جنبش مدنی ضدتحریم؛
لابی غیردولتی به نفع ایران
علی میرزا خانی سردبیر روزنامه دنیای اقتصاد تقابل ایران و غرب بر سر مساله هسته ای در دو میدان جریان دارد. میدان اول فضای رسمی است که به تحریم های وسیع غرب علیه ایران منجر شده و میدان دوم فضای غیررسمی یا پشت پرده تصمیمات سیاسی علیه ایران است که در آن لابی ضدایران حضور دارد ولی در مقابل این لابی گسترده علیه ایران که مشغول تاثیرگذاری شدید روی سیاستمداران غربی است تا چند ماه پیش در طرف مقابل هیچ فعالیت غیردولتی به نفع ایران وجود نداشت تا اینکه جنبش مدنی ضدتحریم به تدریج شکل گرفت و فضای همدلی ملی علیه تحریمها را به یک نگاه واحد ملی تبدیل کرد که اوج آن در مواجهه ملی ایران علیه فرانسه در هفته پیش به نمایش گذاشته شد.
علی میرزا خانی سردبیر روزنامه دنیای اقتصاد تقابل ایران و غرب بر سر مساله هسته ای در دو میدان جریان دارد. میدان اول فضای رسمی است که به تحریم های وسیع غرب علیه ایران منجر شده و میدان دوم فضای غیررسمی یا پشت پرده تصمیمات سیاسی علیه ایران است که در آن لابی ضدایران حضور دارد ولی در مقابل این لابی گسترده علیه ایران که مشغول تاثیرگذاری شدید روی سیاستمداران غربی است تا چند ماه پیش در طرف مقابل هیچ فعالیت غیردولتی به نفع ایران وجود نداشت تا اینکه جنبش مدنی ضدتحریم به تدریج شکل گرفت و فضای همدلی ملی علیه تحریمها را به یک نگاه واحد ملی تبدیل کرد که اوج آن در مواجهه ملی ایران علیه فرانسه در هفته پیش به نمایش گذاشته شد. اما جنبش مدنی ضدتحریم چیست؟
چگونه شکل گرفت؟ و آیا می تواند روی تصمیمات تحریم کنندگان اثری بگذارد؟ قبل از ورود به تاریخچه کوتاه، ولی عمیق و پربار جنبش مدنی ضدتحریم شاید بهتر آن باشد که مخاطب نگاهی از زاویه یک اقتصاددان به موضوع «تحریم» داشته باشد. تحریم از نظر یک اقتصاددان یک اسلحه خطرناک اقتصادی است که وقتی ابعادی در حد تحریم مبادلات پولی و بانک مرکزی به خود میگیرد، میتواند تا مرحله نوعی قتل عام سفید پیش برود که چون با اشکال مرسوم خشونت و جنگ تفاوتی محسوس دارد، عجیب نیست اگر اعتراضی را در جهان روشنفکران به دنبال نداشته باشد. البته این فرآیندی نسبتا بلندمدت است که نقطه پایانی آن برای یک اقتصاددان، مشخصاتی بسیار روشن و واضح دارد، ولی شاید برای سایر گروههای فکری که معمولا در تشکیل کمپینهای ضدجنگ و ضدخشونت همیشه جلودار هستند، چندان قابل شناسایی نباشد. از همین رو شاید این مسوولیت متوجه اقتصاددانان باشد که حساسیت همه گروههای فکری و نخبگان داخل و خارج را نسبت به استفاده از این ابزار ضدانسانی علیه یک ملت برانگیزانند تا آن مشروعیت کاذبی که در غیاب اعتراضات عمومی روی این اسلحه خطرناک چسبانده شده است زیر سوال برود. طبیعی است که طی
این مرحله میتواند اولین گام برای متوقف کردن و سپس منع استفاده از این سلاح کشتار جمعی باشد. این ایده از همان زمان تشدید تحریمها در ذهن اکثر اقتصاددانان مطرح بود، اما با موضع رسمی دولت سابق که تحریمها را کاغذ پاره توصیف میکرد تفاوت فاحشی داشت (اگرچه رییس همین دولت هم در انتهای دوران خویش توصیفی شبیه ابزار قتل عام از تحریمها بر زبان جاری کرد). این نوع مواضع علاوه بر اینکه فضای فعالیت مدنی علیه تحریمها را به ویژه در شرایط خاص دولت پیشین به شدت محدود میکرد، یک احتمال قریب به یقین را هم در دل خود داشت که پتانسیل چنین حرکتهایی را در آینده برای همیشه از بین ببرد.
به همین دلیل، حدود یک سال پیش، وقتی با محمد طاهری (سردبیر تجارت فردا) امکان عملیاتی کردن این ایده را بررسی کردیم چند هفتهای طول نکشید که از عدم امکانپذیری پیشبرد طرح مطمئن شدیم.
اما هرچه به انتخابات پرشکوه ۲۴ خرداد سالجاری نزدیکتر شدیم روز به روز فضا برای آغاز فعالیت مدنی علیه تحریمهای ضدانسانی مساعدتر شد؛ چراکه از یک طرف فضا برای گفتوگوی عمومی درخصوص مسائل کشور بازتر شد و از سوی دیگر دولت نیز به تدریج مواضعی واقعبینانهتر نسبت به تحریمها اتخاذ کرد (البته شاید به این دلیل که نقش سوء مدیریت را در پیدایش مشکلات کمرنگتر کند). با اعلام نتایج انتخابات همه شرایط برای آغاز فعالیت جنبش مدنی ضدتحریم فراهم شد و شاید بتوان نوع انتخاب مردم را اولین گام جنبش ضدتحریم دانست؛ چرا که منتخب مردم کسی بود که اعتقاد داشت در کنار چرخیدن سانتریفیوژها باید چرخ کارخانهها هم بچرخد؛ در میان دو نگاه افراطی که یکی به چرخیدن سانتریفیوژها به قیمت تعطیلی کارخانهها و دیگری به چرخیدن چرخ کارخانهها به قیمت تعطیلی سانتریفیوژها معتقد بودند. به عبارت دقیقتر، پیام رای مردم در انتخابات ۲۴ خرداد این بود که ضمن محافظت از حقوق هستهای ایران میتوان و باید تحریمها را از میان برداشت و این مبنای حرکت «جنبش مدنی ضدتحریم» شد.
به همین دلیل، هفتهای از اعلام نتایج انتخابات نگذشته بود که در میان فضای پرنشاط این حماسه بزرگ، طرح دوباره ایده فعالیت مدنی علیه تحریمهای ضدانسانی با استقبال بسیار بیشتری مواجه شد. دکتربهکیش در مصاحبهای با هفتهنامه «آسمان» در پاسخ به این سوال که چرا فعالیت جنبش بعد از انتخابات ۲۴ خرداد شروع شد، چنین میگوید: «این ایده در ذهن کارشناسان مرتب میچرخید تا اینکه فضای سیاسی کشور بعد از انتخابات ۲۴ خرداد تغییر کرد و دکتر روحانی با رویکردی جدید با تعهد به شفافسازی و تعامل بیشتر با دنیا البته با حفظ منافع ملی، مورد انتخاب مردم قرار گرفت. یک روز آقای میرزاخانی سردبیر روزنامه «دنیایاقتصاد» به من زنگ زد و گفت: آیا وقت آن نرسیده است که این حرکت جمعی را آغاز کنیم؟ من گفتم الان مناسب است. آقای میرزاخانی، همین تلفن را به آقای دکتر غنینژاد هم زده بود. ما بدون اینکه هماهنگی انجام بدهیم، به یک نتیجه یکسان رسیدیم. اولین گام شروع کار را آقای دکترغنینژاد با انتشار مقالهای با تاکید بر ضرورت این کار برداشت. در واقع روزنامه «دنیایاقتصاد» بانی این کار شد و کار از آنجا شروع شد. شاید سوال شما این باشد که حالا
حرفتان چیست؟ حرف ما این است که باید حداقل از دو بعد به مساله تحریمها نگاه کنیم؛ از بعد انسانی و جامعه مدنی. من معتقدم که هیچکس را نمیتوان محدود کرد، مگر اینکه دادگاه عادلی تشکیل شده و حکمی صادر کرده باشد. این موضوع درباره کشورها هم صادق است؛ یعنی هیچ کشوری را در دنیا نمیتوان محکوم کرد، مگر اینکه به حکم دادگاه عادله محکوم شده باشد.»
همانگونه که دکتر بهکیش میگوید، سرمقاله ۱۰ تیرماه دکتر موسی غنینژاد در روزنامه «دنیایاقتصاد» نقطه آغاز جنبش مدنی ضدتحریم بود که همه نهادهای مدنی هواخواه صلح و دوستی در جهان را به اعتراض علیه تحریمهای ضدانسانی غرب علیه ایران دعوت میکرد. دکترموسی غنینژاد یک اقتصاددان طرفدار اقتصاد آزاد است که مبنای حمایت خود را از این نوع نظام اقتصادی بر حقوق بنیادین بشر استوار کرده است و به همین دلیل، علت مخالفت خود را با تحریمها اینگونه توضیح میدهد: «جنگ، تنها جنگ فیزیکی نیست، محروم کردن شهروندان یک کشور از حقوق خود و سختتر کردن زندگی بر آنها با استفاده از ابزار ضدانسانی تحریم، خود نوعی جنگ است که با روح اعلامیه جهانی حقوق بشر مغایرت دارد.»
دکتر غنینژاد در سرمقاله آغازین جنبش مینویسد: «زمان آن رسیده است که همه نهادهای مدنی هواخواه صلح و دوستی، صدای اعتراض خود را علیه سیاستهای غیرمنصفانه، نامشروع و نابخردانه قدرتهای بزرگ به گوش جهانیان برسانند و با تکیه بر قدرت بیبدیل افکار عمومی همه کشورها، خواستار رعایت اصول پذیرفته شده بینالمللی در روابط میان کشورها شوند.» به اعتقاد دکتر غنینژاد، انتخابات یازدهمین ریاستجمهوری در ایران به روشنی نشان داد که مردم و نظام سیاسی ایران به دنبال اعتدال و روابط صلحآمیز با جامعه جهانی هستند. تداوم تحریمهای اقتصادی که معنای دیگری جز اقدامات خصمانه ندارد چه توجیهی در برابر این پیام آشکار و صلحآمیز مردم ایران دارد؟ این اقتصاددان برجسته ایرانی در این فراخوان افزوده است: «هر اقدامی در جهت محدود کردن آزادی تجارت، به هر نحو ممکن، گامی در جهت دور شدن از روابط صلحآمیز باید تلقی شود. تحریم اقتصادی که دولتهای قدرتمند برای پیشبرد اهداف سیاسی خاصی به کار میگیرند، مصداق بارز چنین اقدامی است. تحریم اقتصادی نه تنها ابزاری برای تحکیم صلح نیست، بلکه ذاتا عملی خصمانه و تهدیدی برای روابط مسالمتآمیز است.
تجربه تاریخی تحریمهای اعمال شده علیه کشورهای مختلف نشان میدهد که این گونه اقدامات هیچگاه در خدمت اهداف صلحآمیز نبودهاند و در اغلب موارد حتی به اهداف کوتاهمدت تاکتیکی اعلام شده خود نیز نائل نشدهاند. تحریم اقتصادی و حتی بالاتر از آن محاصره اقتصادی کوبا توسط ایالات متحده آمریکا مصداق روشنی از این ناکامی بزرگ سیاسی است که نتیجهای جز دامن زدن به دشمنی نداشته است. اینگونه اقدامات خصمانه نهتنها برای اهداف اعلام شده کشورهای تحریمکننده بینتیجه و برایشان پرهزینه است؛ بلکه مهمتر از آن خلاف اصول حقوقی پذیرفته شده بینالمللی است. وقتی بدانیم هدف نهایی سازمان ملل متحد و همه نهادهای وابسته به آن تضمین روابط صلحآمیز در سطح جهانی است، چگونه میتوان پذیرفت که برخی کشورهای عضو، به ویژه قدرتهای بزرگ جهانی، اقداماتی صراحتا خلاف این هدف انجام دهند و هیچ اعتراضی علیه آن از سوی مراجع حقوقی و حتی نهادهای مدنی صورت نگیرد؟»
با فاصلهای کوتاه از انتشار این فراخوان، هفته نامه معتبر تجارت فردا میزگردی با حضور دکتر غنینژاد و دکتر بهکیش اقتصاددان صاحب نام ایرانی ترتیب داد که در آن ابعاد و نحوه اعتراض جهانی علیه تحریمها به بحث گذاشته شد. در این میزگرد دکتر بهکیش پیشنهاد کرد که استراتژی جنبش بر محور تجارت آزاد استوار شود. به اعتقاد این اقتصاددان، «با توجه به اینکه در دنیا تجارت آزاد محور قرار گرفته است، پیشنهاد من این است که استراتژی این جنبش نیز به گونهای تعریف شود که بر محور روابط و تجارت آزاد استوار باشد. براساس همین اصل، غربیها نمیتوانند برای ادعایی که در هیچ دادگاهی ثابت نشده مانع تجاری ایجاد کنند. در این سو، اگر بخواهیم برای از میان برداشتن این موانع از ظرفیتهای چنین جنبشی بهره بگیریم، باید آمریکا را از اروپا جدا کنیم؛ چرا که فعالیت این جنبش در اروپا به چند دلیل آسانتر خواهد بود. نخست اینکه اقتصاد اروپا در وضعیت مناسبی قرار ندارد و دلیل دیگری که میتواند مورد توجه قرار گیرد این است که مشکلات ایران و اروپا تنها بر سر مساله هستهای است.»
البته مرحله دوم کار به همین سادگی پیش نرفت و سیل انتقادات علیه این نوع نگاه به مساله تحریمها جاری شد.
ذهنیت غالب در بین گروههای خردهروشنفکری این بود که علت اصلی تحریمها، بهانهسازیهای دولت سابق برای جبهه غرب بود و به همین دلیل به جای مخاطب قرار دادن جهان غرب باید ریشه این بهانهها را زدود که البته تفاسیر مختلفی هم از این ریشهها بیان میکردند. این گروههای خردهروشنفکری ناخواسته به خط مقدم «کاسبان تحریم» تبدیل شده بودند که گروه اخیر برخلاف گروه اول به دنبال منفعتجوییهای سیاسی و اقتصادی مشخص خود بودند و در این میان کاسبان سیاسی تحریمها به دلیل وجهه اپوزیسیونی خود که در میان خردهروشنفکران داشتند، نقشی مهمتر و مخربتر علیه جنبش ضدتحریم بر عهده گرفتند. اما دلیلی برای ناامیدی وجود نداشت، چرا که با استمزاجی که از اکثر اقتصاددانان برجسته کشور اعم از دکتر غنینژاد، دکتر بهکیش، دکتر مسعود نیلی، دکتر طبیبیان، دکتر علینقی مشایخی، دکتر هاشم پسران، دکتر صالحی اصفهانی و دهها اقتصاددان دیگر شده بود، جنبش ضدتحریم پشتوانهای بسیار محکم داشت و روز به روز با انتشار مقالات این متفکران بر تردید مخالفان افزوده میشد.
در این میان، انتشار مقالات دکتر هاشم پسران و دکتر علینقی مشایخی که مقبولیت قابلتوجهی در بین دانشگاهیان دارند، در گسترش جنبش بسیار موثر واقع شد. همزمان، رایزنیهای وسیعی با طیفهای مختلف اقتصاددانان در جریان بود تا نامهای خطاب به مجامع بینالمللی تدوین شود، تا آنها را نسبت به روند ضدانسانی تشدید تحریمها که در تضاد بنیادین با مبانی تشکیل این مجامع جریان یافته است، حساس کند و از آن مهمتر اینکه، جریانی مخالف با جریان تحریم در جهان به راه بیفتد. در میانه این تلاشها در اواسط مرداد بود که بدون هیچ نوع هماهنگی، نامهای با امضای گروهی از فعالان سیاسی که حتی برخی از آنها با انتقادهای تند سیاسی شناخته شده بودند، خطاب به اوباما منتشر شد که محتوای آن، اعتراض شدید به وضع تحریمها علیه ملت ایران بود. این نامه اگرچه با رویکردی سیاسی و نه اقتصادی نگاشته شده بود، اما در فضای بینالمللی همراستا با رویکرد اقتصاددانان علیه تحریمها قلمداد شد و کارکرد اصلی آن خلع سلاح اپوزیسیون سیاسی فعال در خارج از کشور بود که مدافع تحریمها بودند و باعث ریزش شدیدی در بین آنان به نفع جنبش مدنی ضدتحریم شد که تابلوی «کاسب
تحریم» بر چهره بقایای آنان به راحتی قابلمشاهده بود. اگرچه کاسبان خارجنشین تحریمها به این نامه نیز تاختند، اما دفاع محکمی که اتفاقا از جانب برخی از منتقدان سیاسی از جمله عباس عبدی، سعید حجاریان و سعید لیلاز از این رویکرد به عمل آمد، مدافعان تحریمها را به انفعال کامل کشاند. نامه فعالان سیاسی با نامههای دیگری با همین مضامین ادامه یافت که در کنار انتشار مقالات، مصاحبهها و میزگردهای مطبوعاتی و دانشگاهی با حضور اقتصاددانان و سایر متفکران به گسترش جنبش و ایجاد «نگاه واحد ملی» به این مساله تحریم کمک کرد. میتوان ثابت کرد که جبهه تحریم با تصور تداوم شکاف بین دولت و نخبگان، روی فاکتور «تشتت نگاه نخبگان ایرانی به مساله تحریم» حساب ویژهای باز کرده بود که با «ایجاد نگاه واحد» این فاکتور
روز به روز رنگ میباخت.
ایجاد نگاه واحد نخبگان ایران به مساله تحریم سرانجام پس از حدود دو ماه تلاش به صدور بیانیه ۱۵۷ امضایی جنبش ضدتحریم در آخرین روزهای تابستان انجامید که نام اکثر قریب به اتفاق اقتصاددانان برجسته کشور، حقوقدانان و سردبیران و مدیران مسوول رسانههای مطرح کشور در پای این بیانیه درج شده است.
این بیانیه استدلالهای روشنی دارد که با همان مبانی پذیرفته شده در غرب، تحریمهای اعمال شده علیه مردم ایران را زیر سوال میبرد. مگر نه این است که تحریمها با حقوق پذیرفتهشده برای انسانها با همان مبانی جهان غرب در تضاد است؟ مگر نه این است که تحریمها مقدمه جنگ و ضدصلح است که سازمانهای بینالمللی برای جلوگیری از آن بنا شدهاند؟ مگر نه این است که تحریمها نقض آشکار اصل آزادی تجارت است که سازمان تجارت جهانی برای پاسداری از آن بنا نهاده شده است تا از محدودیتها و ممنوعیتهای تجاری که یکی از دلایل اصلی وقوع جنگ جهانی دوم بود جلوگیری کند؟ مگر نه این است که تحریم، شرکتهای بینالمللی را در همه جای جهان به سمت فساد سوق میدهد و شفافیت بینالمللی را که غرب مدعی آن است، زیر سوال میبرد؟
در بیانیه جنبش ضدتحریم تصریح میشود که تحریمها در عمل مشوق عدم تبعیت از قوانین بینالمللی است و رانتجویی و فساد را جایگزین کارآفرینی و تجارت منصفانه میکند. بیانیه با استناد به مقالات علمی حتی اهداف تحریمها را هم زیر سوال میبرد؛ چرا که نتایج تمام مطالعات انجام گرفته در جهان نشان میدهد که تقریبا هیچ تحریمی به اهداف اعلامی خود نرسیده و در موارد زیادی نتیجه نهایی بروز درگیریهای نظامی و فجایع بزرگ انسانی بوده است.
جنبش ضدتحریم همچنان در حال گسترش است و هر روز صدایی به حمایت از مردم ایران و علیه تحریمها از گوشه گوشه جهان بلند میشود.
اگر در آینده گروههای مختلف دانشجویی، فعالان اقتصادی، فعالان اجتماعی، پزشکان و مهندسان، نویسندگان و هنرمندان و... به این جنبش پیوستند نباید تعجب کرد؛ چرا که این جنبش حتی قادر به جلب حمایت نوبلیستهای اقتصادی نیز هست و این اتفاق خواهد افتاد. در پایان شاید لازم باشد به سوالی پاسخ داده شود و آن اینکه آیا جنبش در لغو تحریمها موثر خواهد بود؟ اعتقاد نگارنده آن است که بدون همراهی جنبش مدنی ضدتحریم، اصولا لغو تحریمها امکانپذیر نیست؛ چراکه واقعیت آن است که دستگاه دیپلماسی ایران فقط میتواند به مذاکره با دیپلماتهای جبهه تحریم علیه ایران بپردازد که اگرچه تصویبکننده نهایی تحریمها علیه ایران هستند، اما تصمیمگیرنده اصلی «لابی ضدایران» است که در این جبهه گسترده از صهیونیستها گرفته تا برخی کشورهای عربی و کلا همه کشورهای ذینفع در وجود تعارض بین ایران و غرب حضور دارند و مسیر تاثیرگذاری اصلی این جبهه نیز کنگره آمریکا است. «لابی ضدایران» کاری کرده است که هر نماینده کنگره علیه ایران موضع میگیرد یا اهداف این لابی را پی میگیرد به طور مستقیم یا غیرمستقیم تشویق میشود و برعکس، هر آن که به نفع ایران موضعی
اتخاذ میکند هزینههای سنگین برای او ایجاد میشود. به همین دلیل، اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان کنگره در جبهه «لابی ضدایران» مشغول فعالیت هستند.
کارکرد جنبش مدنی ضدتحریم باید بر خنثیسازی عملیات «لابی ضدایران» متمرکز شود. روزی که همه ایرانیان در سراسر جهان نگاه واحدی علیه تحریمها داشته باشند، روزی خواهد بود که محاسبات نمایندگان کنگره آمریکا در تصمیماتی که راجع به ایران اتخاذ میکنند، محاسبات فعلی نخواهد بود؛ یعنی نهتنها مسیر تاثیرگذاری «لابی ضدایران» بر نمایندگان کنگره کور خواهد شد، بلکه این اقدام منطقی در رابطه با ایران خواهد بود که تشویق خواهد شد و اقدامات غیرمنطقی و خصمانه علیه ایران توسط هر نماینده کنگره برای وی بیهزینه نخواهد بود؛ آنچه در سالهای اخیر معکوس آن اتفاق افتاده است. این هدفی است که جنبش ضدتحریم باید داشته باشد و هر گامی به سوی این هدف یک پیروزی برای جنبش است.
ارسال نظر