نگاهی متفاوت به داستان عادل و تلویزیون
چلوکباب بس!
مراد این مطلب اما چیز دیگری است. انتقادها از تلویزیون وجود داشته و همچنان هم ادامه خواهد یافت؛ اگرچه قصه ما و سیما همان داستان «گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست» و بعید است اعتراضهای مردمی در نهایت به جایی برسد. در عین حال اما بهنظر میرسد انزوای خودخواسته عادل فردوسیپور و محدود شدنش در چنین ضیافتهایی هم دیگر کافی باشد. در حقیقت حق هواداران او و هنرش بیش از آن است که فقط گاه گاهی شاهد کلیپهای همنشینی عادل با رفقای نودیاش باشند و چلوکباب خوردن آنها را تماشا کنند. این نشست و برخاستها اگر لطفی داشته و اگر قرار بوده پیامی برای کسی داشته باشد، کارش را کرده و کمکم دیگر به کلیشهای تکراری و غیرجذاب تبدیل خواهد شد. شاید حالا وقتش شده باشد که عادل دستی روی زانو بگذارد و مثل بیست سال پیش که بهعنوان یک جوان پرانرژی استارت برنامه نود را زد، طرحی نو در اندازد. بله؛ میدانیم که کار سختی است و زهر جفاکاری تلویزیون هر لحظه زیر کام عادل زبانه میکشد، اما این هم نشد کار که او و رفقایش مدام دور هم جمع شوند، فوتبال بازی کنند و کباب بخورند. آیا سقف فردوسیپور واقعا همین است؟ آیا حق با آن دسته از منتقدان بدبین عادل بود که همیشه میگفتند درخشش او مرهون انحصار صداوسیماست و بدون این سازمان چیزی از پادشاه دوشنبهشبها باقی نمیماند؟
نخواه که آنها امروز بادی به غبغب بیندازند و بر طبل صحت تئوریشان بکوبند. شاید بهتر باشد فردوسیپور تصور کند چیزی به اسم سازمان صداوسیما بهطور کامل تعطیل شده و او برای ادامه حیات حرفهایاش باید ظرف دیگری را پیدا کند. با شرایط مدیریتی فعلی سازمان، حتی اگر پیشنهاد همکاری دوباره به عادل داده شود واضح است که احتمال کارشکنی علیه او بسیار بالا خواهد بود. همین امروز زمزمههایی در مورد بازگشت فردوسیپور به تلویزیون و گزارش مسابقات فوتبال توسط او منتشر شده، اما اگر این مساله درست باشد و مدیران سیما صرفا گزارش بازیهای پرت و غیرمهم را به عادل بدهند، آیا شأن او زیر سوال نخواهد رفت؟ پس شاید چاره کار چیز دیگری باشد. عادل از جنس رسانه است و محبوبیت لازم برای ریسک کردن را هم دارد. او باید مسیری تازه برای ارائه تواناییهایش پیدا کند؛ مسیری که میتواند بر بال فضای مجازی و شبکههای اجتماعی گسترده و قدرتمند امروز سوار باشد. ژست قربانی مظلوم و بیگناه هم فقط مدتکوتاهی جواب میدهد، از آنجا به بعد آدمها باید قدرت و مهارتشان را به رخ بکشند.
روزی کجسلیقگی مدیران صداوسیما باعث شد رضا عطاران بهخاطر تولید سریال پرحاشیه «بزنگاه» از سازمان طرد شود. حالا کاری نداریم به اینکه بعد از کوچ اجباری آقا رضا همین سریال دهها بار دیگر از تلویزیون بازپخش شد، اما نکته اینجاست که عطاران بیرون از تلویزیون چنان توفانی به پا کرد که مدیران جامجم ناچار شدند برای بازگرداندنش به تکاپو بیفتند. گویا همین هفته پیش گفتوگوهایی در این مورد صورت گرفته و البته این بار خود عطاران قبول نکرده به تلویزیون برگردد. قطعا کار عادل برای اثبات خودش سختتر است، اما وقتی میلیونها نفر به استعداد و توانایی او ایمان دارند، دلیلی برای موفق نشدن وجود ندارد. دیگر چلوکباب خوردن و گل زیرطاقی زدن و روزه سکوت گرفتن بس است؛ وقت کار رسیده؛ جایی که عادل باید نشان بدهد بیشتر تلویزیون او را از دست داده، نه اینکه او تلویزیون را از دست داده باشد.
ارسال نظر