گفتوگو با رضا یزدانی:
همیشه به فکر تفاوت هستم
«سلول شخصی» را به جرات میتوان یکی از پدیدههای موسیقی راک کنونی دانست. حتی اگر قرار باشد نام خواننده این آلبوم را از آن کم کرد بازهم چیزی از ارزشهای آن کم نمیشود. رضا یزدانی که سالهاست در عرصه پاپ-راک در ایران فعالیت میکند، با انتشار این آلبوم برگ جدیدی به کارنامه حرفهای خود اضافه کرد. او که این آلبوم را در دو سیدی محتوی ۱۴ قطعه منتشرکرده است، سعی کرده تا در همکاری با چهرهای همچون اندیشه فولادوند به تجربیات و فضاهای جدیدتری دست یابد. از طرفی همکاری با دیگر اهالی موسیقی اعم از ترانهسرا، آهنگساز و تنظیمکننده را نیز در این آلبوم تجربه کرده است.
«سلول شخصی» را به جرات میتوان یکی از پدیدههای موسیقی راک کنونی دانست. حتی اگر قرار باشد نام خواننده این آلبوم را از آن کم کرد بازهم چیزی از ارزشهای آن کم نمیشود. رضا یزدانی که سالهاست در عرصه پاپ-راک در ایران فعالیت میکند، با انتشار این آلبوم برگ جدیدی به کارنامه حرفهای خود اضافه کرد. او که این آلبوم را در دو سیدی محتوی 14 قطعه منتشرکرده است، سعی کرده تا در همکاری با چهرهای همچون اندیشه فولادوند به تجربیات و فضاهای جدیدتری دست یابد. از طرفی همکاری با دیگر اهالی موسیقی اعم از ترانهسرا، آهنگساز و تنظیمکننده را نیز در این آلبوم تجربه کرده است. با وی درباره این آلبوم گفتوگو کردهایم.
در این آلبوم فضاهایی را تجربه کردهاید که در آلبومهای قبلی این فضاها نبوده است. نظرخودتان در این باره چیست؟ به چنین چیزی اعتقاد دارید و اصلا مدنظرتان بوده که از ابتدا چنین اتفاقی بیفتد؟
بله قطعا همین طور است. من در همه آلبومهایم سعی میکنم نسبت به آلبومهای قبلیام متفاوت باشم و از آلبوم قبلی فاصله داشته باشم. منتها در این آلبوم به واسطه ترانههای اندیشه فولادوند و آن جنس ترانههایی که در آلبومهای پیشین نداشتیم و یکسری ملودیها و تنظیمهایی که در این آلبوم کار شد و نیز لحنی که من با آن این ترانهها را اجرا کردم، باعث شد که خیلی این تفاوت بیشتر شود.
این قطعاتی که خواندید و لحنی که در اجرا و خوانش آنها به آن اشاره کردید، کاملا مشهود است. خودتان در این زمینه توضیح میدهید؟
دوترانه «سیگار پشت سیگار» «و شلیک کن رفیق» دوترانهای هستند که جملات تکرار شونده دارند. همین جور پشت سرهم تمام ابیات تکرار میشوند. وقتی این اتفاق میافتد کار آهنگسازی و اجرای خواننده و در کل کار همه را خیلی سخت میکند. تا خواننده واژهها را بازی نکند و تلفظها را درنیاورد و متکی به لحن نباشد نمیتواند در این زمینه موفق شود و کار خوبی از آب در بیاورد. من باتمام وجودم، تمام سعیام را کردم که این واژهها را بازی کنم و بتوانم آنها را به شنونده و مخاطبم انتقال بدهم.
خب چه اصراری به این کار بود؟ مگر در آلبومهای قبلی شما به آن نتیجهای که میخواستید نرسیده بودید؟
من همیشه آزمون و خطا میکنم و همیشه دوست دارم کارهای جدید بکنم و درگیر اتفاقات جدید شوم. در این آلبوم نیز اصرار داشتم به اینکه حتما کارجدید ارائه کنم.
از این نترسیدید که این یک ریسک باشد و به هر حال از مخاطبانی که قبلا داشتید و همیشه همراهتان بودند در استقبال از این آلبوم ریزش داشته باشند؟
من همیشه ریسک کردم، از آن ابتدای کارم تا همین حالا مدام در حال ریسک کردن بودهام. از همان ابتدا به آن شکل خواندن و استفاده از ترانههایی از این دست و اینگونه ادا کردن کلمات که هیچ کس در ایران اینگونه ادا نمیکند و تا به حال در این سرزمین نکرده است، شروع کردهام تا به همین امروز!
این ریسک را قبول دارم. حتی تفاوت و تغییر در ساختار، فرم، ملودی، تنظیم و... همه حس شده است. اما اینکه میگویید آزمون و خطا میکنید به نظرخودتان با توجه به اینکه مدتی است آلبوم منتشر شده است، احساس میکنید این آلبوم در جهت پیشرفت کار بوده است یا برعکس باعث ریزش مخاطب شده است و از کیفیت کار کاسته است؟
قطعا ما دنبال پیشرفت و کار نوهستیم. همیشه به دنبال کار جدید بودهایم و براساس همین تفکر این کار صورت گرفته است. اگر یک درصد فکر میکردیم که ممکن است این تغییرات به پیشرفت منجر نشود به نظرتان چرا باید آن را انجام میدادیم؟
یعنی فکر میکنید به هدفتان رسیدهاید و توانستهاید موفق شوید؟
بله، فروش آلبوم و استقبال خوبی که از آن شد حاکی ازاین است که مردم آن را پسندیده اند. تعداد کمی هم بودهاند که آلبوم برایشان سنگین بوده است هم از لحاظ دایره واژگانی و هم از لحاظ تنظیم کارها ولی ما وظیفه داریم سلیقه مخاطب را ارتقا بدهیم و او را با هنرجدید خود آشنا کنیم. وظیفه هر هنرمند همین است. هنرمند نباید به دنبال مخاطب برود بلکه باید به اوکمک کند تا سطح شنیداری و دیداریاش ارتقا یابد. هنرمند باید دست مخاطبش را بگیرد و با خودش بالا بیاورد.
درست است ولی اینکه به یکباره مخاطب از پلهای که هست چندپله جلو بیاید به نظرتان برایش سخت نمیشود؟
چرا اتفاقا درست میگویید و برای خیلیها ممکن است سخت شود. اما یادمان نرود من بهعنوان یک هنرمند وظیفه دارم وقتی مخاطب عام پیدا میکنم سلیقهاش را بالا ببرم. این وظیفهای بود که از شروع احساس میکردم و همچنان نیز این احساس را باخودم دارم.
این همان بحثی است که من کردم مبنی بر ریزش مخاطب!
ببینید ریزش مخاطب قطعا نیست! ولی ممکن است یکسریها دوست نداشته باشند. من نمیتوانم بر اساس یکسری مخاطب که کارم را دوست ندارند، کاری را که خودم دوست دارم انجام ندهم.
ولی شما به نوعی لازم و ملزوم همدیگر هستید. یعنی تقاضای مردم باعث تولید و عرضه میشود. هریک از شما بدون دیگری واقعا شاید نتواند دوام بیاورد.
دقیقا همین طور است. هنرمند به مخاطب و به مردمش زنده است. ولی من قطعا کاری را که از دلم بر میآید انجام میدهم و هرگز به اجبار کاری را انجام نمیدهم. همیشه همین شکلی کار کردهام. این آلبوم هم حال و هوای این روزهای من بود، از دلم برآمده و این شکلی شده است و مردم با آن ارتباط برقرار میکنند.
فکر میکنید چقدر از این آلبوم دلی بوده است و چقدر از آن با معیارهایتان همخوانی دارد؟
سیدی اول که کاملا کاری دلی است. این سیدی کاملا از دل برآمده و به همین دلیل هم است که اصلا ما آن را از آن یکی آلبوم جداکردیم. میتوانستم بیایم و مثل دیگر کارها همگی این قطعات را در یک آلبوم منتشر کنم. مثل «ساعت فراموشی» همه 14 تراک را کنار هم قرار بدهم.
اتفاقا این سوالی است که به وجود آمده است. به عنوان آلبومی که میتواند در جایگاه یک پدیده در موسیقی راک مورد استفاده قرار بگیرد چرا این قطعات بدین گونه از هم مستقل منتشر شدهاند؟
اینکه ما این قطعات را به دو سیدی تقسیم و منتشر کردیم به این دلیل است که فضای سیدی اول با سیدی دوم بسیار ازهم متفاوت هستند.
خب مسالهای که وجود دارد این است که این دو آلبوم نهایتا به هم متصل بوده و حلقه اتصالی دارند. یعنی هرچند که دوآلبوم از هم مستقل و مجزا هستند ولی با یک حلقه ارتباطی به هم متصل هستند.
در واقع 8 قطعه سیدی یک به هم وصل هستند اما تراکهای سیدی دو نه! تکتراک هستند؛ این هشت تراک آلبوم اول داستان دارند و به هم متصل هستند از تراک یک شروع و به تراک هشت ختم میشوند.
البته شما درست میگویید ولی باتمام این اوصاف سیدی یک حکایت دیگری دارد. ما بابت هر ۱۰۰ هزار نسخه ۳۰ میلیون تومان هزینه اضافه کردهایم که این دو سیدی را از هم جدا منتشر کنیم. من ۴۵ میلیون پول اضافه دادهام که این دو سیدی از هم جدا منتشر شوند. در صورتی که میتوانستم این کار را نکنم و آب هم از آب تکان نخورد.
نمیشد چنین اتفاقی نیفتد؟
نه دیگر! به این نتیجه رسیدیم که نمیشود. وگرنه مثل «ساعت فراموشی» که ۱۴ تراک در یک آلبوم بود این آلبوم را نیز با همین تعداد قطعات منتشر میکردیم.
ولی من به این نتیجه رسیدم که نمیشود و درستش این است که این دوسی دی از هم جدا منتشر شوند.
سوالی که برای ما به وجود آمد حالا جدا از آن بحثی که میخواهیم بکنیم، این بود که این آلبومها را در فواصل زمانی مختلف منتشر میکردید.
نه من هیچ وقت کمفروشی نکرده و نمیکنم! عادت ندارم و دستم به کم نمیآید. استاندارد اینجا هشت تراک است ولی در دنیا این استانداردش نیست و 14 تراک استاندارد آلبومهای موسیقی در دنیاست.
میخواهید بگویید با این کم نفروختن به نوعی برای مخاطبتان ارزش قائل شدهاید؟
صد در صد! من تا به حال زیر 10 تراک نداشتهام. کمترین تراکهایی که در یک آلبوم داشتهام 11 تراک بوده است.
پس با توجه به اینکه گفتم دوآلبوم حلقه اتصال به یکدیگر دارند، خودتان این نقطه اتصال را در چه میبینید؟
به هر حال اینها کارهای من هستند و من آهنگسازیشان کردهام. تفکرات من در آنهاست و قطعا چنین چیزی حس میشود. کس دیگری که نساخته است که بگوییم حالا این دو با هم فرق میکنند. ولی با همدیگر متفاوت هستند.
بله کاملا متفاوتند وفضای ترانههایی که اندیشه فولادوند سروده نیز کاملا به این تفاوت دامن زده است.
بله، قطعا همین طور است. به همین دلیل از ترانههای ایشان در سیدی اول استفاده کردهام تا به نوعی این تفاوت لحاظ شود.
چرا نخواستید این کار را بکنید که هم پولش توی جیبتان برود و هم زمان زیادی از دست ندهید.
ببینید من اگر میخواستم پول برود توی جیبم که از این ۴۵ میلیون هزینه صرف نظر میکردم که در مقابل آن واقعا هیچ است.
با مقایسه این آلبوم با آلبومهای قبلی بازهم میتوان به این مساله رسید که شما این بار نیز به فضاهای نوستالژیک پرداختهاید و این فضا همچنان در ذهنیت شما هست. فضاهایی که مردم با آنها خاطره دارند و... چرا نخواستهاید تجربه جدیدتری داشته باشید و کمی از این فضا دور شوید و فضای جدیدتری را در آلبوم تجربه کنید؟
کدام نوستالژیک منظورتان است؟ اتفاقا من فکر میکنم در این آلبوم کاملا از این فضای نوستالژیک دور بودهام.
این آلبوم در مقایسه با دیگر آلبومها از چه جایگاهی برخوردار است؟
موسیقی راک مگر در ایران داریم که بخواهم مقایسه کنم؟
خب بعضیها مدعیاند دارند کار راک انجام میدهند.
من قبلا هم گفتم الان هم میگویم که هر وقت شما ۴۰۰گروه موسیقی راک در این سرزمین داشته باشید، میتوانید بگویید این سرزمین دارای موسیقی راک است. این در حالی است که ما اصلا چنین چیزی نداریم پس پرداختن به آن بحث بیهودهای است.
پس الان اگر بخواهیم از موسیقی شما به عنوان موسیقی راک یاد کنیم چه؟ اینکه بحث بیهوده نیست!
خب من دارم کار خودم را انجام میدهم و بعضیها نیز دارند در این زمینه فعالیت میکنند ولی این تعداد اصلا کافی نیست که حتی از انگشتان یک دست هم تجاوز نمیکند. با احتساب این موضوع من همچنان مصرم به اینکه ما موسیقی راک نداریم.
اگر قرار باشد با موسیقی راک دنیا مقایسه کنیم، فکر میکنید این آلبوم حرفی برای گفتن داشته باشد؟ سوای از ترانهها و...
ببینید ما اصلا نمیتوانیم خودمان را با موسیقی روز دنیا مقایسه کنیم. برای اینکه فاصلهمان خیلی زیاد است! دقیقا مثل سینمایمان که با سینمای هالیوود زمین تا آسمان فاصله دارد. ولی حرفهای خودش را برای زدن دارد. موسیقی هم همین طور خیلی فاصله دارد ولی حرفهای خودش را برای زدن دارد.
ولی خب در موسیقی تو دقیقا رگههای موسیقی فارسی حس میشود.
صددر صد همین طور است برای اینکه ایرانیزه شده است. من نفی نمیکنم اتفاقا دارم از حسن آن میگویم و اینها همه حسن این موسیقی است! مثلا سینمای ما اگر با سینمای آنها فاصله دارد، ولی سینمای خودمان را داریم؛ این حسن سینمای ماست، نه عیب آن! من بد این هنر را نمیگویم اشتباه نکنید. سینمای ما سینمای خیلی خوبی است ولی خیلی با معیارهای سینمای دنیا فاصله دارد و حرفهای خودش را برای گفتن دارد. این سینما، سینمای زیبا و دلنشینی است. در موسیقی هم همین طور، ما با آنها خیلی فاصله داریم ولی حرفهای خودمان را برای زدن داریم.
با این همه بعضیها منتقد سرسخت شما در موسیقی راک هستند.
متاسفانه برخی، بحث سلیقهای میکنند. اما من فقط کار میکنم و با کارم در واقع به آنچه اعتقاد دارم عمل میکنم. همیشه جواب کسانی را که انتقاد درست یا نادرست داشتند، با کارم دادهام. اما یادمان نرود سلیقههای متنوعی در موسیقی وجود دارد. شاید در هیچ هنری تا این اندازه سلیقههای متفاوت وجود نداشته باشد. چون هیچ هنری به گستردگی و فراگیری موسیقی نیست و تعداد آدمهایی هم که با موسیقی برخورد میکنند بیشتر از هنرهای دیگر است. به این دلیل برخورد سلیقهای با موسیقی بسیار بیشتر از دیگر هنرهاست. ضمن اینکه هر کسی در این هنر حرف خودش را میزند.
کما اینکه شما ثابت کردید که حرفهای خودتان را در موسیقی میزنید. اما تصویر در موسیقی شما حرف اول را میزند.
بله برای اینکه من عاشق تصویرم، عاشق سینما هستم! عاشق ترانههایی هستم که تصویرسازی میکنند. به همین دلیل این سبک از ترانه را انتخاب میکنم و همه ترانههای من همین جور که شروع میشود در حال ارائه تصویر به مخاطب است.
در این آلبوم فضاهایی را تجربه کردهاید که در آلبومهای قبلی این فضاها نبوده است. نظرخودتان در این باره چیست؟ به چنین چیزی اعتقاد دارید و اصلا مدنظرتان بوده که از ابتدا چنین اتفاقی بیفتد؟
بله قطعا همین طور است. من در همه آلبومهایم سعی میکنم نسبت به آلبومهای قبلیام متفاوت باشم و از آلبوم قبلی فاصله داشته باشم. منتها در این آلبوم به واسطه ترانههای اندیشه فولادوند و آن جنس ترانههایی که در آلبومهای پیشین نداشتیم و یکسری ملودیها و تنظیمهایی که در این آلبوم کار شد و نیز لحنی که من با آن این ترانهها را اجرا کردم، باعث شد که خیلی این تفاوت بیشتر شود.
این قطعاتی که خواندید و لحنی که در اجرا و خوانش آنها به آن اشاره کردید، کاملا مشهود است. خودتان در این زمینه توضیح میدهید؟
دوترانه «سیگار پشت سیگار» «و شلیک کن رفیق» دوترانهای هستند که جملات تکرار شونده دارند. همین جور پشت سرهم تمام ابیات تکرار میشوند. وقتی این اتفاق میافتد کار آهنگسازی و اجرای خواننده و در کل کار همه را خیلی سخت میکند. تا خواننده واژهها را بازی نکند و تلفظها را درنیاورد و متکی به لحن نباشد نمیتواند در این زمینه موفق شود و کار خوبی از آب در بیاورد. من باتمام وجودم، تمام سعیام را کردم که این واژهها را بازی کنم و بتوانم آنها را به شنونده و مخاطبم انتقال بدهم.
خب چه اصراری به این کار بود؟ مگر در آلبومهای قبلی شما به آن نتیجهای که میخواستید نرسیده بودید؟
من همیشه آزمون و خطا میکنم و همیشه دوست دارم کارهای جدید بکنم و درگیر اتفاقات جدید شوم. در این آلبوم نیز اصرار داشتم به اینکه حتما کارجدید ارائه کنم.
از این نترسیدید که این یک ریسک باشد و به هر حال از مخاطبانی که قبلا داشتید و همیشه همراهتان بودند در استقبال از این آلبوم ریزش داشته باشند؟
من همیشه ریسک کردم، از آن ابتدای کارم تا همین حالا مدام در حال ریسک کردن بودهام. از همان ابتدا به آن شکل خواندن و استفاده از ترانههایی از این دست و اینگونه ادا کردن کلمات که هیچ کس در ایران اینگونه ادا نمیکند و تا به حال در این سرزمین نکرده است، شروع کردهام تا به همین امروز!
این ریسک را قبول دارم. حتی تفاوت و تغییر در ساختار، فرم، ملودی، تنظیم و... همه حس شده است. اما اینکه میگویید آزمون و خطا میکنید به نظرخودتان با توجه به اینکه مدتی است آلبوم منتشر شده است، احساس میکنید این آلبوم در جهت پیشرفت کار بوده است یا برعکس باعث ریزش مخاطب شده است و از کیفیت کار کاسته است؟
قطعا ما دنبال پیشرفت و کار نوهستیم. همیشه به دنبال کار جدید بودهایم و براساس همین تفکر این کار صورت گرفته است. اگر یک درصد فکر میکردیم که ممکن است این تغییرات به پیشرفت منجر نشود به نظرتان چرا باید آن را انجام میدادیم؟
یعنی فکر میکنید به هدفتان رسیدهاید و توانستهاید موفق شوید؟
بله، فروش آلبوم و استقبال خوبی که از آن شد حاکی ازاین است که مردم آن را پسندیده اند. تعداد کمی هم بودهاند که آلبوم برایشان سنگین بوده است هم از لحاظ دایره واژگانی و هم از لحاظ تنظیم کارها ولی ما وظیفه داریم سلیقه مخاطب را ارتقا بدهیم و او را با هنرجدید خود آشنا کنیم. وظیفه هر هنرمند همین است. هنرمند نباید به دنبال مخاطب برود بلکه باید به اوکمک کند تا سطح شنیداری و دیداریاش ارتقا یابد. هنرمند باید دست مخاطبش را بگیرد و با خودش بالا بیاورد.
درست است ولی اینکه به یکباره مخاطب از پلهای که هست چندپله جلو بیاید به نظرتان برایش سخت نمیشود؟
چرا اتفاقا درست میگویید و برای خیلیها ممکن است سخت شود. اما یادمان نرود من بهعنوان یک هنرمند وظیفه دارم وقتی مخاطب عام پیدا میکنم سلیقهاش را بالا ببرم. این وظیفهای بود که از شروع احساس میکردم و همچنان نیز این احساس را باخودم دارم.
این همان بحثی است که من کردم مبنی بر ریزش مخاطب!
ببینید ریزش مخاطب قطعا نیست! ولی ممکن است یکسریها دوست نداشته باشند. من نمیتوانم بر اساس یکسری مخاطب که کارم را دوست ندارند، کاری را که خودم دوست دارم انجام ندهم.
ولی شما به نوعی لازم و ملزوم همدیگر هستید. یعنی تقاضای مردم باعث تولید و عرضه میشود. هریک از شما بدون دیگری واقعا شاید نتواند دوام بیاورد.
دقیقا همین طور است. هنرمند به مخاطب و به مردمش زنده است. ولی من قطعا کاری را که از دلم بر میآید انجام میدهم و هرگز به اجبار کاری را انجام نمیدهم. همیشه همین شکلی کار کردهام. این آلبوم هم حال و هوای این روزهای من بود، از دلم برآمده و این شکلی شده است و مردم با آن ارتباط برقرار میکنند.
فکر میکنید چقدر از این آلبوم دلی بوده است و چقدر از آن با معیارهایتان همخوانی دارد؟
سیدی اول که کاملا کاری دلی است. این سیدی کاملا از دل برآمده و به همین دلیل هم است که اصلا ما آن را از آن یکی آلبوم جداکردیم. میتوانستم بیایم و مثل دیگر کارها همگی این قطعات را در یک آلبوم منتشر کنم. مثل «ساعت فراموشی» همه 14 تراک را کنار هم قرار بدهم.
اتفاقا این سوالی است که به وجود آمده است. به عنوان آلبومی که میتواند در جایگاه یک پدیده در موسیقی راک مورد استفاده قرار بگیرد چرا این قطعات بدین گونه از هم مستقل منتشر شدهاند؟
اینکه ما این قطعات را به دو سیدی تقسیم و منتشر کردیم به این دلیل است که فضای سیدی اول با سیدی دوم بسیار ازهم متفاوت هستند.
خب مسالهای که وجود دارد این است که این دو آلبوم نهایتا به هم متصل بوده و حلقه اتصالی دارند. یعنی هرچند که دوآلبوم از هم مستقل و مجزا هستند ولی با یک حلقه ارتباطی به هم متصل هستند.
در واقع 8 قطعه سیدی یک به هم وصل هستند اما تراکهای سیدی دو نه! تکتراک هستند؛ این هشت تراک آلبوم اول داستان دارند و به هم متصل هستند از تراک یک شروع و به تراک هشت ختم میشوند.
البته شما درست میگویید ولی باتمام این اوصاف سیدی یک حکایت دیگری دارد. ما بابت هر ۱۰۰ هزار نسخه ۳۰ میلیون تومان هزینه اضافه کردهایم که این دو سیدی را از هم جدا منتشر کنیم. من ۴۵ میلیون پول اضافه دادهام که این دو سیدی از هم جدا منتشر شوند. در صورتی که میتوانستم این کار را نکنم و آب هم از آب تکان نخورد.
نمیشد چنین اتفاقی نیفتد؟
نه دیگر! به این نتیجه رسیدیم که نمیشود. وگرنه مثل «ساعت فراموشی» که ۱۴ تراک در یک آلبوم بود این آلبوم را نیز با همین تعداد قطعات منتشر میکردیم.
ولی من به این نتیجه رسیدم که نمیشود و درستش این است که این دوسی دی از هم جدا منتشر شوند.
سوالی که برای ما به وجود آمد حالا جدا از آن بحثی که میخواهیم بکنیم، این بود که این آلبومها را در فواصل زمانی مختلف منتشر میکردید.
نه من هیچ وقت کمفروشی نکرده و نمیکنم! عادت ندارم و دستم به کم نمیآید. استاندارد اینجا هشت تراک است ولی در دنیا این استانداردش نیست و 14 تراک استاندارد آلبومهای موسیقی در دنیاست.
میخواهید بگویید با این کم نفروختن به نوعی برای مخاطبتان ارزش قائل شدهاید؟
صد در صد! من تا به حال زیر 10 تراک نداشتهام. کمترین تراکهایی که در یک آلبوم داشتهام 11 تراک بوده است.
پس با توجه به اینکه گفتم دوآلبوم حلقه اتصال به یکدیگر دارند، خودتان این نقطه اتصال را در چه میبینید؟
به هر حال اینها کارهای من هستند و من آهنگسازیشان کردهام. تفکرات من در آنهاست و قطعا چنین چیزی حس میشود. کس دیگری که نساخته است که بگوییم حالا این دو با هم فرق میکنند. ولی با همدیگر متفاوت هستند.
بله کاملا متفاوتند وفضای ترانههایی که اندیشه فولادوند سروده نیز کاملا به این تفاوت دامن زده است.
بله، قطعا همین طور است. به همین دلیل از ترانههای ایشان در سیدی اول استفاده کردهام تا به نوعی این تفاوت لحاظ شود.
چرا نخواستید این کار را بکنید که هم پولش توی جیبتان برود و هم زمان زیادی از دست ندهید.
ببینید من اگر میخواستم پول برود توی جیبم که از این ۴۵ میلیون هزینه صرف نظر میکردم که در مقابل آن واقعا هیچ است.
با مقایسه این آلبوم با آلبومهای قبلی بازهم میتوان به این مساله رسید که شما این بار نیز به فضاهای نوستالژیک پرداختهاید و این فضا همچنان در ذهنیت شما هست. فضاهایی که مردم با آنها خاطره دارند و... چرا نخواستهاید تجربه جدیدتری داشته باشید و کمی از این فضا دور شوید و فضای جدیدتری را در آلبوم تجربه کنید؟
کدام نوستالژیک منظورتان است؟ اتفاقا من فکر میکنم در این آلبوم کاملا از این فضای نوستالژیک دور بودهام.
این آلبوم در مقایسه با دیگر آلبومها از چه جایگاهی برخوردار است؟
موسیقی راک مگر در ایران داریم که بخواهم مقایسه کنم؟
خب بعضیها مدعیاند دارند کار راک انجام میدهند.
من قبلا هم گفتم الان هم میگویم که هر وقت شما ۴۰۰گروه موسیقی راک در این سرزمین داشته باشید، میتوانید بگویید این سرزمین دارای موسیقی راک است. این در حالی است که ما اصلا چنین چیزی نداریم پس پرداختن به آن بحث بیهودهای است.
پس الان اگر بخواهیم از موسیقی شما به عنوان موسیقی راک یاد کنیم چه؟ اینکه بحث بیهوده نیست!
خب من دارم کار خودم را انجام میدهم و بعضیها نیز دارند در این زمینه فعالیت میکنند ولی این تعداد اصلا کافی نیست که حتی از انگشتان یک دست هم تجاوز نمیکند. با احتساب این موضوع من همچنان مصرم به اینکه ما موسیقی راک نداریم.
اگر قرار باشد با موسیقی راک دنیا مقایسه کنیم، فکر میکنید این آلبوم حرفی برای گفتن داشته باشد؟ سوای از ترانهها و...
ببینید ما اصلا نمیتوانیم خودمان را با موسیقی روز دنیا مقایسه کنیم. برای اینکه فاصلهمان خیلی زیاد است! دقیقا مثل سینمایمان که با سینمای هالیوود زمین تا آسمان فاصله دارد. ولی حرفهای خودش را برای زدن دارد. موسیقی هم همین طور خیلی فاصله دارد ولی حرفهای خودش را برای زدن دارد.
ولی خب در موسیقی تو دقیقا رگههای موسیقی فارسی حس میشود.
صددر صد همین طور است برای اینکه ایرانیزه شده است. من نفی نمیکنم اتفاقا دارم از حسن آن میگویم و اینها همه حسن این موسیقی است! مثلا سینمای ما اگر با سینمای آنها فاصله دارد، ولی سینمای خودمان را داریم؛ این حسن سینمای ماست، نه عیب آن! من بد این هنر را نمیگویم اشتباه نکنید. سینمای ما سینمای خیلی خوبی است ولی خیلی با معیارهای سینمای دنیا فاصله دارد و حرفهای خودش را برای گفتن دارد. این سینما، سینمای زیبا و دلنشینی است. در موسیقی هم همین طور، ما با آنها خیلی فاصله داریم ولی حرفهای خودمان را برای زدن داریم.
با این همه بعضیها منتقد سرسخت شما در موسیقی راک هستند.
متاسفانه برخی، بحث سلیقهای میکنند. اما من فقط کار میکنم و با کارم در واقع به آنچه اعتقاد دارم عمل میکنم. همیشه جواب کسانی را که انتقاد درست یا نادرست داشتند، با کارم دادهام. اما یادمان نرود سلیقههای متنوعی در موسیقی وجود دارد. شاید در هیچ هنری تا این اندازه سلیقههای متفاوت وجود نداشته باشد. چون هیچ هنری به گستردگی و فراگیری موسیقی نیست و تعداد آدمهایی هم که با موسیقی برخورد میکنند بیشتر از هنرهای دیگر است. به این دلیل برخورد سلیقهای با موسیقی بسیار بیشتر از دیگر هنرهاست. ضمن اینکه هر کسی در این هنر حرف خودش را میزند.
کما اینکه شما ثابت کردید که حرفهای خودتان را در موسیقی میزنید. اما تصویر در موسیقی شما حرف اول را میزند.
بله برای اینکه من عاشق تصویرم، عاشق سینما هستم! عاشق ترانههایی هستم که تصویرسازی میکنند. به همین دلیل این سبک از ترانه را انتخاب میکنم و همه ترانههای من همین جور که شروع میشود در حال ارائه تصویر به مخاطب است.
ارسال نظر