سازمانهای متعالی کشور؛ موتور محرکه رشد ۸ درصدی در اقتصاد
محمدعلی محمدی
مدیرعامل سازمان مدیریت صنعتی
توسعه یا گسترش ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی یک کشور در گرو رشد اقتصادی است. افزایش تولید در کشور سرمایه لازم برای این امر را تامین میکند همچنین فاکتور اصلی در این مسیر وجود رشدی پایدار و باثبات میباشد مسئلهای که در تاریخ اقتصادی بعد از انقلاب کشور محقق نشده است. انحراف میزان رشدهای محقق شده در اقتصاد کشور با میزان هدفگذاری شده در برنامههای توسعه همچنین بیثباتی آن یکی از معضلات اصلی اقتصاد کشور است.
با این مقدمه حال سوال کلیدی در اینجا این است که عامل اساسی در رسیدن به نرخ رشد ۷ یا ۸ درصدی هدفگذاری شده در برنامه توسعه چیست؟ شاید نگاهی به آمار بتواند ما را در شناسایی این عامل یاری کند.
محمدعلی محمدی
مدیرعامل سازمان مدیریت صنعتی
توسعه یا گسترش ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی یک کشور در گرو رشد اقتصادی است. افزایش تولید در کشور سرمایه لازم برای این امر را تامین میکند همچنین فاکتور اصلی در این مسیر وجود رشدی پایدار و باثبات میباشد مسئلهای که در تاریخ اقتصادی بعد از انقلاب کشور محقق نشده است. انحراف میزان رشدهای محقق شده در اقتصاد کشور با میزان هدفگذاری شده در برنامههای توسعه همچنین بیثباتی آن یکی از معضلات اصلی اقتصاد کشور است.
با این مقدمه حال سوال کلیدی در اینجا این است که عامل اساسی در رسیدن به نرخ رشد 7 یا 8 درصدی هدفگذاری شده در برنامه توسعه چیست؟ شاید نگاهی به آمار بتواند ما را در شناسایی این عامل یاری کند. طی سالهای 1376 تا 1383 نرخ رشد اقتصادی کشور با فروش 167 میلیارد دلار صادرات نفت، 4 تا 4.2 درصد بوده است. طی سالهای بعد از آن تا سال 1391 در حالی که میزان صادرات نفتی کشور 631.5 میلیارد دلار بوده، نرخ رشد اقتصادی حدود 3.5 درصد بوده است، یعنی با افزایش درآمدهای نفتی ما رشد کمتری را تجربه کردهایم. جالب است با افزایش درآمدهای حاصل از منابع طبیعی نهتنها رشد افزایش نیافته است بلکه کاهش نیز داشته است. همچنین لازم بهذکر است طی 16 سال رشدی کمتر از نصف میزان هدفگذاری شده (8درصد) محقق شده است. بنابراین ریشه اصلی رسیدن به رشد 8 درصدی را باید در جای دیگری جستوجو کرد. اصولا لازمه رشد اقتصادی افزایش سرمایه میباشد.
افزایش سرمایه یا از طریق ثروتآفرینی و سرمایهافزایی از سرمایهها، امکانات و داراییهای موجود صورت میگیرد یا تزریق سرمایه جدید در رابطه با مورد دوم باید ذکر کنم که جذب سرمایه خارجی نیز الزامی است زیرا ما حتی اگر تمامی منابع حاصل از فروش منابع طبیعی کشور را صرف سرمایهگذاری کنیم باز هم برای رسیدن به نرخ رشد 8 درصد کافی نیست. با توجه به موضوع بحث، روی مورد اول متمرکز میشوم. پرواضح است ثروتآفرینی از امکانات موجود همان مفهوم افزایش بهرهوری است. تامین سرمایه بواسطه بهرهوری بیشتر از منابع موجود و پیرو آن افزایش تولید نیز همان مفهوم رشد درونزا میباشد. تحت این شرایط استفاده از منابع در دسترس باید بهگونهای باشد که نهتنها بتواند هزینههای عملیاتی را پوشش دهد بلکه با مازاد ارزشی که ایجاد میکند بتواند سرمایه لازم برای افزایش تولید را نیز فراهم کند.
افزایش درآمدهای نفتی و کاهش رشد نشان میدهد که در برخی مواقع تزریق این درآمدها بهگونهای جبران مافات بهرهوری در سازمانها را کرده است. همچنین این رویه با رشد درونزا منافات دارد. اگر بهدنبال رشد درونزا هستیم باید نگاه بهرهور بر قابلیتها و توانمندیهای موجود داشته باشیم تا جریان تازهای از تامین سرمایه تولید در اقتصاد را بوجود آوریم. بهطور کلی افزایش بهرهوری در سازمانها و بنگاهها تابعی از شرایط محیطی و شرایط درونسازمانی میباشد. شرایط محیطی نقشی بسیار حیاتی در بالا رفتن بهرهوری دارند، بدون وجود محیط مناسب عملا رسیدن به بهرهوری ایدهآل ناممکن است. آیا در فضای کسبوکاری که فساد وجود دارد، یا مقررات پیچیده و دستوپا گیر بیشماری وجود دارد میتوان به سطح مطلوبی از بهرهوری دست یافت؟
برای ایجاد بستر مناسب بهمنظور بهبود فضای افزایش بهرهوری باید نظام مدیریت بهرهور داشته باشیم. این نظام از مدیر شروع شده و به سیستمها، ابزارها، تکنیکها، روشها و فرآیندها ختم میشود. معتقدم که شروع حرکت بهرهوری در کشور باید از ساختارها و نظامهای مدیریتی باشد و بعد از آن فرآیندها و قابلیتهای سازمانها بهدرستی تعریف شود، این همان نکته کلیدی است. وقتی نظام مدیریتی فشل باشد و در قبال امکانات که در اختیار دارد کوتاهی میکند چه لزومی دارد که سرمایه جدید در اختیارش قرار گیرد؟ لذا تا ساختارها و نظامها تطهیر و اصلاح نشوند حتی با جذب سرمایه بالا نیز امیدی برای رسیدن به رشد اقتصادی 8 درصدی وجود نخواهد داشت.
برای رسیدن به آینده پایدار، سازمانهای ما باید مسیر تعالی را طی کنند. در این مسیر ابزار تعالی یک سازمان از نوآوری و ارزشآفرینی برای مشتریان، انتقادپذیری، تحولپذیری، یادگیرندگی و دانشگرایی و عملگرایی تشکیل میشود. در بحث نوآوری و ارزشآفرینی مفهوم اصلی اشاره به این مطلب دارد که درآمد یک بنگاه و نهایتا توسعه اقتصادی، پیامد توجه بنگاهها به ارزشآفرینی برای مشتریان و تامین نیازهای جامعه است. به دیگر بیان تمرکز بر تامین بهتر نیازهای افراد جامعه یا هر روز بهتر از دیروز بودن، یعنی سازمانها و بنگاهها هر روز نسبت بهگذشته از منابع در اختیارشان بهتر استفاده کنند و این همان مفهوم افزایش بهرهوری و بازدهی است. از شما سازمانهای سرآمد در جایزه ملّی تعالی سازمانی انتظار میرود با پیمودن این مسیر موتور محرکه اقتصاد کشور را برای رسیدن به رشد 8 درصد به حرکت درآورید.
ارسال نظر