مهمانی اشک آلود ولاسکو
سرمربی تیم والیبال کشورمان پس ازطی یک دوره سه ساله درخشان که منجر به کسب قهرمانی‌ها و تجارب گرانبهایی دراین رشته ورزشی برای کشورمان شده بود، با برگزاری جشن باشکوهی که از طرف فدراسیون والیبال تدارک دیده شده بود ایران را با خاطره‌ای خوش ترک می‌کند. آخرین نشست خبری خولیو ولاسکو سرمربی سابق تیم ملی والیبال ایران صبح دیروز در هتل آکادمی و با حضور اصحاب رسانه برگزار شد. این نشست حاشیه‌های جالبی داشت که به نوعی کنفرانس خبری را جذاب‌تر کرد.
باران چشم‌ها!
در ابتدای این نشست یک کلیپ از زمان حضور ولاسکو در ایران، افتخاراتی که کسب کرد و دوران خداحافظی‌اش با ایران پخش شد و همین سبب شد تا چشمان ولاسکو نمناک شود. البته او در این احساس تنها نبود و برخی از اهالی فدراسیون، کارمندان و حتی برخی خبرنگاران نیز در زمان پخش این ویدئو کلیپ حسابی احساساتی شده و اشک ریختند. همچنین مواقعی که ولاسکو در مورد جدایی‌اش از ایران و ادامه فعالیتش در آرژانتین صحبت می‌کرد، بغض می‌کرد و اشک در چشمانش جمع می‌شد. همسر خولیو ولاسکو که به همراه او به ایران آمده و در تمامی مراسم حضوری پررنگ داشته، در این نشست هم همسرش را تنها نگذاشت و در کنفرانس خبری حضور داشت. او در برخی مواقع با تلفن همراه خود از صحنه‌ها عکسبرداری و فیلمبرداری می‌کرد. با توجه به اینکه چند روز پیش سالروز تولد خولیو ولاسکو بود، مسوولان فدراسیون کیکی را تهیه کرده بودند تا آخرین تولد ولاسکو در ایران را در این نشست خبری برگزار کنند. اتفاقی که ولاسکو از آن خبر نداشت و حسابی غافلگیر شد.
اما درادامه «خولیو ولاسکو» با بیان جمله فارسی «سلام، صبح بخیر» صحبت‌هایش را آغاز و اظهار کرد: این برای من خیلی سخت است که امروز در آخرین نشست مطبوعاتی به عنوان سرمربی تیم ملی والیبال ایران صحبت کنم. از دیروز موج احساسات نسبت به من آغاز شده است. صبح خیلی سعی کردم که خودم را برای این جلسه آماده کنم، اما پخش این فیلم ویدئویی همه چیز را خراب کرد. دوست داشتم می‌توانستم تا پایان قهرمانی جهان در کنار ایران باشم. اعضای تیم ملی ایران می‌توانند به جایگاه بزرگی در والیبال برسند. اما تیم والیبال زادگاهم در ماه دسامبر ماه گذشته از من خواسته تا به آنها کمک کنم.
ولاسکو ادامه داد: من هرگز همکاری خود را با تیم ملی والیبال ایران به پایان نمی‌برم. این فقط همکاری با یک تیم جدید است. آرژانتین یک قصه دیگر برای من دارد و آن زادگاهم است. ۳۱ سال از این کشور دور بودم و به مردم خودم احساس دین دارم، متاسفانه هیچ فرصت دیگری برای من باقی نیست. این آخرین شانس من برای خدمت به تیم ملی کشورم است و نمی‌خواهم آن را از دست بدهم. وی با تاکید بر اینکه «یک مربی خوب، یک استاد خوب است»، خاطرنشان کرد: اگر به عنوان یک معلم درس خود را خوب داده باشم، بازیکنانم دیگر نیازی به تکرار آنچه گفته‌ام ندارند. شاید مربیان حرفه‌ای فکر کنند که اگر از تیمی بروند و آن تیم نتیجه‌ نگیرد خوب کار کرده‌اند. اما موفقیت یک مربی زمانی است که وقتی تیم را ترک می‌کند بازیکنانش نوار موفقیت‌ها را تکرار می‌کنند.
ولاسکودر پایان درباره احساس خود از ایران پس از سه سال فعالیت گفت: من وقتی سه سال پیش به ایران آمدم، هرگز فکر نمی‌کردم که این چنین بتوانم احساس نزدیکی با مردم ایران داشته باشم. البته می‌دانستم که تجربه مفیدی برای من خواهد بود، اما هرگز فکر نمی‌کردم که این رابطه تا این میزان احساسی شود.