گفتوگو با امیر کاوه آهنینجان کارگردان و بازیگر
هنر، خطی به باریکی یک مو است
مهرداد نصرتی
امیرکاوه آهنینجان متولد ۱۳۵۳ است و تحصیلات ناتمامی در رشتههای روانشناسی، حقوق، زبان و نمایش دارد. او فارغالتحصیل آکادمی زندهیاد بانو مهین اسکویی و آکادمی زندهیاد حمید سمندریان است. آهنینجان مدرک فیلمسازی و کارگردانیاش را نیز از انجمن سینمای جوان در سال ۱۳۷۲ گرفته و مدیر و موسس گروه هنری سولو و مدرس بازیگری است. در کارنامه کاری این هنرمند بازی در فیلمهای سینمایی و نمایشهای متعدد بهچشم میخورد که از جمله آنها میتوان به بازی در فیلمهای سینمایی ارتفاع پست، پابرهنه در بهشت و وقتی همه خوابیم و سریالهای شهریار، خاک سرخ، ملاصدرا و.
امیرکاوه آهنینجان متولد ۱۳۵۳ است و تحصیلات ناتمامی در رشتههای روانشناسی، حقوق، زبان و نمایش دارد. او فارغالتحصیل آکادمی زندهیاد بانو مهین اسکویی و آکادمی زندهیاد حمید سمندریان است. آهنینجان مدرک فیلمسازی و کارگردانیاش را نیز از انجمن سینمای جوان در سال ۱۳۷۲ گرفته و مدیر و موسس گروه هنری سولو و مدرس بازیگری است. در کارنامه کاری این هنرمند بازی در فیلمهای سینمایی و نمایشهای متعدد بهچشم میخورد که از جمله آنها میتوان به بازی در فیلمهای سینمایی ارتفاع پست، پابرهنه در بهشت و وقتی همه خوابیم و سریالهای شهریار، خاک سرخ، ملاصدرا و.
مهرداد نصرتی
امیرکاوه آهنینجان متولد ۱۳۵۳ است و تحصیلات ناتمامی در رشتههای روانشناسی، حقوق، زبان و نمایش دارد. او فارغالتحصیل آکادمی زندهیاد بانو مهین اسکویی و آکادمی زندهیاد حمید سمندریان است. آهنینجان مدرک فیلمسازی و کارگردانیاش را نیز از انجمن سینمای جوان در سال ۱۳۷۲ گرفته و مدیر و موسس گروه هنری سولو و مدرس بازیگری است. در کارنامه کاری این هنرمند بازی در فیلمهای سینمایی و نمایشهای متعدد بهچشم میخورد که از جمله آنها میتوان به بازی در فیلمهای سینمایی ارتفاع پست، پابرهنه در بهشت و وقتی همه خوابیم و سریالهای شهریار، خاک سرخ، ملاصدرا و... همچنین نمایشهای دایره گچی قفقازی، ریچارد سوم، هشتمین سفر سندباد، جنایت و مکافات و اژدهاک اشاره کرد.امیرکاوه آهنینجان قرار است از ۵ آذرماه نمایش در بارانداز را با همراهی گروه سولو در تالار حافظ روی صحنه ببرد. در این اجرا افرادی نظیر بابک قادری، حسین منفرد، شهاب ملکپور، رامین یحییزاده، سحر آقاسی، رزا کریمی، بابک خدایی، مجتبی حسینزاده، کامران فریدی، ماکان بابکی و... بهعنوان بازیگر او را همراهی میکنند. به بهانه اجرای این نمایش با این کارگردان به گفتوگو نشستیم.
شما در نمایش «در بارانداز» شهری در تسخیر خونآشامها را قرار است به نمایش بگذارید، سوالی که اینجا مطرح میشود این است که چرا خونآشامها را بهعنوان شخصیتهای اصلی این نمایش، انتخاب کردید؟
حضور خونآشامها در روایت در باراندازِ من ربط موضوعی و ارتباط مستقیمی با پیرنگ داستان دارد. چیزی که ایده اجرایی من برای نمایشنامه «در بارانداز» است، نکتهای است که چند منظور من را دربر میگیرد، نمیخواهم خیلی درباره این ایده توضیح دهم؛ اگر بخواهم بهاختصار بگویم مافیایی که در شهر حکومت میکند ارتباط معنایی و استعاری با خونآشام بودن دارد.
این خونآشامها از کجا آمدهاند؟ آنها از کجا به نمایش «در بارانداز» رسیدهاند؟
فیلمسازهای مورد علاقه من کم نیستند اما یکی از جذابترینهایشان برای من «کوئِنتین جِروم تارانتینو» است، فضایی که در ذهن من برای اجرای ایدهام وجود داشت، بسیار نزدیک به فضای آثار تارانتینو است؛ اما جهانی را که من میخواستم خلق کنم از گرگ و میش (Twilight) به کارگردانی «کاترین هاردویک» و شهر گناه (Sin City) به کارگردانی «رابرت رودریگز» وام گرفتهام. البته یکی از اپیزدهای این فیلم تیزر به کارگردانی تارنتینو است.
موقعیت زمانی و مکانی در نمایش بارانداز به چه صورت است؟
زمان و مکان در این نمایشنامه غیر مستند است؛ یعنی در این نمایش، تعهدی به زمان و مکان مشخص وجود ندارد.
توضیح مختصری از این شهر ابری که در تسخیر خونآشامان است، میدهید؟
شهر ابری به کلیشهای که درباره خونآشامها وجود دارد، برمیگردد؛ اینکه خونآشامها نمیتوانند در نور آفتاب ظاهر شوند، به این دلیل است که حقیقت خونآشام بودنشان بر همه آشکار میشود. این قانونی است که درباره خونآشامها وجود دارد و این قانون درباره نود و نه درصد از خونآشامهایی که در تاریخ سینما ساخته شده، رعایت شده است؛ اما نکته مهم دیگری که در این شهر بهوضوح دیده میشود سنگینی ظلمی است که بر مردم میرود و گویی حتی خورشید هم آفتابش را از مردم دریغ کرده است.
آدمهای این شهر و حتی قهرمان این نمایش، ما به ازای بیرونی دارند؟
بله! صد در صد! چطور میشود که شخصیتهای نمایشی ما بهازای بیرونی نداشته باشد و مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند؟! چون دنیای ما در این نمایش، دنیای آشنا و معروفی نیست، دلیل ندارد که کاراکترهایی که بر روی صحنه هستند یا داستانی که روایت میشود و روابطی که وجود دارد، ملموس نباشد. تصمیم و تلاش من در همین راستا بوده که نمایش در بارانداز من حرف زمانه خودم باشد.
نمایش «در بارانداز» «امیرکاوه آهنین جان» چه تفاوتهایی با فیلم «در بارانداز» «الیا کازان» دارد؟
هر دو داستان مانیفست مشترکی را در باب آزادی و حقوقبشر دارند اما در نوع بیان و شیوه اجرا تفاوتهای کاملا مشخص بین آنها وجود دارد. «الیا کازان» در فیلم «در بارانداز»، درباره یک شهر، زمان و طبقه خاص کارگری صحبت میکند اما من همه اینها را به دردهای بشری تبدیل کردهام.
از میان این همه خون و مرگ و کشت و کشتار، قرار است چه چیزی متولد شود؟
همه ما دغدغه روزهای خوب و فردای روشن را داریم. چیزی که قرار است اتفاق بیفتد و من باید با اجرای نمایش، آن را به مخاطب منتقل کنم این است که همه ما معتقدیم فردای روشن وجود دارد اما برای بهدست آوردن آن، چه تلاشی میکنیم و چه قیمتی را میپردازیم؟ و آیا واقعا وقتی پای قیمت آن به میان میآید، ما این تلاش را برای بهدست آوردن آن انجام میدهیم یا نه؟
لشکر سولو از شروع کار تا امروز با چه حاشیههایی روبهرو بوده است؟
لشکر که نه اما شاید گروهان سولو از روز اول، پروسهای طولانی برای رسیدن به امروز را طی کرده و یک سال گذشته را در تلاطم موجهای کوتاه و بلند سپری کرده است. این بالا و پایین رفتن را من از روز اول خواستهام. اینکه این گروهان احتیاج به کسب چنین تجربهای داشته است. این بچهها نیاز به تجربه کردن خیلی چیزها داشتهاند، توانایی اجرای حرفهای در چند ماه بهدست نمیآید. من از روز اول میدانستم که نیاز به زمان زیادی است و این یکسال را پیشبینی میکردم، من چند ماه قبلتر از استارت عملیمان وارد این پروژه شدم. از دو سال قبل این کار را شروع کردم و در چند ماه گذشته، کاملا درگیر آن بودم و ۹ ماه اخیر را با بچهها تمرین عملی کردیم. خیلیها در این مسیر به دلایل مختلفی از ما جدا شدند. همه اینها لازم بود اتفاق بیافتد تا در نهایت ما به سنگهای سنگین تهِ رودخانه برسیم. ما در حال حاضر سنگهای سنگینی هستیم که با گذر آب، هنوز سرِ جای خود باقی ماندهایم.
چه جایگاهی برای نمایش در بارانداز پس از اجرا، در میان مخاطبان عام و خاص تئاتر متصور هستید؟
چیزی که من همیشه به آن معتقدم و سعی میکنم در اجراهایم آن را رعایت کنم، تعریفی است که از هنر دارم: هنر، خطی به باریکی یک مو بین جلب مخاطب عام و خاص است. ما از باب تخصص هنری نباید به مخاطب عام باج دهیم، یعنی کمشدن کیفیت را بهدلیل راضی نگهداشتن مخاطب عام، نباید بپذیریم و برعکس آنقدر به سمت مخاطب خاص نرویم که مخاطب عام را از دست دهیم. من سعی کردهام که اگر مخاطب عام ما بهاندازه مخاطب خاص، نمایش را درک نکند و به ظرایف کار دست پیدا نکند، دستکم بتواند راضی و سرشار از انرژِی از سالن خارج شود و به سهمِ خود از آن بهره ببرد.
امیرکاوه آهنینجان متولد ۱۳۵۳ است و تحصیلات ناتمامی در رشتههای روانشناسی، حقوق، زبان و نمایش دارد. او فارغالتحصیل آکادمی زندهیاد بانو مهین اسکویی و آکادمی زندهیاد حمید سمندریان است. آهنینجان مدرک فیلمسازی و کارگردانیاش را نیز از انجمن سینمای جوان در سال ۱۳۷۲ گرفته و مدیر و موسس گروه هنری سولو و مدرس بازیگری است. در کارنامه کاری این هنرمند بازی در فیلمهای سینمایی و نمایشهای متعدد بهچشم میخورد که از جمله آنها میتوان به بازی در فیلمهای سینمایی ارتفاع پست، پابرهنه در بهشت و وقتی همه خوابیم و سریالهای شهریار، خاک سرخ، ملاصدرا و... همچنین نمایشهای دایره گچی قفقازی، ریچارد سوم، هشتمین سفر سندباد، جنایت و مکافات و اژدهاک اشاره کرد.امیرکاوه آهنینجان قرار است از ۵ آذرماه نمایش در بارانداز را با همراهی گروه سولو در تالار حافظ روی صحنه ببرد. در این اجرا افرادی نظیر بابک قادری، حسین منفرد، شهاب ملکپور، رامین یحییزاده، سحر آقاسی، رزا کریمی، بابک خدایی، مجتبی حسینزاده، کامران فریدی، ماکان بابکی و... بهعنوان بازیگر او را همراهی میکنند. به بهانه اجرای این نمایش با این کارگردان به گفتوگو نشستیم.
شما در نمایش «در بارانداز» شهری در تسخیر خونآشامها را قرار است به نمایش بگذارید، سوالی که اینجا مطرح میشود این است که چرا خونآشامها را بهعنوان شخصیتهای اصلی این نمایش، انتخاب کردید؟
حضور خونآشامها در روایت در باراندازِ من ربط موضوعی و ارتباط مستقیمی با پیرنگ داستان دارد. چیزی که ایده اجرایی من برای نمایشنامه «در بارانداز» است، نکتهای است که چند منظور من را دربر میگیرد، نمیخواهم خیلی درباره این ایده توضیح دهم؛ اگر بخواهم بهاختصار بگویم مافیایی که در شهر حکومت میکند ارتباط معنایی و استعاری با خونآشام بودن دارد.
این خونآشامها از کجا آمدهاند؟ آنها از کجا به نمایش «در بارانداز» رسیدهاند؟
فیلمسازهای مورد علاقه من کم نیستند اما یکی از جذابترینهایشان برای من «کوئِنتین جِروم تارانتینو» است، فضایی که در ذهن من برای اجرای ایدهام وجود داشت، بسیار نزدیک به فضای آثار تارانتینو است؛ اما جهانی را که من میخواستم خلق کنم از گرگ و میش (Twilight) به کارگردانی «کاترین هاردویک» و شهر گناه (Sin City) به کارگردانی «رابرت رودریگز» وام گرفتهام. البته یکی از اپیزدهای این فیلم تیزر به کارگردانی تارنتینو است.
موقعیت زمانی و مکانی در نمایش بارانداز به چه صورت است؟
زمان و مکان در این نمایشنامه غیر مستند است؛ یعنی در این نمایش، تعهدی به زمان و مکان مشخص وجود ندارد.
توضیح مختصری از این شهر ابری که در تسخیر خونآشامان است، میدهید؟
شهر ابری به کلیشهای که درباره خونآشامها وجود دارد، برمیگردد؛ اینکه خونآشامها نمیتوانند در نور آفتاب ظاهر شوند، به این دلیل است که حقیقت خونآشام بودنشان بر همه آشکار میشود. این قانونی است که درباره خونآشامها وجود دارد و این قانون درباره نود و نه درصد از خونآشامهایی که در تاریخ سینما ساخته شده، رعایت شده است؛ اما نکته مهم دیگری که در این شهر بهوضوح دیده میشود سنگینی ظلمی است که بر مردم میرود و گویی حتی خورشید هم آفتابش را از مردم دریغ کرده است.
آدمهای این شهر و حتی قهرمان این نمایش، ما به ازای بیرونی دارند؟
بله! صد در صد! چطور میشود که شخصیتهای نمایشی ما بهازای بیرونی نداشته باشد و مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند؟! چون دنیای ما در این نمایش، دنیای آشنا و معروفی نیست، دلیل ندارد که کاراکترهایی که بر روی صحنه هستند یا داستانی که روایت میشود و روابطی که وجود دارد، ملموس نباشد. تصمیم و تلاش من در همین راستا بوده که نمایش در بارانداز من حرف زمانه خودم باشد.
نمایش «در بارانداز» «امیرکاوه آهنین جان» چه تفاوتهایی با فیلم «در بارانداز» «الیا کازان» دارد؟
هر دو داستان مانیفست مشترکی را در باب آزادی و حقوقبشر دارند اما در نوع بیان و شیوه اجرا تفاوتهای کاملا مشخص بین آنها وجود دارد. «الیا کازان» در فیلم «در بارانداز»، درباره یک شهر، زمان و طبقه خاص کارگری صحبت میکند اما من همه اینها را به دردهای بشری تبدیل کردهام.
از میان این همه خون و مرگ و کشت و کشتار، قرار است چه چیزی متولد شود؟
همه ما دغدغه روزهای خوب و فردای روشن را داریم. چیزی که قرار است اتفاق بیفتد و من باید با اجرای نمایش، آن را به مخاطب منتقل کنم این است که همه ما معتقدیم فردای روشن وجود دارد اما برای بهدست آوردن آن، چه تلاشی میکنیم و چه قیمتی را میپردازیم؟ و آیا واقعا وقتی پای قیمت آن به میان میآید، ما این تلاش را برای بهدست آوردن آن انجام میدهیم یا نه؟
لشکر سولو از شروع کار تا امروز با چه حاشیههایی روبهرو بوده است؟
لشکر که نه اما شاید گروهان سولو از روز اول، پروسهای طولانی برای رسیدن به امروز را طی کرده و یک سال گذشته را در تلاطم موجهای کوتاه و بلند سپری کرده است. این بالا و پایین رفتن را من از روز اول خواستهام. اینکه این گروهان احتیاج به کسب چنین تجربهای داشته است. این بچهها نیاز به تجربه کردن خیلی چیزها داشتهاند، توانایی اجرای حرفهای در چند ماه بهدست نمیآید. من از روز اول میدانستم که نیاز به زمان زیادی است و این یکسال را پیشبینی میکردم، من چند ماه قبلتر از استارت عملیمان وارد این پروژه شدم. از دو سال قبل این کار را شروع کردم و در چند ماه گذشته، کاملا درگیر آن بودم و ۹ ماه اخیر را با بچهها تمرین عملی کردیم. خیلیها در این مسیر به دلایل مختلفی از ما جدا شدند. همه اینها لازم بود اتفاق بیافتد تا در نهایت ما به سنگهای سنگین تهِ رودخانه برسیم. ما در حال حاضر سنگهای سنگینی هستیم که با گذر آب، هنوز سرِ جای خود باقی ماندهایم.
چه جایگاهی برای نمایش در بارانداز پس از اجرا، در میان مخاطبان عام و خاص تئاتر متصور هستید؟
چیزی که من همیشه به آن معتقدم و سعی میکنم در اجراهایم آن را رعایت کنم، تعریفی است که از هنر دارم: هنر، خطی به باریکی یک مو بین جلب مخاطب عام و خاص است. ما از باب تخصص هنری نباید به مخاطب عام باج دهیم، یعنی کمشدن کیفیت را بهدلیل راضی نگهداشتن مخاطب عام، نباید بپذیریم و برعکس آنقدر به سمت مخاطب خاص نرویم که مخاطب عام را از دست دهیم. من سعی کردهام که اگر مخاطب عام ما بهاندازه مخاطب خاص، نمایش را درک نکند و به ظرایف کار دست پیدا نکند، دستکم بتواند راضی و سرشار از انرژِی از سالن خارج شود و به سهمِ خود از آن بهره ببرد.
ارسال نظر