آنچه جنرال موتورز از هایک نیاموخت
جوانترها نیز درباره آن بحران بزرگ که رسما تا سال ۱۹۳۳ پایید و آثار آن تا سال ۱۹۴۵ باقی ماند، کتابها و مقالات بسیار خواندهاند و آثار نمایشی بسیار در سینما و تلویزیون دیدهاند.
جوانترها نیز درباره آن بحران بزرگ که رسما تا سال ۱۹۳۳ پایید و آثار آن تا سال ۱۹۴۵ باقی ماند، کتابها و مقالات بسیار خواندهاند و آثار نمایشی بسیار در سینما و تلویزیون دیدهاند. شاید اگر رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ نبود، چارلی چاپلین کمدین بزرگ پدید نمیآمد یا دست کم به چنین آوازهای نمیرسید. شکوه و شهرت چاپلین از درون ۲ فیلم «عصر جدید» و «دیکتاتور بزرگ» بیرون آمد. فیلم اول روایتی چپگرایانه از بحران مالی و اقتصادی آمریکا بود و دیکتاتور بزرگ روایتی دموکراتیک از نازیسم آلمان. بسیاری از تحلیلگران، علت اصلی شکلگیری حکومت آدولف هیتلر را سرایت بحران مالی آمریکا به اروپا میدانند.آمریکاییها درباره روزهای بحران مالی دهه ۱۹۳۰ بسیار سخن گفتهاند و میگویند بحران مالی اخیر نیز که در مقایسه با بحران رکود بزرگ محل اعتنا نیست، اما در این هنگامه بیاعتنایی، حادثهای در آمریکا رخ داد که موجب اندوه همگانی شد: ورشکستگی جنرال موتورز، افول جنرال موتورز و هراس از فروپاشی آتی آن همگان را به تکاپو انداخت. دولت آمریکا حدود ۵۰ میلیارد دلار به این خودروسازی بزرگ کمک کرد و قرار بر این شد که این خودروسازی که تا چندی پیش از آن بزرگترین تولیدکننده و فروشنده انواع اتومبیل در جهان بود، پس از تسویه پارهای بدهیها، به شرکتی کوچکتر تبدیل شود. هنوز جنرال موتورز نمرده بود، اما صدها آمریکایی به ویژه کهنسالان، در کلیساها جمع شدند و دست دعا به آسمان بلند کردند که خدای مسیح، این نماد آمریکایی ۱۰۰ ساله را از آنان نگیرد. این ماجرا و شرح کوتاهی که از آن ارائه شد، موجد دو پرسش است: اول اینکه چرا جنرال موتورز اینقدر برای مردم آمریکا اهمیت دارد و دوم اینکه این بنگاه بزرگ و محبوب چرا در حال ذوب شدن بود.
جنرال موتورز در سال ۱۹۰۸ میلادی و در هنگامهای که ایالاتمتحده در حال قدافراشتن در میان ملل جهان بود و اندکاندک پیشبینی آلکسی دو توکویل در باب عالمگیر شدن قدرت آمریکا به تحقق میپیوست، پدید آمد. این کمپانی، مانند دیگر اجزای زندگی آمریکایی از جمله ساختمانها و خیابانها، بر پایه این تفکر بنا شد که شکوه آمریکایی، باید با شفافیت تمام در آن متجلی باشد. خودروهای بزرگ با موتورهای پرقدرت، فلزات پایدار، اجزای لاستیکی منعطف، بیدغدغه مصرف بنزین و روغن و در یک کلام نماینده تنعم و رفاه، طراحی و ساخته شدند. سواریهای باشکوه در خیابانها و جادهها، وانتهای بزرگ در مزارع و جنگلها، کامیونها در تاسیسات صنعتی و معادن و البته همه اینها نماد قدرت پلیسها و گانگسترها در فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی. تولیدات جنرال موتورز آمریکا را تقریبا به تمامی تسخیر کردند و سرریز مصرف داخلی نیز روانه بازارهای جهانی شد. مدیران جنرال موتورز آنچه را که برای ملت خود میساختند و آنچه را که برای صادرات تولید میکردند، کبوتران پیغامرسانی تلقی میکردند که باید به همگان خبر دهند که ایالاتمتحده، شکل بازیافته و امروزی امپراتوری روم است که کالسکههای آن باید بر سنگفرشهای صاف امپراتوری با وقار بخرامند و در بیابانهای ناهموار با اقتدار بتازند. اتومبیلهایی که گاه در مقام مقایسه و مطایبه کشتی خوانده میشدند با تنهای آمریکاییها در هم جوشیدند و اندیشه «هر آمریکایی یک اتومبیل ساخت جنرال موتورز»، رویای مدیران این شرکت شد. حالا به درستی معلوم نیست که جنرال موتورز در چه تعداد از خانوارهای آمریکایی آرمیده است، اما همگان این را باور دارند که جنرال موتورز در ایالاتمتحده نام معروفی است و هرکس بشنود آن را میشناسد. پرسش دوم یا علت افول جنرال موتورز از درون همین توضیح بیرون میآید.
جنرال موتورز دیری است که تغییر ماهیت داده و از بنگاهی اقتصادی که قرار است با تخصیص بهینه منابع، کمتر هزینه کند و بیشتر سود ببرد، به بنگاهی تبدیل شد که کارکردش دست و پا کردن حیثیت و قدرت معنوی برای خود و ایالات متحده بود. یعنی اینکه جنرالموتورز دیگر بیش از اینکه بنگاه باشد، قلمروی سیاسی- فرهنگی بود که میخواست شکوه آمریکا را تبلیغ کند. نشستن جنرالموتورز در جایگاهی ایدئولوژیک و فرهنگی، از عیار اقتصادی آن کاست و بر احترام به آن بهعنوان نهادی فرهنگی و تبلیغی افزود. مدیران آن شانه به شانه سیاستمداران شدند و روح فرهنگی آن در کالبد معنوی جامعه رسوخ کرد. بیدلیل نبود، آمریکاییهایی که دعای هفتگی خود را در روز یکشنبه میخواندند، برای دعا به جان جنرالموتورز، در اولین روز کاری هفته یعنی دوشنبه دوباره به کلیساها میرفتند، ناقوس مینواختند و برای خلاصی جنرالموتورز از مکافات بدهی و ورشکستگی دعا میکردند.
جنرالموتورز در لبه پرتگاه بود، اما به دره سقوط نکرد و پیشبینیها نیز میگوید این خودروسازی که هنوز پس از تویوتای ژاپن، دومین فروشنده اتومبیل در جهان است، نجات یافته است، اما کسی دیگر باور ندارد که سیمای اسطورهای جنرالموتورز به او بازگردد. بنگاهی که بخواهد و بتواند میان دارایی ۸۲ میلیارد دلاری و بدهی ۱۷۲ میلیارد دلاری خود توازن ایجاد کند و بماند، حتما ناگزیر خواهد شد رسالت فرهنگی و تبلیغی ایجاد و گسترش آمریکای باشکوه را به سیاستمداران بسپارد و خود به بنگاهداری اقتصادی بپردازد.
اما جالب اینکه مدیران جنرالموتورز سالها پیش یک کار فرهنگی بسیار ارزشمند کردند که میتوانستند از آن درسهای اقتصادی هم بیاموزند و نیاموختند.
این کار جنرالموتورز، مصورسازی کتاب «راهبندگی» اثر مشهور فردریک هایک، اقتصاددان نامدار است که عاقبت کار دولتهای مداخلهگر و برنامهریز را با دقت و درایت شگفتانگیزی نشان میدهد. موضوعی که در این کتاب مطرح شده البته هیچ ربط مستقیمی به اتفاقاتی که در جنرالموتورز افتاد ندارد؛ اما دستکم یک درس برای مدیران جنرالموتورز میتوانست داشته باشد: متواضع باشید و به جای تلاش برای الگوسازی مصرف در جهان، کالایی تولید کنید که بتوانید آن را خوب بفروشید، نه اینکه در رویای ایجاد آرمانشهر غوطهور شوید و نفهمید که بازار از آرزوهای شما پیروی نخواهد کرد.
فاطمه هاشمی
ارسال نظر