گفتو گو با کامران رسولزاده خواننده موسیقی پاپ
فضای موسیقی ایران تکراری است
مهرداد نصرتی
کامران رسولزاده هم خواننده است و هم ترانهسرا و سعی کرده است برای خودش سبک تازهای را در اجرا شکل بدهد. او قرار بود درجشنواره موسیقی مقاومت کنسرتی را با همراهی مورات ککیلی با خواننده ترک به روی صحنه ببرد اما پس از اینکه مقدمات این اجرا فراهم نشد کنسرتی را بهصورت مشترک با این خواننده در استانبول برگزار کرد. او شاعر و ترانهسرایی است که آهنگسازی هم میکند و آوازسنتی و اصول آن را نزد جوادجواهری آموخته و تئوری موسیقی را هم نزد شهرام مظلومی فرا گرفته است. از وی تاکنون آلبومهای «بیسرانجام» و «چمشات» منتشر شده و سابقه انتشار مجموعه شعر هم دارد.
کامران رسولزاده هم خواننده است و هم ترانهسرا و سعی کرده است برای خودش سبک تازهای را در اجرا شکل بدهد. او قرار بود درجشنواره موسیقی مقاومت کنسرتی را با همراهی مورات ککیلی با خواننده ترک به روی صحنه ببرد اما پس از اینکه مقدمات این اجرا فراهم نشد کنسرتی را بهصورت مشترک با این خواننده در استانبول برگزار کرد. او شاعر و ترانهسرایی است که آهنگسازی هم میکند و آوازسنتی و اصول آن را نزد جوادجواهری آموخته و تئوری موسیقی را هم نزد شهرام مظلومی فرا گرفته است. از وی تاکنون آلبومهای «بیسرانجام» و «چمشات» منتشر شده و سابقه انتشار مجموعه شعر هم دارد.
مهرداد نصرتی
کامران رسولزاده هم خواننده است و هم ترانهسرا و سعی کرده است برای خودش سبک تازهای را در اجرا شکل بدهد. او قرار بود درجشنواره موسیقی مقاومت کنسرتی را با همراهی مورات ککیلی با خواننده ترک به روی صحنه ببرد اما پس از اینکه مقدمات این اجرا فراهم نشد کنسرتی را بهصورت مشترک با این خواننده در استانبول برگزار کرد. او شاعر و ترانهسرایی است که آهنگسازی هم میکند و آوازسنتی و اصول آن را نزد جوادجواهری آموخته و تئوری موسیقی را هم نزد شهرام مظلومی فرا گرفته است. از وی تاکنون آلبومهای «بیسرانجام» و «چمشات» منتشر شده و سابقه انتشار مجموعه شعر هم دارد. با این خواننده گفتوگوی کوتاهی انجام دادهایم که میخوانید:
شما در ایران بهصورت قانونی فعالیت میکنید اما به انتشار آثارتان در آن سوی مرزها هم فکر میکنید. این اتفاق ازکجا نشأت میگیرد؟
یکی از دلایلش این است که احساس میکنم موسیقی ما برای بیرون از مرزهایمان حرفهای بسیاری برای گفتن دارد و دلیل دیگر اینکه فضای کنونی موسیقی در ایران به نوعی اشباع شده است. به نظر میرسد ظرفیتهای ثابت برای همه کسانی که دارند کارمیکنند وجود ندارد. یکسری ظرفیتهای ثابت هست که تعدادانگشت شماری درآن فعالیت میکنند.
به همین دلیل شما هم جای من بودید به دنبال فضای جدیدی برای ارائه کارهایتان میافتادید اما در این میان دلیل پررنگ تری نیز وجود دارد آن هم اینکه وقتی وارد سازوکار موسیقی میشوی میبینی همه چیز روی روند و سیاستگذاری ثابت است. کنسرتهایی برگزار میشود که چندخواننده مشخص بانی آنها هستند. جشنهای خاصی اجرا میشود که باخوانندههای خاصی برنامه اجرا میکنند. جریان ثابتی است و رسانهها هم انگار دوست دارند از آن حمایت کنند. از سویی دیگر مردم هم چنین روالی را دوست دارند و از آن استقبال میکنند. بنابراین نمیشود چنین روندی را تغییرداد و به ذائقه مردم دست برد. در چنین فضایی قطعا موسیقی جدید جوابگو نیست و از آن استقبالی نمیشود.
چرا فکر میکنید از موسیقی جدید استقبال نمیشود؟
چون موسیقی جدید به گوششان نمیرسد. رسانه در اختیار موسیقی جدید و خوانندههای این نوع نیست. تمام فضاهای موجود متعلق به همانهایی است که موسیقی را در دست دارند و مدام کنسرت میگذارند و آلبوم منتشر میکنند.
ولی رسانههای غیرمجاز بسیاری در این عرصه وجود دارد که سبکهای مختلفی را ارائه میدهند!
اولا که رسانه غیرمجاز در نهایت، غیرمجاز است. خوانندههای مجاز حق ندارند کارهای خود را به آنها واگذار کنند.
شما اگر بهعنوان یک خواننده بخواهید مجاز شوید، از طریق رسانههای غیرمجاز نباید اثری از شما منتشر شود. ضمن اینکه در رسانه هم مافیا وجود دارد. نوعی از موسیقی را که خودشان دوست داشته باشند، منتشر میکنند و گسترش میدهند که ذائقه مردم را تغییر نمیدهد. حتی ممکن است آثار خوبی ساخته شود ولی هیچ وقت بهعنوان آثار پربیننده مطرح نمیشوند. چون همین رسانهها آدمهای خاصی را مطرح میکنند و اتفاقا به خوانندگانی که در ایران کنسرت برگزار میکنند بهای بیشتری میدهند. در واقع فلسفه و سیاستشان با سایتها و رسانههایی که مجاز کار میکنند، خیلی فرق ندارد. درکل اتفاق قابل کنترلی نیست چون هرکس براساس سلیقه و منافع خودش موسیقی خاصی را پخش میکند. یعنی یک جریان دراختیار یکسری آدمهای خاص است. به نوعی میتوان گفت با این کار تجارت میکنند که به هیچ وجه عادلانه نیست.
این فضا خاص موسیقی نیست و در حوزههای مختلفی وجود دارد.
بله همینطور است! در زمینههای مختلفی چنین فضای ناعادلانهای مشهود است. تجارت هنر با خود هنر. به این ترتیب اگر تجارتی در یک اتفاق هنری وجود نداشته باشد به گوش مردم نمیرسد. یعنی اگر مارکت نخواهد اتفاق هنری به گوش مردم نمیرسد. این درحالی است که در هیچ جای دنیا اینگونه نیست و چنین جوی بر هنر حاکم نیست. درهمه جای دنیا کارشناسان زبده موسیقی نظارت دارند و تولیدکنندههای خیلی قدرتمند متشکل از کارشناسان زبده هنری، موسیقی فضای موجود را کارشناسی میکنند وعلاوه بر مخاطبشناسی، براساس شرایط موجود در جامعه، به تولید آثار هنری میپردازند.
آنها برای اینکه مخاطب جذب کنند چه میکنند؟
گروهی مثل گروه پینک فلوید، همچنان پیشتاز است و کنسرتهایش همچنان جزو کنسرتهای پرفروش است. باوجودی که موسیقی آنها موسیقی پاپ هم نیست، تورکنسرتهایی که میگذارند تاکنون بیسابقه بوده و آلبومهایشان همیشه آلبومهای پرفروش بوده است. چرا این فروش بالا اتفاق میافتد؟ چون براساس نیاز جامعه و مردم کارشناسی و تولید شدهاند. اما متاسفانه ما در ایران از چنین امتیازی برخوردار نیستیم و از آن استفاده نمیکنیم. اگر خواننده شانس نداشته باشد کارش به بازار نمیرسد. چنین چیزی دیگر غیرقابل کنترل است ولی درنقاط مختلف دنیا چون موسیقی را یک هنر فرهنگساز میدانند، همان قدر که مواظب هستند که موسیقی خوب تولید شود به همان میزان مراقب تولید نشدن موسیقی بد هم هستند.
یعنی در ایران اینگونه نیست؟
درایران برای اغلب کسانی که درعرصه پاپ فعالیت میکنند، محتوا مهم نیست. ما در ایران ادبیات فاخری داریم که با همان مخاطبان بسیاری جذب موسیقی شدهاند. اینکه بیمحتوایی در موسیقی پاپ درجریان است و دارد ذائقه مردم راعوض میکند اتفاق تلخی است.
اگر قرار به مقایسه باشد، موسیقی روز ایران درمقایسه با موسیقی روز دنیا چه تفاوتی باهم دارند؟
آن چه از آن بهعنوان موسیقی روزدنیایادمی کنیم، منظور،زبانی بینالمللی است که محور اصلی این آثار است. معمولا چون ما از زبان فارسی که خاص کشورمان است، استفاده میکنیم، این اتفاق برایمان نمیافتد. چون غیر از چند کشور بقیه از زبان فارسی چیزی سردرنمی آورند.طبیعتا موسیقی پاپ ایرانی نیزنمی تواند درمارکت دنیا مطرح شود و تاثیربگذارد؛ مگر اینکه آثاری تولید شوند که خیلی وابسته به متن نباشند که برخی از هنرمندان به این مساله توجه داشتهاند و در این زمینه کارهایی هم انجام دادهاند و حتی آثارشان دررتبه بندی جهانی جابازکرده ومطرح شدهاند.چون زبان ما نیاز به ترجمه دارد اما موسیقی فیوژن و تلفیقی اینطور نیست و رسانههای مختلف درخارج آنها را به خوبی پوشش دادهاند. بنابراین مقایسه اینها باهم کاردرستی نخواهدبود و نمیشود آنها را دردوکفه ترازو قرار داد.
یعنی موسیقی ما خیلی عقب است؟
موسیقی ما به لحاظ محتوا و همین طور فنی، حرف زیادی برای گفتن ندارد، چون به نوعی تکرار است.
مهمترین دلایل این عقب ماندگی را در چه شاخصه هایی تعریف می کنید؟
یکی از مهمترین دلایلش این است که در دورههایی شعر، فروغ لازم را نداشت تابستری شود برای تولید کارهای خوب. در دهههای گذشته و تحت تاثیر اتفاقات ادبی بعد از نیما کارهای خوبی تولید شد. ولی بعدها در دورههای مختلف ترانه دچار رکود شد. حرف من این است، وقتی ما برای خودمان چیزی نداریم، چگونه میخواهیم به صادرکردن بپردازیم؟ وقتی کارخانهای نیازهای بومی خود را نمیتواند برطرف کند، چطور میتواند جنس خود را صادرکند؟ ما ابتدا باید نیاز مخاطبان خود را برطرف کنیم بعد دردنیا حرف تازه بزنیم.
محتوای ترانه در ایران چگونه است؟
محتوای ترانهها سطح نازلی از عاشقانهها است و در آنها عموما متنهایی میشنویم که قدرت زیادی ندارند. تولید آثاراجتماعی خیلی کم شده است چون خیلیها درگیر مجوز هستند. بنابراین متنی که نقدی برجامعه ومعضلات اجتماعی راهدف قرار میدهد وجود ندارد.به همین دلیل عاشقانههایی سروده میشوند که روی سطح حرکت میکنند.
ضعف ترانه یکی از مشهودترین آسیبهایی است که موسیقی ایران در سال های اخیر با آن دست و پنجه نرم کرده است.با این حال اما موسیقی ما هم آنقدر ها حرف برای گفتن نداشته است. از آسیب هایی که موسیقی ایران را تحت تاثیر قرار داده بگویید؟
بستر موسیقی ما خیلی الکترونیک ودم دستی شده و آثار فاقد روح ساز و نوازنده است و در نتیجه روح موسیقی خدشه دارشده است و آثار ماندگاری تولید نمیشود. همه اینها باعث شده باشد که مدتها است در ایران کار قدرتمندی نمیشنویم یاحداقل من نشنیدهام.
از طرفی وقتی کسی لابی نداشته باشد و مافیا اجازه ندهد هرچقدر هم کارخوب تولید شود باز هم به گوش مردم نمیرسد و در نتیجه سطح فرهنگ شنیداری مردم پایین میآید ! از طرفی آنهایی هم که خوب و حرفهای کار میکنند از کار دلسردمی شوند و کسانی هم که بازار به آنها پروبال داده است، مدام خودراتکرار میکنند و کارهای تکراری منتشر میکنند. در این صورت اتفاقهای خوبی نمیافتد و نمیتوان به چشمانداز موسیقی خوشبین بود.
کامران رسولزاده هم خواننده است و هم ترانهسرا و سعی کرده است برای خودش سبک تازهای را در اجرا شکل بدهد. او قرار بود درجشنواره موسیقی مقاومت کنسرتی را با همراهی مورات ککیلی با خواننده ترک به روی صحنه ببرد اما پس از اینکه مقدمات این اجرا فراهم نشد کنسرتی را بهصورت مشترک با این خواننده در استانبول برگزار کرد. او شاعر و ترانهسرایی است که آهنگسازی هم میکند و آوازسنتی و اصول آن را نزد جوادجواهری آموخته و تئوری موسیقی را هم نزد شهرام مظلومی فرا گرفته است. از وی تاکنون آلبومهای «بیسرانجام» و «چمشات» منتشر شده و سابقه انتشار مجموعه شعر هم دارد. با این خواننده گفتوگوی کوتاهی انجام دادهایم که میخوانید:
شما در ایران بهصورت قانونی فعالیت میکنید اما به انتشار آثارتان در آن سوی مرزها هم فکر میکنید. این اتفاق ازکجا نشأت میگیرد؟
یکی از دلایلش این است که احساس میکنم موسیقی ما برای بیرون از مرزهایمان حرفهای بسیاری برای گفتن دارد و دلیل دیگر اینکه فضای کنونی موسیقی در ایران به نوعی اشباع شده است. به نظر میرسد ظرفیتهای ثابت برای همه کسانی که دارند کارمیکنند وجود ندارد. یکسری ظرفیتهای ثابت هست که تعدادانگشت شماری درآن فعالیت میکنند.
به همین دلیل شما هم جای من بودید به دنبال فضای جدیدی برای ارائه کارهایتان میافتادید اما در این میان دلیل پررنگ تری نیز وجود دارد آن هم اینکه وقتی وارد سازوکار موسیقی میشوی میبینی همه چیز روی روند و سیاستگذاری ثابت است. کنسرتهایی برگزار میشود که چندخواننده مشخص بانی آنها هستند. جشنهای خاصی اجرا میشود که باخوانندههای خاصی برنامه اجرا میکنند. جریان ثابتی است و رسانهها هم انگار دوست دارند از آن حمایت کنند. از سویی دیگر مردم هم چنین روالی را دوست دارند و از آن استقبال میکنند. بنابراین نمیشود چنین روندی را تغییرداد و به ذائقه مردم دست برد. در چنین فضایی قطعا موسیقی جدید جوابگو نیست و از آن استقبالی نمیشود.
چرا فکر میکنید از موسیقی جدید استقبال نمیشود؟
چون موسیقی جدید به گوششان نمیرسد. رسانه در اختیار موسیقی جدید و خوانندههای این نوع نیست. تمام فضاهای موجود متعلق به همانهایی است که موسیقی را در دست دارند و مدام کنسرت میگذارند و آلبوم منتشر میکنند.
ولی رسانههای غیرمجاز بسیاری در این عرصه وجود دارد که سبکهای مختلفی را ارائه میدهند!
اولا که رسانه غیرمجاز در نهایت، غیرمجاز است. خوانندههای مجاز حق ندارند کارهای خود را به آنها واگذار کنند.
شما اگر بهعنوان یک خواننده بخواهید مجاز شوید، از طریق رسانههای غیرمجاز نباید اثری از شما منتشر شود. ضمن اینکه در رسانه هم مافیا وجود دارد. نوعی از موسیقی را که خودشان دوست داشته باشند، منتشر میکنند و گسترش میدهند که ذائقه مردم را تغییر نمیدهد. حتی ممکن است آثار خوبی ساخته شود ولی هیچ وقت بهعنوان آثار پربیننده مطرح نمیشوند. چون همین رسانهها آدمهای خاصی را مطرح میکنند و اتفاقا به خوانندگانی که در ایران کنسرت برگزار میکنند بهای بیشتری میدهند. در واقع فلسفه و سیاستشان با سایتها و رسانههایی که مجاز کار میکنند، خیلی فرق ندارد. درکل اتفاق قابل کنترلی نیست چون هرکس براساس سلیقه و منافع خودش موسیقی خاصی را پخش میکند. یعنی یک جریان دراختیار یکسری آدمهای خاص است. به نوعی میتوان گفت با این کار تجارت میکنند که به هیچ وجه عادلانه نیست.
این فضا خاص موسیقی نیست و در حوزههای مختلفی وجود دارد.
بله همینطور است! در زمینههای مختلفی چنین فضای ناعادلانهای مشهود است. تجارت هنر با خود هنر. به این ترتیب اگر تجارتی در یک اتفاق هنری وجود نداشته باشد به گوش مردم نمیرسد. یعنی اگر مارکت نخواهد اتفاق هنری به گوش مردم نمیرسد. این درحالی است که در هیچ جای دنیا اینگونه نیست و چنین جوی بر هنر حاکم نیست. درهمه جای دنیا کارشناسان زبده موسیقی نظارت دارند و تولیدکنندههای خیلی قدرتمند متشکل از کارشناسان زبده هنری، موسیقی فضای موجود را کارشناسی میکنند وعلاوه بر مخاطبشناسی، براساس شرایط موجود در جامعه، به تولید آثار هنری میپردازند.
آنها برای اینکه مخاطب جذب کنند چه میکنند؟
گروهی مثل گروه پینک فلوید، همچنان پیشتاز است و کنسرتهایش همچنان جزو کنسرتهای پرفروش است. باوجودی که موسیقی آنها موسیقی پاپ هم نیست، تورکنسرتهایی که میگذارند تاکنون بیسابقه بوده و آلبومهایشان همیشه آلبومهای پرفروش بوده است. چرا این فروش بالا اتفاق میافتد؟ چون براساس نیاز جامعه و مردم کارشناسی و تولید شدهاند. اما متاسفانه ما در ایران از چنین امتیازی برخوردار نیستیم و از آن استفاده نمیکنیم. اگر خواننده شانس نداشته باشد کارش به بازار نمیرسد. چنین چیزی دیگر غیرقابل کنترل است ولی درنقاط مختلف دنیا چون موسیقی را یک هنر فرهنگساز میدانند، همان قدر که مواظب هستند که موسیقی خوب تولید شود به همان میزان مراقب تولید نشدن موسیقی بد هم هستند.
یعنی در ایران اینگونه نیست؟
درایران برای اغلب کسانی که درعرصه پاپ فعالیت میکنند، محتوا مهم نیست. ما در ایران ادبیات فاخری داریم که با همان مخاطبان بسیاری جذب موسیقی شدهاند. اینکه بیمحتوایی در موسیقی پاپ درجریان است و دارد ذائقه مردم راعوض میکند اتفاق تلخی است.
اگر قرار به مقایسه باشد، موسیقی روز ایران درمقایسه با موسیقی روز دنیا چه تفاوتی باهم دارند؟
آن چه از آن بهعنوان موسیقی روزدنیایادمی کنیم، منظور،زبانی بینالمللی است که محور اصلی این آثار است. معمولا چون ما از زبان فارسی که خاص کشورمان است، استفاده میکنیم، این اتفاق برایمان نمیافتد. چون غیر از چند کشور بقیه از زبان فارسی چیزی سردرنمی آورند.طبیعتا موسیقی پاپ ایرانی نیزنمی تواند درمارکت دنیا مطرح شود و تاثیربگذارد؛ مگر اینکه آثاری تولید شوند که خیلی وابسته به متن نباشند که برخی از هنرمندان به این مساله توجه داشتهاند و در این زمینه کارهایی هم انجام دادهاند و حتی آثارشان دررتبه بندی جهانی جابازکرده ومطرح شدهاند.چون زبان ما نیاز به ترجمه دارد اما موسیقی فیوژن و تلفیقی اینطور نیست و رسانههای مختلف درخارج آنها را به خوبی پوشش دادهاند. بنابراین مقایسه اینها باهم کاردرستی نخواهدبود و نمیشود آنها را دردوکفه ترازو قرار داد.
یعنی موسیقی ما خیلی عقب است؟
موسیقی ما به لحاظ محتوا و همین طور فنی، حرف زیادی برای گفتن ندارد، چون به نوعی تکرار است.
مهمترین دلایل این عقب ماندگی را در چه شاخصه هایی تعریف می کنید؟
یکی از مهمترین دلایلش این است که در دورههایی شعر، فروغ لازم را نداشت تابستری شود برای تولید کارهای خوب. در دهههای گذشته و تحت تاثیر اتفاقات ادبی بعد از نیما کارهای خوبی تولید شد. ولی بعدها در دورههای مختلف ترانه دچار رکود شد. حرف من این است، وقتی ما برای خودمان چیزی نداریم، چگونه میخواهیم به صادرکردن بپردازیم؟ وقتی کارخانهای نیازهای بومی خود را نمیتواند برطرف کند، چطور میتواند جنس خود را صادرکند؟ ما ابتدا باید نیاز مخاطبان خود را برطرف کنیم بعد دردنیا حرف تازه بزنیم.
محتوای ترانه در ایران چگونه است؟
محتوای ترانهها سطح نازلی از عاشقانهها است و در آنها عموما متنهایی میشنویم که قدرت زیادی ندارند. تولید آثاراجتماعی خیلی کم شده است چون خیلیها درگیر مجوز هستند. بنابراین متنی که نقدی برجامعه ومعضلات اجتماعی راهدف قرار میدهد وجود ندارد.به همین دلیل عاشقانههایی سروده میشوند که روی سطح حرکت میکنند.
ضعف ترانه یکی از مشهودترین آسیبهایی است که موسیقی ایران در سال های اخیر با آن دست و پنجه نرم کرده است.با این حال اما موسیقی ما هم آنقدر ها حرف برای گفتن نداشته است. از آسیب هایی که موسیقی ایران را تحت تاثیر قرار داده بگویید؟
بستر موسیقی ما خیلی الکترونیک ودم دستی شده و آثار فاقد روح ساز و نوازنده است و در نتیجه روح موسیقی خدشه دارشده است و آثار ماندگاری تولید نمیشود. همه اینها باعث شده باشد که مدتها است در ایران کار قدرتمندی نمیشنویم یاحداقل من نشنیدهام.
از طرفی وقتی کسی لابی نداشته باشد و مافیا اجازه ندهد هرچقدر هم کارخوب تولید شود باز هم به گوش مردم نمیرسد و در نتیجه سطح فرهنگ شنیداری مردم پایین میآید ! از طرفی آنهایی هم که خوب و حرفهای کار میکنند از کار دلسردمی شوند و کسانی هم که بازار به آنها پروبال داده است، مدام خودراتکرار میکنند و کارهای تکراری منتشر میکنند. در این صورت اتفاقهای خوبی نمیافتد و نمیتوان به چشمانداز موسیقی خوشبین بود.
ارسال نظر