اسم: حرفه‌ای، رسم: آماتور

   اول؛ بهشت مربیان ناکام

همه جای دنیا رسم بر این است که مربی اگر موفق باشد، بازار مناسب پیدا می‌کند. شما باید در تیم‌های قبلی‌تان نتیجه بگیرید تا سایر باشگاه‌ها سراغ‌تان بیایند. در ایران اما قواعد کار به کلی فرق دارد. برای فصل جدید شاهد تیم گرفتن مربیانی هستیم که بدون تعارف کارنامه آنها در فصل گذشته از هیچ نظر قابل دفاع نبوده است. به عنوان مثال فراز کمالوند بعد از رها کردن شاهین بوشهر و استقلال، یک دوره بسیار بد در سایپا داشت و در سقوط این تیم سهیم شد. او حتی آنجا هم کار را به سرانجام نرساند و پیش از پایان فصل جدا شد. لابد به پاس این عملکرد خیره‌کننده، برای لیگ ۲۱ تیم بزرگ تراکتور را به کمالوند سپرده‌اند؛ کسی می‌داند چرا؟ با کدام متر و معیار؟ داستان مجتبی حسینی هم همین است و او بعد از رها کردن نفت مسجدسلیمان و کسب نتایج بد در ذوب‌آهن، برای فصل جدید سرمربی پیکان شده است. باز کسی می‌داند چرا؟

   دوم؛ حق پخش فقط به خارجی‌ها

خودداری صداوسیما از پرداخت حق پخش تلویزیونی، فوتبال ایران را رسما ورشکسته کرده است. با این حال جالب می‌شود اگر بدانید همین سازمان در مقابل نهادهای خارجی ملزم به پیروی از قوانین است و حق پخش تلویزیونی می‌پردازد. صداوسیما در مرحله قبلی مسابقات انتخابی جام‌جهانی ناچار شد برای پخش مسابقات تیم ملی به AFC حق پخش بپردازد و برای بازی‌های مرحله جدید هم که از ۱۱ شهریور آغاز خواهد شد ملزم به همین کار است. در همین راستا اخیرا اخباری درباره اختلاف نظر صداوسیمای ایران با کنفدراسیون و اسپانسرش منتشر شده که حتی ممکن است میزبانی کشورمان از سوریه در بازی نخست را لغو کند. پرسش اینجاست که چرا وقتی به خارجی‌ها می‌رسیم قانون را رعایت می‌کنیم، اما در مقابل باشگاه‌های ایرانی خود را معاف از اجرای مقررات می‌دانیم؟ آیا تیم‌های داخلی هزینه ندارند؟ به پول حق پخش نیاز ندارند؟ با باد هوا اداره می‌شوند؟ آیا باید سایه سنگین یک نهاد خارجی بالای سرمان باشد تا قانون را رعایت کنیم؟

   سوم؛ بودجه بی‌ربط تیم‌ها

در اکثر لیگ‌های جهان، بین هزینه و درآمد باشگاه‌ها تناسب برقرار است و هر تیمی هر چقدر پول در بیاورد، همان اندازه خرج می‌کند. در ایران اما هرگز در این زمینه تناسبی برقرار نبوده و نیست. با تمام احترام به هواداران تیمی مثل گل‌گهر سیرجان، چطور ممکن است این باشگاه برای دومین فصل حضورش در لیگ برتر این‌طور ریخت‌وپاش کند و هر جا بحث ارقام نجومی مطرح می‌شود، اسم گل‌گهر هم به گوش برسد؟ مگر این تیم چقدر هوادار دارد؟ چقدر افتخار کسب کرده؟ چقدر درآمد داشته؟ بعد در چنین شرایطی، تیم‌های پرافتخار و پرهوادار ایرانی ناچار هستند برای ادامه حیات، ستاره‌های خود را بفروشند.

 

   چهارم؛ امتیازفروشی

«هوادار» تهران یکی از دو تیمی است که با موفقیت در دسته یک، جواز حضور در مسابقات فصل جدید لیگ برتر را به دست آورده است. درست از روز صعود هوادار که مالکیت و هدایت آن را رضا عنایتی بر عهده دارد، صف مشتریان برای خرید امتیاز این تیم و حضور بی‌دردسر در لیگ برتر شکل گرفته؛ از سایپا تا مس کرمان و چند تیم دیگر. خرید و فروش امتیاز در این سطح، از جمله مصادیق آشکار آماتوریسم در فوتبال ایران است. مگر می‌شود یک تیم زحمت بکشد، صعود کند و تیمی دیگر با پرداخت پول یک‌شبه جای آن را بگیرد؟ فکر کنید این اتفاق در لالیگا یا بوندس‌لیگا رخ بدهد! جای عادل فردوسی‌پور خالی است که یک نطق اساسی در این مورد ایراد کند.