چریک پیر و راه جهنم
امیرحسین خالقی
دکترای سیاستگذاری دانشگاه تهران
بنا بر برخی آمار در طی چند دهه گذشته، قریب به ۷۸ هزار نفر جانشان را در تلاش برای فرار از کوبا از دست دادهاند و بیش از ۵ هزار کوبایی هم برای مبارزه با حکومت کمونیستی پیشوای بزرگ چپ، فیدل کاسترو، کشته شدهاند. اگر این ارقام را کنار این واقعیت بگذاریم که معادل ۱۸ درصد از کل جمعیت ۱۱ میلیون نفری کوبا به ایالات متحده مهاجرت کردهاند (بخوانید گریختهاند)، بعید است بتوان این کشور را جای خوبی برای زندگی دانست. گفتهاند پناهجویان اهل هاییتی زمانی جانشان را به خطر میانداختند و با قایقهایی که ساخته بودند به اقیانوس میزدند تا ۵۰۰ مایل آن طرفتر به «امپراتوری شریر سرمایهداری» ایالات متحده برسند و کسانی میپرسیدند چرا آنها «بهشت کارگران جهان» کوبا را انتخاب نمیکنند، جایی که فقط ۵۰ مایل با هاییتی فاصله دارد؟ به نظر میرسد انسانها حتی در اوج درماندگی هم آنقدر هوشمند هستند که شعار را با واقعیت یکی نگیرند.
امیرحسین خالقی
دکترای سیاستگذاری دانشگاه تهران
بنا بر برخی آمار در طی چند دهه گذشته، قریب به 78 هزار نفر جانشان را در تلاش برای فرار از کوبا از دست دادهاند و بیش از 5 هزار کوبایی هم برای مبارزه با حکومت کمونیستی پیشوای بزرگ چپ، فیدل کاسترو، کشته شدهاند. اگر این ارقام را کنار این واقعیت بگذاریم که معادل 18 درصد از کل جمعیت 11 میلیون نفری کوبا به ایالات متحده مهاجرت کردهاند (بخوانید گریختهاند)، بعید است بتوان این کشور را جای خوبی برای زندگی دانست. گفتهاند پناهجویان اهل هاییتی زمانی جانشان را به خطر میانداختند و با قایقهایی که ساخته بودند به اقیانوس میزدند تا 500 مایل آن طرفتر به «امپراتوری شریر سرمایهداری» ایالات متحده برسند و کسانی میپرسیدند چرا آنها «بهشت کارگران جهان» کوبا را انتخاب نمیکنند، جایی که فقط 50 مایل با هاییتی فاصله دارد؟ به نظر میرسد انسانها حتی در اوج درماندگی هم آنقدر هوشمند هستند که شعار را با واقعیت یکی نگیرند.
رفیق فیدل بزرگ شاید به دنبال استقلال کامل و مبارزه با هرگونه استعمار و سلطه بود، ولی «تب تند زود عرق میکند». کوبا از استثمار آمریکاییها گریخت، ولی در عمل به دامن امپراتوری سرخ افتاد. مدتی بعد از آن انقلاب آزادی بخش 1959 در کوبا، ارنستو چگوارا، یار غار پیشوای بزرگ و وزیر صنعت کوبا، زمینه نزدیک شدن به شوروی را فراهم آورد، عجیب نبود که بعدها این کشور انقلابی «مستقل» پایگاه موشکهای اتمی ابرقدرت شرقی شود. هرچند قضیه موشکها به شکل مسالمت آمیزی فیصله پیدا کرد اما ارنستو بزرگ، سلبریتی انقلابیون جهان، بعدها گفت: «اگر موشکها باقی میماند، در برابر تجاوزات آمریکا از تمام آنها استفاده میکردیم و همه را به قلب ایالات متحده و بهخصوص نیویورک شلیک میکردیم». در طی سه دهه بعد هم اقتصاد کوبا با کمکهای شوروی سرپا ایستاده بود و کسانی مقدار این «یارانههای سوسیالیستی» را تا سالانه 6 میلیارد دلار برآورد کردهاند.
کاسترو هم به نوبه خود از حمایت از بقیه «آزادی خواهان» جهان غافل نبود. در دهه 1980، پنجاه هزار سرباز را به آنگولا فرستاد تا دولت این کشور را در خواباندن شورشها یاری کنند. 14000 نفر کوبایی در این ماجراجویی انقلابی کشته شدند. عملکرد او در مواجهه با مخالفان سیاسی داخلی هم حرف و حدیث کم نداشت. کشورهای آمریکای لاتین البته عملکرد درخشانی در زمینه حقوق بشر ندارند، ولی چریک پیر کوبایی نیز در استفاده از زور برای ساکت کردن مخالفان دریغ نداشت. بعد از فروپاشی برادر بزرگ، «دوره ویژه» صلح (Special period in peace time) کوبا آغاز شد. گفتهاند در آن دوران بهدلیل کمبود گازوئیل دوچرخه جایگزین خودرو شد که البته دولت نام این را توجه مردم به محیط زیست گذاشته بود. مدرسهها باز بود، ولی از کاغذ و قلم خبری نبود. مراکز درمانی هم البته رایگان بودند، ولی دارو و تجهیزات پزشکی در دسترس نبود. بیماران باید با خودشان حوله و صابون و خوراکشان را میآوردند. عجیب نیست که در چنین شرایط دشواری، افراد برای زنده ماندن رشوه بدهند و قانونهای پیشوا را دور بزنند. سهمیه بندی غذایی البته برقرار بود، ولی کفاف شکم گرسنه مردم را نمیداد. آنها خودشان به پرورش مرغ و خروس رو آورده بودند. یکی از شاهدان عینی نوشته است در آن زمان حتی نیمه شبها هم صدای خروسها را میشنیده و وقتی علت را جویا شده، پاسخ شنیده است که آنها هم گرسنهاند!
بعدها دولت کوبا به فکر افتاد که با جلب گردشگر، اقتصاد را رونق دهد، ساخت و سازهای جدید انجام شد تا چهره کشور برای میزبانی گردشگران تغییر کند. گفته شده است که رستوران ها، هتلها و مغازههای جدید البته خوش آب و رنگ و دلفریب بودند، ولی بسیاری از کوباییها با درآمد ناچیزشان حتی از پس نوشیدن یک فنجان قهوه در آنها هم بر نمیآمدند. یک قانون نانوشته وجود داشت که اگر چیزی بیش از حد شیک و زیبا به نظر میرسید، مال کوباییها نیست. از آن سو در اقتصادی که دولت همه کاره است و برای رعایت «عدالت اجتماعی» دستمزدها تفاوت زیادی ندارد. کاربه جایی رسید که درآمد پیشخدمتها و کارگران هتلها و رستورانها از پزشکان و استادان دانشگاه هم بیشتر شده بود. آنها علاوهبر دستمزد قانونی خود شانس دریافت انعام از گردشگران را هم داشتند! فقر گسترده باعث شده بود که دختران و زنان کوبایی در ازای دریافت یک وعده غذا یا لباس، خود را در اختیار گردشگران بگذارند، گفتهاند نهایت رویای بسیاری از آنها ازدواج با خارجیها و فرار از فقر و نکبت بود.
دولت بعدها انعطاف بیشتری نشان داد و کمی از شدت مقررات سفت و سخت خود کاست، ولی «اصل بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است». در سالهای اخیر نیز همچنان ونزوئلا با روزی 100 هزار بشکه نفت و روسیه با بخشیدن بدهیها به کمک کوبا میآمدند. اقتصادهای سوسیالیستی حتی اگر مانند ونزوئلا نفت هم داشته باشند، بعید است زیاد دوام بیاورند. تکلیف دولت شکرفروش حوالی کارائیب که روشن است. به آن همه داستان سرایی از ستایش وضعیت بهداشت و درمان و آموزش مجانی در کوبا هم شاید بتوان تردید کرد. دولت توتالیتر سوسیالیست البته برای حفظ اقتدار اخلاقی و سیاسی ناگزیر است دو حوزه سلامت و آموزش را جدی بگیرد، ولی روشن نیست تا چه میزان میتوان به اعداد و ارقام آن اعتماد کرد. در آمارهای رسمی تعداد مرگ و میر نوزادان در کوبا بسیار پایین است، ولی نقل کردهاند که آمارگیری از نوزادان گاه تا 6 ماه به تاخیر میافتد و نوزادان مرده در این فاصله البته در نظر گرفته نمیشوند. به همین سیاق شاید دیگر آمارهای دولتی هم با واقعیت فاصله داشته باشند. راهی برای فهم نیت پیشوای فقید نداریم، ولی میدانیم که «راه جهنم با نیتهای خیر فرش شده است» و میراث کاسترو را هم بر اساس عملکرد و نه نیتهایش میسنجند. سوسیالیسم برای کوبا چیزی کمتر از فاجعه نبود، ولی از قرار چریک پیر تا دم آخر به آن باور داشت. داوری درباره مردان سیاسی ساده نیست، شاید او هم کوبا را دوست داشت، ولی حیف که بد دوست داشت.
ارسال نظر