پیش دوستی از یاران هدایتگر ضمیمه هفتگی روزنامه «دنیای اقتصاد» در خراسان رضوی در گفتوگویی مکتوب پیشنهاد همراهی با این مجموعه را با نگاشتن ستونی هفتگی داد. با اندکی تامل این پیشنهاد را پذیرفتم. آن دوست عزیز نظرش ابتدا این بود که ستون را به سبک ستون روزانهای که در صفحه آخر روزنامه ایران دارم و نام درنگ بر آن نهادهام تقدیم یاران خراسانی خویش کنم و پس از اندکی تامل، همکلامی بدین نتیجه رسیدیم که نوشتن یک ستون هفتگی از وقایع تاریخی گوناگون شاید آنگونه که باید مورد استقبال خوانندگان خراسانی «دنیای اقتصاد» قرار نگیرد.
رضا سلیمان نوری* چندی پیش دوستی از یاران هدایتگر ضمیمه هفتگی روزنامه «دنیای اقتصاد» در خراسان رضوی در گفتوگویی مکتوب پیشنهاد همراهی با این مجموعه را با نگاشتن ستونی هفتگی داد. با اندکی تامل این پیشنهاد را پذیرفتم. آن دوست عزیز نظرش ابتدا این بود که ستون را به سبک ستون روزانهای که در صفحه آخر روزنامه ایران دارم و نام درنگ بر آن نهادهام تقدیم یاران خراسانی خویش کنم و پس از اندکی تامل، همکلامی بدین نتیجه رسیدیم که نوشتن یک ستون هفتگی از وقایع تاریخی گوناگون شاید آنگونه که باید مورد استقبال خوانندگان خراسانی «دنیای اقتصاد» قرار نگیرد.
بر این اساس قرار شد تا ستون را به سبک نوشتارهای خود در روزنامه قانون یعنی «خواندنیهای تاریخ» که معمولا عصرها با انتشار آن در برخی فضاهای ارتباطی مجازی چون تلگرام موجب گرفتن وقت دوستان میشوم، نوشته و برای انتشار تقدیم یاران کنم و البته با این شرط که مطالب همه حول و حوش خراسان بگردد و به عبارتی«حکایات خراسانی» نام گیرد. این موضوع برای شخص خودم بسیار جالب و بکر بود.
بر همین اساس دست به کار شدم و کمی روزنامههای منتشره در ادوار گذشته خراسان را مرور کردم. مرور کردنی که در برخی دقایق چون هنگام بازخوانی برخی نسخ هیرمند، هوشیار، آفتاب شرق و توس که در خانه نگهداری میکنم، آسان بود و در برخی دقایق چون هنگام بازبینی نسخ «بهار» ملک الشعرا، «نوبهار» مرحوم ملکزاده و «خراسان»های دوران اولیه یعنی ریاست تهرانیان و سردبیر مرحوم فخرالدین حجازی و بزرگ معلم انقلاب دکتر علی شریعتی به دلیل نحوه ارائه آنها از سوی مرکز اسناد آستان قدس رضوی که کاملترین گنجینه از این نوع در خراسان را دارد،کمی سخت. با این وجود و پس از چند نیم روز مطالعه قالب کلی کار دستم آمد و با خود قرار گذاشتم با توجه به مناسبت هفته به نوشتن «حکایات خراسانی» اقدام کنم و صد البته که اولویت زمانی این حکایات را هم دوران پس از مشروطه قرار دادم تا این نوشتارها تا بالاترین حد ممکن برای خوانندگان عزیز قابللمس باشد و آنان با کمترین حاشیهای بتوانند خود را در ظرف زمانی و مکانی آن وقایع قرار دهند.
نخستین گام را هم با توجه به مناسبتهای روزهای پیش و پس تاریخ نشریهای که در دست دارید و یکی از آنها روز ملی خلیج همیشه فارس بود، به روایت زندگی و شهادت بزرگ مردی خراسانی اختصاص دادم که کمتر برای جوانان حتی میانسالان کنونی شناخته شده است، اما خون بر خاک ریخته او یکی از ناجیان حفظ جزایر سهگانه خلیج همیشه فارس برای ایران عزیز بود. از سروان شهید رضا سوزنچی کاشانی سخن میگویم که نهم آذر ۱۳۵۰ به هنگام بازپسگیری جزایر سهگانه گپ سبزو ،تنب بزرگ و تنب کوچک به شهادت رسید و چندی بعد در حرم مطهر رضوی در حالی به خاک سپرده شد که همسر والامقامش حامل دختری بود که هیچگاه روی پدر را ندید.
نوشتار درباره شهید سوزنچی کاشانی را تکمیل کرده بودم و خیالم از اینکه نخستین «حکایت خراسانی» را پیش از زمان تعهد داده به پایان رساندهام،جمع بود که گفتوگویی نوشتاری در یکی از فضاهای مجازی به یک باره آنچه رشته بودم پنبه کرد و طرحی نو در ذهنم انداخت. این گفتوگوی نو را دوستی همزمان اما ساکن خجند تاجیکستان آغاز کرد و دیگر دوستانم در آن گروه مجازی که «ایران فرهنگی» نام دارد در بلخ و هرات افغانستان و خواف و شاهرود ایران و سمرقند ازبکستان بسط دادند و من هم کمی در آن مشارکت کردم.
آنچه دستمایه این گفتوگو بود، مرزهای جغرافیایی و فرهنگی خراسان بزرگ بود و آنکه از چه زمانی این خطه از ایران، خراسان لقب گرفت و چه بزرگانی خراسانی هستند و چه کسانی را نمیتوان خراسانی لقب داد و .... مسائل دیگری از این دست. این گفتار مجازی که هنوز هم ادامه دارد عاملی شد تا من موضوع نوشتار هفتگی خود در این ستون را از «حکایات خراسانی» به «خراسان ما» تغییر دهم، زیرا احساس کردم آنگونه که باید و شاید واقعیت خراسان برای اغلب ما شناخته شده نیست و بسیاری از ما جایگاه این خطه بزرگ و فرهنگساز و فرهنگپرور را در رشد و نمو ایران زمین نمیدانیم.
هنوز اغلب ما نمیدانیم که از کی این خطه از ایران پرگهر خراسان نام گرفت و چرا این نام بر آن نهاده شد و پیش از آن چه نام داشت. نمیدانیم که مرزهای جغرافیایی آن در گذشته تا چه حد گسترده بوده و در طی سالیان سال چه افرادی از این خطه چه از منظر سیاسی و چه از منظر فرهنگی و اعتقادی ظهور کرده و باعث تغییرات عمده در ایران و جهان شدهاند. نمیدانیم که چه خونها برای حفظ وجب به وجب آن ریخته شد و چه توطئهها برای نابودی آن در ادوار مختلف تاریخ طراحی و اجرا شد و البته هزاران نمیدانیم دیگر که از این پس در این ستون سعی در پاک کردن این «نمیدانیدها» البته در حد توان از ذهن شما عزیزان داریم. پس از این به بعد هر هفته «خراسان ما» را در یک ستون ویژه مطالعه کنید.
*کارشناس ارشد ایرانشناسی و خراسان پژوه
بر این اساس قرار شد تا ستون را به سبک نوشتارهای خود در روزنامه قانون یعنی «خواندنیهای تاریخ» که معمولا عصرها با انتشار آن در برخی فضاهای ارتباطی مجازی چون تلگرام موجب گرفتن وقت دوستان میشوم، نوشته و برای انتشار تقدیم یاران کنم و البته با این شرط که مطالب همه حول و حوش خراسان بگردد و به عبارتی«حکایات خراسانی» نام گیرد. این موضوع برای شخص خودم بسیار جالب و بکر بود.
بر همین اساس دست به کار شدم و کمی روزنامههای منتشره در ادوار گذشته خراسان را مرور کردم. مرور کردنی که در برخی دقایق چون هنگام بازخوانی برخی نسخ هیرمند، هوشیار، آفتاب شرق و توس که در خانه نگهداری میکنم، آسان بود و در برخی دقایق چون هنگام بازبینی نسخ «بهار» ملک الشعرا، «نوبهار» مرحوم ملکزاده و «خراسان»های دوران اولیه یعنی ریاست تهرانیان و سردبیر مرحوم فخرالدین حجازی و بزرگ معلم انقلاب دکتر علی شریعتی به دلیل نحوه ارائه آنها از سوی مرکز اسناد آستان قدس رضوی که کاملترین گنجینه از این نوع در خراسان را دارد،کمی سخت. با این وجود و پس از چند نیم روز مطالعه قالب کلی کار دستم آمد و با خود قرار گذاشتم با توجه به مناسبت هفته به نوشتن «حکایات خراسانی» اقدام کنم و صد البته که اولویت زمانی این حکایات را هم دوران پس از مشروطه قرار دادم تا این نوشتارها تا بالاترین حد ممکن برای خوانندگان عزیز قابللمس باشد و آنان با کمترین حاشیهای بتوانند خود را در ظرف زمانی و مکانی آن وقایع قرار دهند.
نخستین گام را هم با توجه به مناسبتهای روزهای پیش و پس تاریخ نشریهای که در دست دارید و یکی از آنها روز ملی خلیج همیشه فارس بود، به روایت زندگی و شهادت بزرگ مردی خراسانی اختصاص دادم که کمتر برای جوانان حتی میانسالان کنونی شناخته شده است، اما خون بر خاک ریخته او یکی از ناجیان حفظ جزایر سهگانه خلیج همیشه فارس برای ایران عزیز بود. از سروان شهید رضا سوزنچی کاشانی سخن میگویم که نهم آذر ۱۳۵۰ به هنگام بازپسگیری جزایر سهگانه گپ سبزو ،تنب بزرگ و تنب کوچک به شهادت رسید و چندی بعد در حرم مطهر رضوی در حالی به خاک سپرده شد که همسر والامقامش حامل دختری بود که هیچگاه روی پدر را ندید.
نوشتار درباره شهید سوزنچی کاشانی را تکمیل کرده بودم و خیالم از اینکه نخستین «حکایت خراسانی» را پیش از زمان تعهد داده به پایان رساندهام،جمع بود که گفتوگویی نوشتاری در یکی از فضاهای مجازی به یک باره آنچه رشته بودم پنبه کرد و طرحی نو در ذهنم انداخت. این گفتوگوی نو را دوستی همزمان اما ساکن خجند تاجیکستان آغاز کرد و دیگر دوستانم در آن گروه مجازی که «ایران فرهنگی» نام دارد در بلخ و هرات افغانستان و خواف و شاهرود ایران و سمرقند ازبکستان بسط دادند و من هم کمی در آن مشارکت کردم.
آنچه دستمایه این گفتوگو بود، مرزهای جغرافیایی و فرهنگی خراسان بزرگ بود و آنکه از چه زمانی این خطه از ایران، خراسان لقب گرفت و چه بزرگانی خراسانی هستند و چه کسانی را نمیتوان خراسانی لقب داد و .... مسائل دیگری از این دست. این گفتار مجازی که هنوز هم ادامه دارد عاملی شد تا من موضوع نوشتار هفتگی خود در این ستون را از «حکایات خراسانی» به «خراسان ما» تغییر دهم، زیرا احساس کردم آنگونه که باید و شاید واقعیت خراسان برای اغلب ما شناخته شده نیست و بسیاری از ما جایگاه این خطه بزرگ و فرهنگساز و فرهنگپرور را در رشد و نمو ایران زمین نمیدانیم.
هنوز اغلب ما نمیدانیم که از کی این خطه از ایران پرگهر خراسان نام گرفت و چرا این نام بر آن نهاده شد و پیش از آن چه نام داشت. نمیدانیم که مرزهای جغرافیایی آن در گذشته تا چه حد گسترده بوده و در طی سالیان سال چه افرادی از این خطه چه از منظر سیاسی و چه از منظر فرهنگی و اعتقادی ظهور کرده و باعث تغییرات عمده در ایران و جهان شدهاند. نمیدانیم که چه خونها برای حفظ وجب به وجب آن ریخته شد و چه توطئهها برای نابودی آن در ادوار مختلف تاریخ طراحی و اجرا شد و البته هزاران نمیدانیم دیگر که از این پس در این ستون سعی در پاک کردن این «نمیدانیدها» البته در حد توان از ذهن شما عزیزان داریم. پس از این به بعد هر هفته «خراسان ما» را در یک ستون ویژه مطالعه کنید.
*کارشناس ارشد ایرانشناسی و خراسان پژوه
ارسال نظر