بحران جهانی ژورنالیسم
شادی آذری
این روزها هر کسی میتواند یک خروجی رسانهای داشته باشد؛ اینستاگرام، تلگرام، فیسبوک، توییتر و. . . . بشر امروز با حجم انبوهی از اخباری مواجه است که نمیداند باید کدام را باور کند. این موضوع، کار رسانههایی را که به دنبال کشف و انتشار واقعیتند، دشوار ساخته است. به تازگی دو سازمان رسانهای بزرگ در استرالیا مجبور شدند کارکنان ژورنالیست خود را تعدیل نیرو کنند. نام بسیاری از دبیر سرویسها و خبرنگاران این رسانهها که تعدادشان به حدود ۱۲۰ نفر میرسید، از فهرست کارکنان این رسانهها حذف شد.
شادی آذری
این روزها هر کسی میتواند یک خروجی رسانهای داشته باشد؛ اینستاگرام، تلگرام، فیسبوک، توییتر و... . بشر امروز با حجم انبوهی از اخباری مواجه است که نمیداند باید کدام را باور کند. این موضوع، کار رسانههایی را که به دنبال کشف و انتشار واقعیتند، دشوار ساخته است. به تازگی دو سازمان رسانهای بزرگ در استرالیا مجبور شدند کارکنان ژورنالیست خود را تعدیل نیرو کنند. نام بسیاری از دبیر سرویسها و خبرنگاران این رسانهها که تعدادشان به حدود ۱۲۰ نفر میرسید، از فهرست کارکنان این رسانهها حذف شد. موسسههای انتشاراتی «د ایج» و «سیدنی مورنینگ هرالد» اعلام کردند که مجبورند اغلب عکاسها و خبرنگاران و دبیران سرویس بخش تولید خبر خود را تعدیل نیرو کنند. در بیانیه هر دو موسسه تاکید شده بود که تلاش میشود کیفیت ژورنالیسم همچنان حفظ شود، اما هیچیک از افرادی که با کار این موسسهها از نزدیک آشنایی داشتند نمیتوانند باور کنند که بدون حضور آن کارکنان، کیفیت تولید مطالب این موسسات همچنان در سطح پیشین باقی بماند. این جدیدترین رویداد از بحرانی است که مدتیاست در کل جهان گریبانگیر ژورنالیسم است.
حالا در جهان غرب، به مدد حضور دونالد ترامپ، افراد بسیاری به آینده کار اخبار واقعی و اخبار جعلی میاندیشند. این روزها این پرسش بهطور جدی مطرح است که چگونه میتوان بین واقعیت، افسانه و دروغ تمایز قائل شد؟ در واقع حالا برای نگرانی بابت سرنوشت تحریریههای قدیمی و روزنامهنگاران کاربلد، خیلی دیر شده است. سردرآوردن از واقعیت رویدادها، تشخیص درست از نادرست و انتشار آنها در رسانهها رقابت سختی است با آنهایی که در دسترسترین اخبار را با سادهترین و سریعترین روش ممکن منتشر میکنند. آمار و ارقام جهانی نشان میدهد، تعداد تحریریههایی که ژورنالیسم واقعی را در دل خودجای دادهاند، بهشدت در حال کاهش است.
نشریه گاردین در تحلیلی نوشته است در بیشتر سالهای یک قرن اخیر، فعالیت در رسانههای خبری کاری نسبتا ساده بود. جذب مخاطب از طریق ارایه محتوایی که عمدتا خبر بود و فروختن توجه مخاطبان به تبلیغکنندگان تنها فرآیندی بود که باید طی میشد. اینترنت و اپلیکیشنهای اینترنتی اما این کسب و کار را مختل کرده است. هر خانهداری هم میتواند خبر را منتشر کند و دیگر مخاطبان به مانند گذشته بر یک رسانه تمرکز نمیکنند. خانوادهها دیگر همچون گذشته هنگام پخش اخبار از تلویزیون دور هم جمع نمیشوند. در اغلب خانهها، صفحات نمایش گوناگون وجود دارد و رویدادها به محض وقوع، به مخاطب اطلاعرسانی میشوند. وقت گذاشتن برای زمان پخش یک برنامه خاص تلویزیونی، دست کم برای افرادی که کمتر از ۵۰ سال سن دارند، تقریبا منسوخ شده است. جوانان، هر برنامهای را که بخواهند، در زمان فراغت خود از اینترنت دانلود میکنند.
همزمان، تکنولوژی باعث شده است که دو حوزه آگهی و خبر از هم جدا شوند. تا پیش از این، این دو حوزه در روزنامهها در هم ادغام شده بود و هر کسی که میخواست خانه یا خودرو بخرد یا شغلی بیابد، باید روزنامه میخرید. حالا تبلیغ در اینترنت و جستوجوی آنلاین آن روشی بسیار ارزانتر و کارآمدتر است، بدون آنکه نیازی باشد به ژورنالیستها پولی داده شود. انتشارات و رسانههای جمعی آنلاین شدهاند اما الگوی آگهیها نتوانسته است همپای آنها آنلاین شود. تبلیغات موجود در وبسایتها تنها کسری از درآمدشان در روزنامهها یا برنامههای تلویزیونی را دارند. همه اینها تحولاتی است که طی یک قرن گذشته شکل گرفته است، اما آنچه طی ۵ سال اخیر رخ داده دوباره چشمانداز این حوزه را تغییر داده است. گوگل (که مالک یوتیوب است) و فیس بوک بر عرصه رسانهای سایه گستراندهاند. این موتورهای رسانههای جمعی، به سرعت به قدرتمندترین ناشران جهان تبدیل شدهاند. این دو غول رسانهای جهان اما ژورنالیستها را استخدام نمیکنند. آنها براساس آنچه از علایق مخاطبان خود میدانند، کار خبری و آگهی میکنند.
برای فعالان بخش آگهیها، اوضاع تیره و تاریک است. چرا باید فردی برای چاپ آگهی در یک روزنامه پول دهد وقتی که میتواند آگهی خود را بهطور مستقیم در رسانههای اجتماعی خاص افرادی قرار دهد که علاقهمند به خرید آن محصول هستند. در حال حاضر برآورد میشود هر یک دلاری که در جهان غرب صرف تبلیغات میشود، ۹۰ سنت درآمد برای گوگل و فیس بوک در پی دارد. امروز هر کسی که دسترسی به اینترنت و یک اکانت رسانهای دارد، این قابلیت را دارد که اخبار و نظرات را در سطح جهان منتشر کند و این در تاریخ بشر پدیدهای است بکر و تازه. آخرین ابداع بزرگ در حوزه تکنولوژی ارتباطات نشریات چاپی بودند که روشنفکری دهههای ۱۵۰۰ و ۱۶۰۰ میلادی را در پی داشتند. آرمانگرایان عصر ما تصور کردند که شبکه جهانی اینترنت و کاربردهای آن هم میتواند به روشنفکریهای نوین منجر شود. حالا اما روز به روز بیشتر مشخص میشود که برعکس این روند هم ممکن است روی دهد و به احتمال زیاد ما در حال ورود به یک عصر تاریک هستیم.
اخبار جعلی موضوع جدیدی نیستند. محل تولد باراک اوباما با انتشار گواهی تولد و اسناد اولیهای که بهصورت آنلاین منتشر شد، قابل اثبات بود. اما صرفا انتشار یک حقیقت نمیتواند موجب شود بخش بزرگی از شهروندان آمریکایی این افسانه را باور نکنند که اوباما زاده خارج از خاک آمریکاست. در چنین جوی، اعلام تعداد دقیق روزنامهنگاران استرالیایی که حرفه خود را طی ۱۰ سال اخیر ترک کردند، بسیار دشوار است. تا حدودی دلیلش این است که ماهیت کار ژورنالیستی تغییر کرده است. بسیاری از افراد هماکنون بر جمعآوری یا تولید محتوای دیجیتال کار میکنند و هرگز از پشت میزهایشان بلند نمیشوند. موسساتی همچون دانشگاهها و سازمانهای غیرانتفاعی هم حالا محتوای ژورنالیستی تولید میکنند و آنها را بهصورت آنلاین منتشر میکنند، اما افرادی که توسط آنها برای این کار استخدام شدهاند معمولا جزو آمار ژورنالیستها لحاظ نمیشوند چون کارفرمایان آنها سازمانهای رسانهای نیستند.
آنچه میتوان به یقین گفت اما این است که تحریریههای بزرگ زیادی ورای تصورمان در حال از بین رفتن هستند. بیانیههای تعدیل نیروی رسانهها که در هفته گذشته در استرالیا منتشر شدند، جدیدترین رویداد از یک روند ۱۵ ساله است. در سال ۲۰۱۳، تحلیلگران صنعت رسانه برآورد کردند که بیش از ۳ هزار روزنامهنگار استرالیایی طی ۵ سال منتهی به ۲۰۱۳ مشاغل خود را از دست دادهاند. از آن زمان به بعد، کاهش مشاغل بیشتری در رسانهها مشاهده شد و بیانیههای هفته گذشته تازهترین این موارد بودند. برآوردها نشان میدهند که در آمریکا، ۱۵ درصد از مشاغل مرتبط با روزنامهنگاری بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ نابود شدهاند و این کاهش مشاغل از آن زمان به بعد هم متوقف نشده است. همزمان، برای جبران این روند، رسانههای استرالیایی شاهد پیوستن افراد جدیدی به این حرفه هستند اما به شکل رسانههای دیجیتال. روزنامه انگلیسی دیلی میل هم نسخه آنلاین محلی منتشر کرده است که مشتمل بر اخبار مرتبط با جوانان و سرگرمی است. نیویورک تایمز، هافینگتن پست و فیرفکس هم نسخههای آنلاین دارند.
گاردین هم نسخه استرالیایی آنلاین منتشر کرده است. علاوهبر همه اینها، نشریات کوچک و تخصصی بسیاری وجود دارند که علت افزایش تعداد آنها کاهش هزینههای انتشار آنلاین نسبت به اخذ مجوز نشر یا چاپ بر روی کاغذی است که از پیکره درختان تهیه میشود و توزیع آن در سطح ملی است. بنا به همین دلایل هم تقریبا هر سازمان بزرگی میتواند در صورت نیاز از شبکه جهانی اینترنت برای تبدیل شدن به یک خروجی رسانهای بهرهگیرد، خواه حاصل آن در گروه ژورنالیسم ردهبندی شود، خواه در گروه روابط عمومی. در چنین شرایطی این پرسش مطرح میشود که چه آیندهای در انتظار حرفه روزنامهنگاری است؟ از هماکنون هم واضح است که در آینده شاهد تحریریههای بسیار کوچکتری خواهیم بود که افراد جدیدی در آنها کار خواهند کرد و سازمانهای غیررسانهای با استفاده از ابزارهایشان وارد این عرصه خواهند شد. برخی از این تحریریهها بین حوزههای خبر، تبلیغ و آگهی در نوسان خواهند بود. برخی از آنها کارخانجات تولید اخبار جعلی خواهند بود و خود را وقف درآمدسازی از کلیکهایی میکنند که بر اخبار دروغ زده میشود.
اگر موضوع فقط افول کسب و کار ژورنالیسم باشد، شاید جای نگرانی بسیار نباشد، اما واقعیت این است که انتشار اخبار جعلی و دروغ میتواند کل سرنوشت بشریت را به ورطه نابودی بکشاند. در چنین شرایطی که آینده مبهم و تیره و تار است، رسانههای معتبر میتوانند چند اقدام مهم را در پیش گیرند: نخست آنکه بر تولید محتوای با کیفیت سرمایهگذاری کنند چون در غیر این صورت مخاطبان خود را از دست خواهد داد. دوم اینکه دولتها مجبور خواهند بود تا حدودی مسوولیت کمک به اصحاب رسانه را بر عهده گیرند. در اروپا و کانادا دولتها در حال کسب تجربه در این زمینه هستند و روشهای کمک به شکوفایی ژورنالیسم را در دستور کار خود دارند تا بدین ترتیب اخبار و اطلاعات واقعی بتوانند به حیات خود ادامه دهند. پژوهشهای بینالمللی نشان دادهاند کشورهایی که از سنت حمایت دولت از رسانهها برخوردارند، جوامعی منسجمتر و مطلعتر دارند و کمتر دوقطبیاند. در نهایت موضوع شهروندان مطرح است. تجربه یک دهه اخیر نشان میدهد که شهروند-گزارشگر، یا آنچه تهیه گزارش توسط شهروندان عادی خوانده میشود، هرگز نمیتواند جای کاری که توسط حرفهایهای مطبوعات انجام میشود را بگیرد.
منظور از حرفهایها آن دسته از افرادی هستند که برای تهیه محتوای با کیفیت به منابع موثق دسترسی دارند و برای استفاده از آنها آموزش حرفهای دیدهاند. واقعیت اما این است که پدیده شهروند-گزارشگر هم بخشی همیشگی از اکولوژی دنیای خبر است. برای آینده قابل پیشبینی، ما تنها چند دقیقه با اطلاعاتی که توسط شهروندان منتشر میشود فاصله داریم، چیزی به فاصله یک کلیک. اما مسوولیتشناسی افراد خواه در مقام یک مصرفکننده خبر و اطلاعات، خواه بهعنوان موسس رسانه و یا در جایگاه تامینکننده اخبار یا اطلاعات، یکی از لازمههای تبدیل شدن به یک شهروند خوب در جامعه امروز است. اگر بتوانیم به این مسوولیتشناسی واقف شویم و آن را در زندگی خود بهکار گیریم، خواهیم توانست بر بحران ژورنالیسم فایق آییم.
ارسال نظر