افول مهندسی
من مهندس نیستم!
محمدصادق افراسیابی مدیرگروه علمی-تخصصی روابطعمومی دانشکده خبر تا چند وقت پیش شاید افتخار هر خانوادهای ایرانی این بود که بگوید فرزند من دانشجوی رشته مهندسی است و بالطبع فرزندان خانوادهها هم دوست داشتند که آنها را آقا یا خانم مهندس صدا کنند، اما این روزها به نظر میرسد رفتهرفته آن شدت و حدت استقبال گذشته نسبت به رشتههای مهندسی در حال کم شدن است. رشتههای مهندسی کمکم جای خود را به رشتههای جدیدتری مانند مدیریت دانش و اطلاعات، سیاستگذاری علمی و فناوری، برنامهریزی شهری، مطالعات فرهنگی و اجتماعی، روانشناسی و البته وکالت میدهند تا جایی که رئیسجمهور دولت یازدهم در نطق آتشین خود در مناظره یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری گفت: «من حقوقدانم» و نسبت به داشتن پروانه وکالت افتخار کرده و آن را بسیار ارزشمند دانست.
محمدصادق افراسیابی مدیرگروه علمی-تخصصی روابطعمومی دانشکده خبر تا چند وقت پیش شاید افتخار هر خانوادهای ایرانی این بود که بگوید فرزند من دانشجوی رشته مهندسی است و بالطبع فرزندان خانوادهها هم دوست داشتند که آنها را آقا یا خانم مهندس صدا کنند، اما این روزها به نظر میرسد رفتهرفته آن شدت و حدت استقبال گذشته نسبت به رشتههای مهندسی در حال کم شدن است. رشتههای مهندسی کمکم جای خود را به رشتههای جدیدتری مانند مدیریت دانش و اطلاعات، سیاستگذاری علمی و فناوری، برنامهریزی شهری، مطالعات فرهنگی و اجتماعی، روانشناسی و البته وکالت میدهند تا جایی که رئیسجمهور دولت یازدهم در نطق آتشین خود در مناظره یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری گفت: «من حقوقدانم» و نسبت به داشتن پروانه وکالت افتخار کرده و آن را بسیار ارزشمند دانست.
همه اینها بیانگر ایجاد تغییراتی در علایق تحصیلی، آموزشی، پژوهشی و تخصصی جامعه ایرانی است. هرچند بررسی دلایل این تغییر و تحولات از جمله مواردی است که برای برنامهریزی آتی ضرورت دارد، اما مهمتر از آن ایجاد تصویری دقیق از وضعیت فعلی و آینده جامعه ایرانی است تا مسوولان و سیاستگذاران فرهنگی و علمی و آموزشی کشور بتوانند متناسب با نیازهای جدید جامعه زمینههای لازم را برای ارتقای علمی و پژوهشی نسل چهارم و پنجم انقلاب فراهم کنند. بهرغم اینکه برخی معتقدند افول اقبال جامعه نسبت به رشتههای مهندسی به دلیل اشباع ظرفیتهای شغلی است، اما من معتقدم این افول ناشی از یک گذار تاریخی از جوامع صنعتی به جوامع شبکهای است. مفهوم انقلاب صنعتی که اولینبار در سال ۱۷۰۹ میلادی همزمان با استفاده از زغالسنگ به جای چوب برای سوخت شکل گرفت، باعث ایجاد و پررنگ شدن رشتههای مهندسی در کشورهای مختلف جهان شد و این روند رو به رشد روزبهروز با شدت بیشتری ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۹۶۲ آژانس طرحهای پیشرفته پژوهشی ایالاتمتحده آمریکا موفق به راهاندازی نخستین شبکه ارتباطاتی اتصال دانشکدههای مهندسی و علوم کاربردی با دانشکده روابط بینالملل کالیفرنیا شد و از این پس رفتهرفته مفهوم انقلاب اطلاعاتی در افکار عمومی شکل گرفت.
فرآیند جدید توجه به انقلاب اطلاعاتی تا آنجا ادامه داشت که امروزه شاهد صحبت از جوامع شبکهای به جای جوامع صنعتی هستیم. در جوامع شبکهای گرانقیمتترین کالا بر خلاف دورههای گذشته دیگر نفت نیست، بلکه اطلاعات، ارزشی به مراتب بالاتر از هر سرمایه دیگری داشته و رشتههای مهندسی جای خود را به رشتههای مرتبط با مدیریت فناوری اطلاعات و ارتباطات، مدیریت اطلاعات و دانش و مطالعات فرهنگی داده است. تحقیقات پیتر دراکر از نظریهپردازان برجسته مدیریت نشان میدهد که شرکتهای بزرگ اروپایی حدود 55 درصد درآمد خود را به مدیریت دانش اختصاص دادهاند(دراکر، 1385). همچنین نوناکا و تاکه اوچی در کتاب معروف خود به نام «شرکتهای دانشآفرین» میگویند: «ما معتقدیم شرکتهای ژاپنی به علت مهارت وتخصص در «تولید و مدیریت دانش سازمانی» به موفقیت نائل شدهاند»(نوناکا،1385). در چنین شرایطی طبیعی است که مشاغل مرتبط با دانشآفرینی (Knowledge Works) در کنار مدیریت دانش و اطلاعات از ارزشی به مراتب بیشتر از رشتههای مهندسی برخوردار باشد. به عبارت دیگر با توسعه جوامع شبکهای شاهد ارتقای جایگاه اجتماعی تولیدکنندگان دانش شبکهای و مدیران سیستمهای مبتنی بر گردش اطلاعات هستیم و همین امر البته کاهش محبوبیت رشتههای مهندسی را به دنبال داشته است. بهعنوان مثال توزیع شغلی کارکنان فعالیتهای اقتصادی ایالاتمتحده آمریکا در سال 1993 بیانگر این بود که از مجموع شاغلان، تنها حدود 12 درصد در بخش صنعت مشغول بوده و بیش از 85 درصد شاغلان در بخش خدمات فعالیت میکردند.
همچنین این آمار نشان داد از مجموع ۸۵ درصدی که در بخش خدمات شاغل هستند، ۶۸ درصد در زمینه تولید و توزیع اطلاعات فعال هستند (جلوداری ممقانی، ۱۳۸۶: ۴۴). بدیهی است آمار مذکور با گذشت زمان تغییر کرده و قطعا امروزه جایگاه شاغلان در بخشهای تولید و توزیع اطلاعات بسیار پررنگتر از سالهای قبل است خصوصا که با شکلگیری و توسعه شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک، وایبر، واتسآپ و... مشاغل جدیدی به دایره مشاغل قبلی افزوده شده و شاهد شکلگیری شغل جدیدی با نام تولیدکننده محتوا (Content Producer) و بازاریابی محتوا (content marketing) در فضای مجازی هستیم. این مشاغل که شامل تولید محتوای شبکهای نظیر فیلم، عکس، آنونسها و تیزرهای کوتاه تبلیغات تجاری یا پیامهای دینی و سیاسی در فضای مجازی است، در سالیان اخیر بهشدت مورد توجه فعالان عرصه تبلیغات تجاری، سیاسی و دینی قرار گرفته است. همین امر از یکسو باعث توجه بیشتر به دانش جامعهشناسی، روانشناسی، فرهنگ و ارتباطات و... با هدف تاثیرگذاری هرچه بیشتر پیامهای شبکهای شده و از سوی دیگر مجددا به کاهش مضاعف جایگاه رشتههای مهندسی منجر شده است. بنابراین نهتنها اقتصاد، بلکه همه ابعاد زندگی انسان نسل شبکههای مجازی با شبکههای اجتماعی پیوند خورده است و او یاد میگیرد که زندگی جدیدی را در این جهان مجازی اما واقعی تجربه کند بهگونهای که جسیکا هیلبرمن، گزارشگر شبکه اینترنتی «گفتوشنود با جهان» وزارت خارجه ایالاتمتحده آمریکا میگوید: «امروزه، بسیاری از نوجوانان و جوانان به فعالیتهای اجتماعی شبکهای اشتغال دارند و برای ساختن زندگی خود و ایجاد تغییرهای غیراینترنتی از روابط و مناسبات اینترنتی استفاده میکنند. فعالیت در شبکههای اجتماعی دربرگیرنده همه ابعاد زندگی است، از قرار گذاشتن با دوستان گرفته تا کاریابی برای افراد کمدرآمد» (افراسیابی، ۱۳۹۳: ۵). در جهانی که با مفهوم جامعه شبکهای و شبکههای اجتماعی چنین پیوند خورده است، تنها راه پیشرفت و توسعه جامعه ایرانی، شناخت تحولات سریع انقلاب اطلاعاتی و درک محتوای این انقلاب بزرگ جهانی است و اگر خود را فریب داده و تنها به جایگزینی عنوان مدیریت اطلاعات و دانش به جای رشتههایی چون کتابداری بیندیشیم بدون آنکه محتوای چنین رشتههایی را همراه با آیندهپژوهی و آیندهنگری طراحی کنیم، قطعا کاری از پیش نخواهیم برد.
همه اینها بیانگر ایجاد تغییراتی در علایق تحصیلی، آموزشی، پژوهشی و تخصصی جامعه ایرانی است. هرچند بررسی دلایل این تغییر و تحولات از جمله مواردی است که برای برنامهریزی آتی ضرورت دارد، اما مهمتر از آن ایجاد تصویری دقیق از وضعیت فعلی و آینده جامعه ایرانی است تا مسوولان و سیاستگذاران فرهنگی و علمی و آموزشی کشور بتوانند متناسب با نیازهای جدید جامعه زمینههای لازم را برای ارتقای علمی و پژوهشی نسل چهارم و پنجم انقلاب فراهم کنند. بهرغم اینکه برخی معتقدند افول اقبال جامعه نسبت به رشتههای مهندسی به دلیل اشباع ظرفیتهای شغلی است، اما من معتقدم این افول ناشی از یک گذار تاریخی از جوامع صنعتی به جوامع شبکهای است. مفهوم انقلاب صنعتی که اولینبار در سال ۱۷۰۹ میلادی همزمان با استفاده از زغالسنگ به جای چوب برای سوخت شکل گرفت، باعث ایجاد و پررنگ شدن رشتههای مهندسی در کشورهای مختلف جهان شد و این روند رو به رشد روزبهروز با شدت بیشتری ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۹۶۲ آژانس طرحهای پیشرفته پژوهشی ایالاتمتحده آمریکا موفق به راهاندازی نخستین شبکه ارتباطاتی اتصال دانشکدههای مهندسی و علوم کاربردی با دانشکده روابط بینالملل کالیفرنیا شد و از این پس رفتهرفته مفهوم انقلاب اطلاعاتی در افکار عمومی شکل گرفت.
فرآیند جدید توجه به انقلاب اطلاعاتی تا آنجا ادامه داشت که امروزه شاهد صحبت از جوامع شبکهای به جای جوامع صنعتی هستیم. در جوامع شبکهای گرانقیمتترین کالا بر خلاف دورههای گذشته دیگر نفت نیست، بلکه اطلاعات، ارزشی به مراتب بالاتر از هر سرمایه دیگری داشته و رشتههای مهندسی جای خود را به رشتههای مرتبط با مدیریت فناوری اطلاعات و ارتباطات، مدیریت اطلاعات و دانش و مطالعات فرهنگی داده است. تحقیقات پیتر دراکر از نظریهپردازان برجسته مدیریت نشان میدهد که شرکتهای بزرگ اروپایی حدود 55 درصد درآمد خود را به مدیریت دانش اختصاص دادهاند(دراکر، 1385). همچنین نوناکا و تاکه اوچی در کتاب معروف خود به نام «شرکتهای دانشآفرین» میگویند: «ما معتقدیم شرکتهای ژاپنی به علت مهارت وتخصص در «تولید و مدیریت دانش سازمانی» به موفقیت نائل شدهاند»(نوناکا،1385). در چنین شرایطی طبیعی است که مشاغل مرتبط با دانشآفرینی (Knowledge Works) در کنار مدیریت دانش و اطلاعات از ارزشی به مراتب بیشتر از رشتههای مهندسی برخوردار باشد. به عبارت دیگر با توسعه جوامع شبکهای شاهد ارتقای جایگاه اجتماعی تولیدکنندگان دانش شبکهای و مدیران سیستمهای مبتنی بر گردش اطلاعات هستیم و همین امر البته کاهش محبوبیت رشتههای مهندسی را به دنبال داشته است. بهعنوان مثال توزیع شغلی کارکنان فعالیتهای اقتصادی ایالاتمتحده آمریکا در سال 1993 بیانگر این بود که از مجموع شاغلان، تنها حدود 12 درصد در بخش صنعت مشغول بوده و بیش از 85 درصد شاغلان در بخش خدمات فعالیت میکردند.
همچنین این آمار نشان داد از مجموع ۸۵ درصدی که در بخش خدمات شاغل هستند، ۶۸ درصد در زمینه تولید و توزیع اطلاعات فعال هستند (جلوداری ممقانی، ۱۳۸۶: ۴۴). بدیهی است آمار مذکور با گذشت زمان تغییر کرده و قطعا امروزه جایگاه شاغلان در بخشهای تولید و توزیع اطلاعات بسیار پررنگتر از سالهای قبل است خصوصا که با شکلگیری و توسعه شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک، وایبر، واتسآپ و... مشاغل جدیدی به دایره مشاغل قبلی افزوده شده و شاهد شکلگیری شغل جدیدی با نام تولیدکننده محتوا (Content Producer) و بازاریابی محتوا (content marketing) در فضای مجازی هستیم. این مشاغل که شامل تولید محتوای شبکهای نظیر فیلم، عکس، آنونسها و تیزرهای کوتاه تبلیغات تجاری یا پیامهای دینی و سیاسی در فضای مجازی است، در سالیان اخیر بهشدت مورد توجه فعالان عرصه تبلیغات تجاری، سیاسی و دینی قرار گرفته است. همین امر از یکسو باعث توجه بیشتر به دانش جامعهشناسی، روانشناسی، فرهنگ و ارتباطات و... با هدف تاثیرگذاری هرچه بیشتر پیامهای شبکهای شده و از سوی دیگر مجددا به کاهش مضاعف جایگاه رشتههای مهندسی منجر شده است. بنابراین نهتنها اقتصاد، بلکه همه ابعاد زندگی انسان نسل شبکههای مجازی با شبکههای اجتماعی پیوند خورده است و او یاد میگیرد که زندگی جدیدی را در این جهان مجازی اما واقعی تجربه کند بهگونهای که جسیکا هیلبرمن، گزارشگر شبکه اینترنتی «گفتوشنود با جهان» وزارت خارجه ایالاتمتحده آمریکا میگوید: «امروزه، بسیاری از نوجوانان و جوانان به فعالیتهای اجتماعی شبکهای اشتغال دارند و برای ساختن زندگی خود و ایجاد تغییرهای غیراینترنتی از روابط و مناسبات اینترنتی استفاده میکنند. فعالیت در شبکههای اجتماعی دربرگیرنده همه ابعاد زندگی است، از قرار گذاشتن با دوستان گرفته تا کاریابی برای افراد کمدرآمد» (افراسیابی، ۱۳۹۳: ۵). در جهانی که با مفهوم جامعه شبکهای و شبکههای اجتماعی چنین پیوند خورده است، تنها راه پیشرفت و توسعه جامعه ایرانی، شناخت تحولات سریع انقلاب اطلاعاتی و درک محتوای این انقلاب بزرگ جهانی است و اگر خود را فریب داده و تنها به جایگزینی عنوان مدیریت اطلاعات و دانش به جای رشتههایی چون کتابداری بیندیشیم بدون آنکه محتوای چنین رشتههایی را همراه با آیندهپژوهی و آیندهنگری طراحی کنیم، قطعا کاری از پیش نخواهیم برد.
ارسال نظر