سفر به پایتخت اتحادیه اروپا
بروکسل؛ شهر ارتش سری و رستوران کاندید
شیما و علی فکر میکنند سفر نه تنها هزینه نیست، بلکه یک نوع سرمایهگذاری نیز محسوب میشود. آنها تصمیم گرفتهاند به جای داشتن خانه بزرگتر، ماشین لوکستر و مبلمان شیکتر، بر خاطراتشان از گوشه گوشه دنیا بیفرایند. از این رو آنها وبلاگی تحت عنوان خاطرات شیما و علی را راهاندازی کردند و در آن سفرنامههایشان را با علاقهمندان به سفر به اشتراک گذاشتند. آنچه میخوانید تلخیصی از خاطرات آنها از سفر به بروکسل است. ساعت حدود ۷ صبح بود که با فرود هواپیما در فرودگاه بروکسل ما هم مانند سایر مسافرها هواپیما را ترک کردیم.
شیما و علی فکر میکنند سفر نه تنها هزینه نیست، بلکه یک نوع سرمایهگذاری نیز محسوب میشود. آنها تصمیم گرفتهاند به جای داشتن خانه بزرگتر، ماشین لوکستر و مبلمان شیکتر، بر خاطراتشان از گوشه گوشه دنیا بیفرایند. از این رو آنها وبلاگی تحت عنوان خاطرات شیما و علی را راهاندازی کردند و در آن سفرنامههایشان را با علاقهمندان به سفر به اشتراک گذاشتند. آنچه میخوانید تلخیصی از خاطرات آنها از سفر به بروکسل است.
ساعت حدود ۷ صبح بود که با فرود هواپیما در فرودگاه بروکسل ما هم مانند سایر مسافرها هواپیما را ترک کردیم. طبق معمول دنبال بخش مربوط به راهنمای توریست گشتیم؛ اما این بار هم فقط i را پیدا کردیم که البته به نظر این دفعه این بخش هم راهنمای توریستی بود و هم اطلاعات پرواز. کنار آن یکسری بروشور توریستی بود که در مورد شهرهای مختلف بلژیک اطلاعاتی میداد. ما محض احتیاط چند کتاب و بروشور در مورد بروکسل و کتابی راجع به کل بلژیک برداشتیم.
بعد از آن نوبت پیدا کردن هتل در شهر بروکسل بود. برای رفع این مشکل خانم متصدی را سوال پیچ کردیم و آدرس هتلمان را از او پرسیدیم. متصدی مدت زمان طولانی در اینترنت گشت تا بالاخره از روی گوگل آدرس هتل را برایمان پرینت گرفت. یک نقشه نصفه و نیمه هم به ما داد که تنها بخش کوچکی از شهر را نشان میداد. سرانجام دل به دریا زده و تصمیم گرفتیم از ایستگاه قطار به سمت مرکز شهر حرکت کنیم. قیمت بلیت قطار ۵/۵ یورو بود. سیستم قطارهای بلژیک مشابه سوئیس است و نیاز نیست بلیت را جایی رجیستر کنید؛ فقط کافی است بلیت همراه شما باشد تا متصدی احتمالا به شما مراجعه و آن را سوراخ کند.
در بروکسل چند ایستگاه مرکزی قطار وجود دارد و شما باید حواستان جمع باشد که در کدام ایستگاه پیاده میشوید. به عنوان مثال در اول شهر یک ایستگاه مرکزی با نام MIDI وجود دارد که به برخی از مناطق شهر مرتبط میشود، اما ایستگاه مرکزی بروکسل وسط شهر قرار دارد و با معماری زیبایش متمایز از بقیه ایستگاهها است. با ترک قطار وارد سالن خروجی ایستگاه شدیم که همراه با یک غافلگیری برای ما بود. کف زمین از آشغال و بطری خالی و ته سیگار پر شده بود.
با بیرون رفتن از سالن تصور ما این بود که شاید بتوان با مترو مسیرمان را تا هتل راحت طی کنیم؛ اما از یکی دونفری که پرسیدیم به ما گفتند ایستگاه مترو خط M۲ با محل ما فاصله دارد و بهتر است با وسیلهای به نام ترام که چیزی شبیه تراموا و مترو است بقیه مسیر را طی کنیم. اینگونه بود که دوباره به سالن برگشتیم و با خرید بلیط ۲ یورویی از دستگاه به سمت پایین پلهها رفتیم و دقایقی بعد سوار بر تراموا و البته بعد از رجیستر کردن بلیتهایمان در داخل قطار که احتمالا حدود یک ساعت اعتبار داشت به سمت خط ۲ مترو حرکت کردیم.
در ایستگاه مترو، نسبتا راحت مسیرمان را پیدا کردیم و به سمت ایستگاه لئوپلد که هتل ما نزدیک آنجا بود حرکت کردیم. نکته جالب این بود که هر تابلویی را حداقل به ۳ و حداکثر تا ۶ زبان ترجمه کرده بودند. پس از خروج از ایستگاه ساختمانهای قدیمی با تاجهای زیبایش توجه ما را به خود جلب کرد اما زیاد نمیشد بالا را نگاه کنیم چون باید نیم نگاهی هم به زیر پایمان داشته باشیم تا اشتباها مدفوع حیوانات را که به وفور در خیابان یافت میشد، لگد نکنیم. بالاخره هتلمان را که با قیمت شبی ۵۰ یورو رزرو کرده بودیم، پیدا کردیم.
مسوول پذیرش هتل که مرد میانسالی بود، با خوشرویی پذیرای ما شد و بعد پرسید که راحت اینجا را پیدا کردید که ما گفتیم نه! او خیلی جا خورد و بعد خیابانی را که جنب پارک بود، نشان داد و گفت از اینجا ۶ تا ۷ دقیقه بیشتر تا ایستگاه راه نیست. ماهم تازه متوجه شدیم گوگل مپ مسیر را کلاً دورسرمان پیچانده است و ما میتوانستیم راحتتر به مقصد برسیم! از مسوول پذیرش نقشه خواستیم که تابلوی بالای سرش را نشان داد و گفت نقشه نیم یورو قیمت دارد! جای تعجب بود که در بروکسل نقشهها مجانی نبودند!
اتاق ما طبقه ۴ بود که با آسانسور به راحتی بالا رفتیم. محل اسکان ما نسبتا بزرگ بود و تا حد قابل قبولی هم از تمیزی آن رضایت داشتیم. مهمتر از همه چیز اینترنت بود که خوشبختانه کیفیت و سرعتش انتظارات ما را برآورده میکرد. از آنجا که نزدیک ظهر شده بود و ما از صبح در سفر بودیم ترجیح دادیم چند ساعتی را به استراحت اختصاص بدهیم.
عصر خستگی ما تا حد قابل ملاحظهای رفع شده و آماده گشت نیمروزی در شهر بروکسل بودیم. این بار در امتداد پارک زیبای کنار هتل به سمت ایستگاه حرکت کردیم. وقتی به آنجا رسیدیم طبیعتا با توجه به مدت اقامتمان قصد خرید کارتهای بلیت ۱۰ سفره را داشتیم که حدود ۱۲ یورو بود و از بلیتهای تک سفره ۲ یورویی به صرفهتر بود. با خرید این کارتها بود که به سمت مرکز شهر حرکت کردیم. نکته جالب برای ما حضور پررنگ خارجیها بود و اینکه کمتر سکنهای با ظاهر اروپایی در بروکسل میدیدیم.
به خصوص محله ما که پر بود از اعرابی که به نظر سوری، فلسطینی و ...بودند، همسران آنها هم بدون استثنا شال عربی و حتی چادر و روبنده سرکرده بودند! اولین مقصد ما در بروکسل ساختمان Halles Saint-Gery بود که الان تبدیل به کافه شده است. ساخت این ساختمان قدیمی به ۱۸۸۱ برمیگردد و یادآور گذشته شهر بروکسل است. در این ساختمان یک آبخوری وجود دارد که مهمترین سمبل این شهر است.
با ادامه دادن مسیر از خیابانهای اطراف دقایقی بعد به سمت میدانی که ساختمان زیبای Grand Place و Grote Market در آنجا قرار داشت حرکت کردیم. این میدان مملو از توریستهای رنگ وارنگ خارجی بود و گویا مرکز توریستی شهر محسوب میشد. وجود ساختمانهای زیبای قدیمی با معماریهای ممتاز هر گردشگری را به خود جذب میکرد. در همین زمان اتفاق جالبی برای ما افتاد و آن آشنایی با یک زوج جوان ایرانی بود. آنها سفر به بروژ را به ما توصیه کردند و گفتند که این شهر بسیار زیبا و توریستی است هر چند که به لحاظ نظافت دست کمی از بروکسل ندارد. البته جدا از این ملاقات ما توانستیم از دو نقطه جذاب شهر بازدید داشته باشیم. یکی از آنها محل واقعی رستوران کاندید بود که ماجراهای سریال ارتش سری در آن اتفاق میافتد. البته فیلم در یک استودیو در لندن فیلمبرداری شده بود، اما رستوران کاندید محور اصلی داستان بود. دومین واقعه هیجانانگیز برای ما خانه ویکتور هوگو بود که در زمان اقامتش در بروکسل در آنجا زندگی میکرد.
با ادامه مسیر به سمت بازار مسقف دراز سنت هوبرت (ST Hubert) حرکت کردیم. نکته جالب فروشگاه تزئینهای زیبا و هوسانگیز آنها بود که برای علاقهمندان به شیرینی و شکلات تجربهای است بینظیر. با عبور از بازار به کنار کلیسای زیبای جامع شهر Cathedral رسیدیم که البته تنها میتوانستیم نمای بیرون آن را ببینیم. در ادامه این گشت وگذار وارد پارک بزرگ شهر که نامش هم بروکسل بود شدیم. در پشت پارک محوطه قصر سلطنتی شهر قرار داشت که حال و هوای قصر سلطنتی مادرید را البته در سطحی به مراتب پایینتر برای ما زنده میکرد. در محوطه میدان کناری قصر یک مجسمه زیبا و اطراف آن هم چند موزه قرار داشت که میتواند گزینههای خوبی برای بازدید باشند. پس از این بازدید با عبور از خیابانهای منطقه قدیمی شهر که چشمانداز زیبایی از اطراف و غروب آفتاب را به همراه داشت، به محوطه زیبای آلبرتینا Albertina رسیدیم که البته نزدیک ایستگاه مرکزی قطار بود و چون این بار مسیرمان را یاد گرفته بودیم، خیلی راحت به سمت محل هتل با عبور از پارک زیبای لئوپلد حرکت کردیم.
با شروع صبح از آنجا که آخرین ساعتهای اقامتمان در بروکسل را در پیش رو داشتیم، برنامهای فشرده برای خودمان ترسیم کردیم. به این ترتیب که بدون فوت وقت به سرعت به سمت اولین محل بازدیدمان که در واقع سازه زیبای نماد شهر بروکسل یا همان اتمیوم بود حرکت کردیم. در طول مسیر خیابان کمی تمیزتر شده و به هیچ وجه قابل قیاس با دو روز قبل نبود. اتمیوم سازه فلزی غول پیکری است که قدمتش به سال ۱۹۵۸ میرسد و در ابتدا برای نمایشگاهی در آن سال طراحی شده بود. ارتفاع این سازه به قدری است که از فاصله چند کیلومتری هم قابل دیدن است. جلوی سازه روی یک ماکت عبارت خوش آمدید را با زبانهای مختلف و از جمله فارسی نوشتهاند. برای رفتن به این مکان میتوان از خط ۶ تراموای بروکسل استفاده کرد؛ سازه در پارک زیبایی درست کنار استادیوم بزرگ شهر قرار دارد. در این باغ زیبا پارک زیبایی با نام MiNI Europe هم وجود دارد که ماکت برخی مکانهای دیدنی اروپا در آن در معرض دید عموم قرار گرفته است.( شبیه مینی سیام تایلند؛ اما در سطحی نسبتا کوچکتر). علاوهبر این، پارک آبی Oceade هم در همین محوطه قرار گرفته است. pic۱
پس از این بازدید به سمت مکان پارلمان اروپا با استفاده از شبکه مترو شهری حرکت کردیم. با ورود به محوطه جلویی ساختمان پارلمان اروپا اولین چیزی که توجه ما را جلب کرد جمعیت نسبتا زیادی بود که در آن محل جمع شده بودند. جلوتر که رفتیم متوجه شدیم جلوی ساختمان یک زمین فوتبال سالنی درست کردهاند و تیمهایی مرکب از نمایندههای هر کشور در جام کوچکی که به نوعی پیش زمینه جام ملتهای اروپا در سال ۲۰۱۲ بود به رقابت پرداختهاند.
در کنار محوطه نیز غرفههای متعددی قرار داشت که با جلو رفتن متوجه شدیم متعلق به کشور لهستان به عنوان میزبان جام ملتهای اروپا است. غرفهداران در این محل ویژگیهای فرهنگی کشورشان را به بازدیدکنندگان معرفی میکردند. در طرف دیگر محوطه چند غرفه رنگ وارنگ واقع شده بود که حس کنجکاوی ما را به آنجا کشاند. با دیدن سینیهای بزرگ غذا، میوه و نوشیدنیهای مختلف که به نحو بسیار زیبایی تزئین شده بودند و البته پرچم لهستان پی بردیم که لهستانیها قصد دارند با این کار توریستها را نمک گیر کنند! جالب این بود که مردم چندان به این موضوع توجه نداشتند و برخلاف تجربهای که از ایران داشتیم کسی برای خوردن خوراکیها شیرجه نمیرفت! چند نفر از مهماندارها با خوشرویی به ما تعارف کردند و ماهم که صبحانه را زود خورده بودیم فرصت را غنیمت شمرده و شروع به پذیرایی از
خودمان کردیم.
قصد داشتیم وارد ساختمان اصلی اتحادیه اروپا شویم که به ما گفته شد بازدید صبح تمام شده و تا عصر امکان بازدید وجود ندارد! اما موزه پارلمان را که ساختمان جلویی بود، میتوانستیم ببینیم. با ورود به سالن اصلی میز بزرگی به چشم میخورد که نقشه ساختمان اتحادیه اروپا را نشان میداد. توریستها دور این میز جمع شده بودند. اینجا بود که وقتی سرگرم فیلم گرفتن بودیم متصدی مربوطه بسیار مودبانه تذکر داد عکاسی آزاد است؛ اما اجازه فیلم گرفتن نداریم!
بعد از آن وارد سالنهایی شدیم که رنگ آمیزی و نورپردازی آنها متفاوت بود و حس هنری داشت. تماشای تابلوهای عکسهای قدیمی از مناطق مختلف اروپا بیانگر تاریخ پر فراز و نشیب اروپاییها بود. بیشتر این تصاویر به جنگ جهانی و مسائل و مشکلات مردم در آن زمان مربوط میشد! در ادامه بازدید سالن زیبایی توجه ما را جلب کرد. آنها نقشه کل اروپا را کف سالن کشیده بودند و با دستگاه استوانهای متحرک روی هر قسمت که میایستادید اطلاعات مربوط به آن منطقه بر صفحه دستگاه ظاهر میشد. این بخش برای توریستها خیلی جذاب بود!
از آنجا که وقت ما محدود بود، بعد از دقایقی بالاجبار سالن موزه را ترک کردیم و این بار با پای پیاده به سمت مکان بعدی که پارک زیبای Jubelpark و موزه جنگ بود حرکت کردیم.پارک Jubel محوطه بسیار زیبایی دارد و در بخش انتهایی آن هم دروازه بزرگی که شباهت عجیبی به دروازه براندنبرگ برلین داشت قرار دارد. سپس وارد موزه تاریخ جنگ
Royal Museum of the Armed forces and of Military History شدیم که خوشبختانه رایگان بود.
از همان ابتدا ادوات بزرگ جنگی با چیدمان زیبایی توجه ببیندگان را جلب میکرد. در این بخش ویترینی از انواع لباسهای نظامی مربوط به تاریخ این کشور وجود داشت. موزه تاریخ جنگ، خیلی بزرگ و زیبا است و میطلبید که ساعتها در آن گشت بزنیم؛ اما از آنجا که وقت زیادی نداشتیم به سرعت کار بازدید موزه را به پایان بردیم و با توجه به اینکه هنوز چیز مناسبی برای خرید یادگاری نماد شهر بروکسل پیدا نکرده بودیم در وقت باقیمانده به سرعت به سمت فروشگاه بزرگی در کنار کلیسای جامع شهر که از قبل انتخاب کرده بودیم رفتیم. خوشبختانه در آنجا یک ماکت کوچک زیبا را که نمادی از ساختمانهای قدیمی و تاجدار شهر بود پیدا کردیم و با خرید آن به سرعت به هتل برگشتیم تا با تحویل وسایلمان به سمت فرودگاه حرکت کنیم.
ارسال نظر