درسهایی از ایوان اشپیگل، موسس اسنپچت
جرات کنید متفاوت باشید
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد
اسنپچت (Snapchat) یک اپلیکیشن موبایل است که قابلیت ارسال و دریافت تصاویر مختلف را دارد. این برنامه توسط ایوان اشپیگل از دانشجویان دانشگاه استنفورد توسعه داده شده است. به تصویر و ویدئوهایی که کاربران با استفاده از این برنامه میتوانند ارسال کنند «اسنپ» گفته میشود. اما ما در مورد اشپیگل چه میدانیم و از موفقیت اسنپچت چه چیزی میتوانیم بیاموزیم؟
ایوان اشپیگل تنها۲۶ سال داشت که برای خودش اسم و رسمی بههم زد و میلیاردها دلار درآمد کسب کرد.
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد
اسنپچت (Snapchat) یک اپلیکیشن موبایل است که قابلیت ارسال و دریافت تصاویر مختلف را دارد. این برنامه توسط ایوان اشپیگل از دانشجویان دانشگاه استنفورد توسعه داده شده است. به تصویر و ویدئوهایی که کاربران با استفاده از این برنامه میتوانند ارسال کنند «اسنپ» گفته میشود. اما ما در مورد اشپیگل چه میدانیم و از موفقیت اسنپچت چه چیزی میتوانیم بیاموزیم؟
ایوان اشپیگل تنها۲۶ سال داشت که برای خودش اسم و رسمی بههم زد و میلیاردها دلار درآمد کسب کرد. او تنها یک اپلیکیشن بسیار محبوب خلق نکرده است بلکه او با اسنپچت ارتباطات اجتماعی را متحول ساخت. این کارآفرین تکنولوژیک بحثانگیز، باهوش و دانا علیه فیسبوک و توییتر شورش کرد تا این امکان را به کاربران دهد تا از طریق تصاویر، ویدئو و متن موقت ارتباط برقرار کنند. کاربران میتوانند یک محدوده زمانی را مشخص نمایند که فقط طی آن زمان، دریافتکنندگان بتوانند تصاویر را مشاهده کنند. پس از به پایان رسیدن این محدوده زمانی، این تصاویر از دید دریافتکنندگان مخفی شده و از سرورهای اسنپچت حذف میشوند. در حال حاضر ۱۰۰ میلیون کاربر فعال بهطور روزانه ۹۰۰۰ اسنپ در ثانیه به اشتراک میگذارند. داستان اشپیگل چندان شبیه داستان افرادی که از فرش به عرش رسیدهاند نیست. پدر و مادر او از وکلای فارغالتحصیلان آیوی لیگ هستند. (نام گروهی از دانشگاههای قدیمی و نامور بخش شرقی ایالاتمتحده مانند هاروارد و پرینستون و ییل و کرنل که با هم اتحادیه ورزشی و غیره دارند).او دوران کودکی خود را با دو خواهر خود در یک خانه دو میلیون دلاری در Pacific Palisades گذراند. از آموزش خصوصی در Crossroads در سانتا مونیکا در کالیفرنیا لذت میبرد و تعطیلات خود را با سفر به دور دنیا میگذراند. اما زندگی ممتازی که او در آن رشد کرده بود چیزی است که او از اعتراف به آن هراسی ندارد. او در کنفرانسی بیان کرد که «من یک مرد جوان، سفیدپوست و تحصیلکرده هستم. من واقعا خوششانس بودم..»
اسنپچت در اتاق یک خوابگاه متولد شد
اسنپچت نیز مانند ایده مارک زاکربرگ برای فیسبوک در خوابگاه یک دانشگاه به ذهن اشپیگل خطور کرد. این ایده پس از مکالمهای با برادران همخوابگاهی او رجی بران و بابی مورفی در دانشگاه استنفورد به ذهنشان خطور کرد. هر چند او بعدها با رجی بران در مورد فکر اولیه اپلیکیشن وارد درگیری قانونی شد.
توصیه او برای الهامبخشی به کارآفرینان
سال گذشته در جشن دوره لیسانس دانشگاه مارشال، از اشپیگل برای سخنرانی جشن فارغالتحصیلی دعوت شد. اشپیگل برخی دیدگاههایش را پیرامون اینکه چه چیزی محرک او و موفقیتش بود و توصیههایی برای الهامبخشی به تولیدکنندگان ایدهها ارائه داد. توصیههایی در مورد اینکه چگونه ایدههای خود را به بهترین صورت شکل دهید، برای خود اسم و رسمی بههم بزنید و کاری را انجام دهید که دوست دارید.اشپیگل میگوید با اینکه او ترک تحصیل کرده بود و واقعا مدرکش را دریافت نکرده بود، در جشن فارغالتحصیلی کلاسش شرکت کرد. او حتی یک کلاه و روپوش پوشید و به سوی استیج حرکت کرد. او این کار را انجام داد چون میخواست خود را با بقیه تطبیق دهد؛ در حالی که خاطر نشان میکند که « اغلب اوقات ما همه کارهای احمقانه را انجام میدهیم تا از متفاوت بودن اجتناب کنیم اما چیزی که مهم است دفعاتی است که ما به ندای روحمان گوش فرا میدهیم و به خودمان اجازه میدهیم تا در مسیری متفاوت کشیده شویم.»او میگوید « همرنگی با جماعت زندانبان آزادی و دشمن رشد است.» ایدهها از تفاوتها ایجاد میشوند.اشپیگل میگوید بزرگترین چیزی که ما میتوانیم انجام دهیم ایجاد بهترین بنیان ممکن برای آنهایی است که بعد از ما میآیند.
او میافزاید ما باید به آنهایی که پس از ما میآیند خوشآمد بگوییم و بپذیریم که گرچه ما نقشی در موفقیت آنها داریم، اما باید ایدهها و مفاهیم جدید آنها را قبول کنیم.ایدهای که دوستش دارید را نفروشید. اگر این کار را انجام میدهید، اجازه ندهید رویاهای شما در آنجا پایان یابد. طبق نظر اشپیگل سریعترین راه برای کشف اینکه آیا آنچه انجام میدهید برای شما مهم است یا نه، یافتن کسی است که آن ایده را بخرد. اگر شما آن را بفروشید شاید رویای درستی نبوده است و اگر آن را نفروشید شاید مسیر درستی برای شما بوده است. او بیان میکند سوالی که اغلب اوقات از او پرسیده شده است این است که «چرا شما کسب و کارتان را نمیفروشید؟ این کار برایتان درآمدی ندارد..» او پیشنهاد بسیار خوبی از جانب مارک زاکربرگ داشت اما نپذیرفت. مردم او را مبتکر مینامیدند. بنابراین چرا او پیشنهاد زاکربرگ را رد کرد؟ چون او احساس استحقاق و مسوولیت نسبت به جهان میکرد. او بیان میکند که « چیزی مهم برای خودتان بیابید. چیزی را بیابید که عاشقش هستید.»شکست اجتنابناپذیر است و هیچ کس همه پاسخها را در آستین ندارد. اشپیگل سخنرانی انگیزشی خود را با ذکر این نکته به فارغالتحصیلان به پایان میرساند که شکست و ناکامیابی بخشهای ضروری در بهبود شغل و حرفه شماست. او به حضار اطمینان میدهد که «شما اشتباهات بسیاری مرتکب میشوید. تنها به سرعت عذرخواهی کنید و درخواست بخشش کنید.» و «شما با چالشهای متفاوتی مواجه میشوید. سختترین بخش آن مانوس شدن به حل مشکلاتی است که پاسخی ندارند.» بزرگترین درس در حرفههای ما پذیرش منحنی یادگیری شکست و تایید و تصدیق این امر است که شما پاسخ همه سوالات را نمیدانید و از شما چنین انتظاری هم نمیرود. اشپیگل به حضار توصیه میکند که « به خودتان ایمان داشته باشید. بدانید که لایق همه رشدی هستید که از شما انتظار میرود و شما از خودتان آن انتظار دارید.»
منبع: knote
ارسال نظر