معاونت اسبق توزیع شرکت توانیر و مدیرعامل اسبق شرکت برق منطقهای تهران در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» عنوان کرد
تغییر ساختارها در نبود «پز» برق
اتلاف ۱۴ درصدی انرژی رقمی معادل کسری تولید برق کشور است
برخی کارشناسان معتقد هستند اتلاف حدود ۱۴ درصدی انرژی در این شبکه تقریبا رقمی معادل کسری تولید برق کشور است و باید هر چه سریعتر کهنگی از رخساره شبکه برداشته شود؛ صاحبنظران معتقد هستند مجموع معضلات کنونی صنعت برق قطعا نیازمند یک هم افزایی و تحول ساختاری در وزارت نیرو است تا دست در دست سرمایهگذار و سایر بازیگران این صنعت و البته مصرفکنندگان در گام نخست مانع وخیمتر شدن اوضاع شود و همزمان برنامههای توسعه را با جدیت و تسهیلگری دولت دنبال کند.
در همین خصوص معاونت اسبق توزیع شرکت توانیر و مدیرعامل اسبق شرکت برق منطقهای تهران معتقد است: یکی از ریشههای مشکلات ما این است که سیاستهایی مانند خصوصیسازی را در صنعت برق دنبال کردیم اما همه ابعاد را مورد توجه قرار ندادیم و امروز اعتماد بخش خصوصی از وزارت نیرو سلب شده و سرمایهگذاران رغبتی به حضور در این عرصه ندارند؛ در واقع اگر چه حدود ۶۰درصد برق توسط بخش غیردولتی تولید میشود اما به مرور و پرداخت نشدن به موقع مطالبات و نبود رگولاتوری واقعی شاهد بیرغبتی در بین سرمایهگذاران هستیم تا جایی که امروز با وجود پولهای سرگردان، کسی حاضر به ورود به این عرصه نیست؛ همچنین امروز برخی از نیروگاهها از صندوق توسعه ملی تسهیلات دریافت کردهاند که نرخ ارز در آن زمان با نرخ کنونی فاصله بسیاری دارد و این در حالی است که مطالبات تولیدکنندگان از دولت پرداخت یا بهروز نمیشود.
به گفته غلامرضا خوش خلق ساختار وزارت نیرو در حالی امروز چالشهای مختلفی برای صنعت برق ایجاد کرده است که در دهه ۷۰ کمبودهای برق ناشی از جنگ تحمیلی جبران و سیستم شبکه بهروز شد. یکی از اصلیترین علل این اتفاق مثبت این بود که معاون وزیر نیرو مدیریت عامل توانیر را هم به عهده داشت اما در دهه ۸۰ متاسفانه مجدد وزارت نیرو و توانیر را تفکیک کردند و قدرت تصمیمگیری تضعیف شد. متن پیش رو ماحصل گفتوگوی «دنیایاقتصاد» با غلامرضا خوش خلق، معاونت اسبق توزیع شرکت توانیر و مدیرعامل اسبق شرکت برق منطقهای تهران است که در ادامه میآید.
به نظر شما ناترازی بالای 15هزار مگاواتی در کشور ما از کجا نشأت میگیرد؟
ناترازی اصطلاح زیبایی به نظر میرسد اما این اصطلاح در ذهن ما به آرامی تبدیل به یک موضوع عادی میشود و حساسیت لازم را ایجاد نمیکند؛ از نظر من ما با یک چالش بزرگ به نام کمبود تولید برق مواجهیم که باید از ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار بگیرد. از طرفی در گذشته اصطلاحی به نام «پز» برق را مطرح میکردیم که متشکل از ابتدای حروف کلمات پول و زمان در تولید برق بود و به این معناست که حتی اگر پول موردنیاز هم فراهم شود، زمان مشخص برای تولید و توسعه شبکههای برق نیاز است؛ این در حالی است که امروز از نظر منابع تولیدی دچار مشکل هستیم. از سوی دیگر یکی از ریشههای مشکلات ما این است که سیاستهایی مانند خصوصیسازی را در صنعت برق دنبال کردیم اما همه ابعاد را مورد توجه قرار ندادیم و امروز اعتماد بخش خصوصی از وزارت نیرو سلب شده و سرمایهگذاران رغبتی به حضور در این عرصه ندارند؛ در واقع اگر چه حدود 60درصد برق توسط بخش غیردولتی تولید میشود اما به مرور و با پرداخت نشدن به موقع مطالبات و نبود رگولاتوری واقعی شاهد بیرغبتی در بین سرمایهگذاران هستیم تا جایی که امروز با وجود پولهای سرگردان، کسی حاضر به ورود به این عرصه نیست؛ همچنین در مقطعی برخی از تولیدکنندگان برق از صندوق توسعه ملی تسهیلات دریافت کردهاند که نرخ ارز در آن زمان با نرخ کنونی فاصله بسیاری دارد و این در حالی است که مطالبات تولیدکنندگان از دولت پرداخت یا بهروز نمیشود. سیکل معیوب در حالی صنعت برق را آزار میدهد که سرمایهگذاری در این خصوص بسیار منطقی است چرا که همیشه این نیاز در داخل وجود دارد و از قابلیت صادرات برخوردار است.
به برخی از مهمترین ریشههای ناترازی برق اشاره کردید. چه مشکلاتی در ساختار وزارت نیرو باعث ایجاد وضعیت قرمز در صنعت برق شد؟
ساختار وزارت نیرو در حالی امروز چالشهای مختلفی برای صنعت برق ایجاد کرده است که در دهه 70 کمبودهای برق ناشی از جنگ تحمیلی جبران و سیستم شبکه بهروز شد. یکی از اصلیترین علل این اتفاق مثبت این بود که معاون وزیر نیرو مدیریت عامل توانیر را هم به عهده داشت اما در دهه 80 متاسفانه مجدد وزارت نیرو و توانیر را تفکیک کردند و قدرت تصمیمگیری تضعیف شد. در همین راستا در سالهای اخیر موضوع تفکیک توانیر مطرح شد؛ به این صورت که توانیر را به دو بخش مادرتخصصی تولید برق حرارتی و توانیر تفکیک کردند و امروز اگر کسی بخواهد نیروگاه احداث کند باید مدام بین این ارکان در رفت و آمد باشد و به همین علت بنده زمانی که مدیرعامل برق تهران بودم و ایجاد 1000 مگاوات نیروگاه در تهران ضروری بوده، نتوانستم این ایده را به اجرا دربیاورم چون هماهنگی و اعتمادی وجود نداشت. نکته دیگر اینکه در ساختار صنعت برق، توانیر مسوولیت بررسی شبکه و نیازها را عهده دار بود و در گذشته متناسب با این نیاز نیروگاه ایجاد میشد اما امروز چنانچه بخواهند میزان تولید این نیروگاهها را متناسب با میزان مصرف تعیین کنند، نهادی دیگر به نام برق حرارتی وارد عرصه میشود؛ بنابراین معتقدم باید بازنگری اساسی در سیستم وزارت نیرو صورت بگیرد، چرا که مسوول توسعه نیروگاه به درستی مشخص نیست.
با توجه به سوابق اجرایی شما تا چه اندازه انحصار وزارت نیرو برای ایجاد توسعه صنعت برق مسالهساز بود؟
میتوان به شکلهای مختلفی به انحصار از بیرون نگاه کرد اما کسی که درون مجموعه قرار دارد، مساله را به عنوان انحصار نمیبیند. پاسخ به این سوال شبیه همان سوال قبل است که ما هیچ وقت همه ابزارهای لازم را در بخش خصوصیسازی به درستی نمیبینیم؛ به این معنا که که صندوق توسعه ملی، بانک مرکزی، وزارت نیرو و بخش خصوصی هر کدام برنامه خودشان را مطرح میکنند و هم افزایی ایجاد نمیشود. بر این اساس جای تعجب نیست که قرار بود تا سال 1400 تبدیل به هاب انرژی منطقه شویم اما امروز حتی قادر به رفع مشکلات خودمان نیستیم. در چنین شرایطی وقتی وزارت نیرو بدون همراهی و هم نظر شدن سایر ارگانها به دنبال حل مساله باشد، از بیرون به عنوان یک انحصارگر دیده میشود؛ بنابراین معتقدم ما نیازمند یک جامع نگری کامل در رابطه با برق هستیم و سند جامع توسعهای این صنعت باید تدوین شود که برنامه توسعه هفتم فرصتی برای گنجاندن این موضوع است.
گفته میشود که اگر از مساله شبکه انتقال و توزیع غافل نمیشدیم، امروز به میزان چند نیروگاه میتوانستیم با جلوگیری از هدر رفت انرژی، برق تولید کنیم. با توجه به سابقه شما نظرتان در این خصوص چیست؟
در بخش تلفات برق، یک سیم مقاومتی دارد که بخشی از انرژی را تبدیل به گرما میکند و هیچ هادی با مقاومت صفر نداریم و این جزء ذات شبکه است اما بخشی مربوط به تلفات غیرفنی است که به عواملی مانند کیفیت شبکه، استفاده نا بجا از برق، نبود سرویس تعمیر و نگهداری بستگی دارد. با تمام این اوصاف بنده موافق نظر شما نیستم. ما یک کشور بزرگ هستیم که فاصله شهرها و روستاها زیاد است. ما با 800هزار کیلومتر شبکه میزان تلفات مان با کشور کره به عنوان یک کشور کوچک نباید مقایسه شود؛ بنابراین نمیتوان گفت میتوان با این کار به اندازه چند نیروگاه برق ایجاد کرد. هر چند مدیریت مصرف به تنهایی علاج کار نیست اما با این وجود نمیتوان دست روی دست گذاشت و علاوه بر تعمیرات، نگهداری و بهینهسازی شبکه، حتی استفاده از دستگاههای کممصرف موثر است. البته نباید از این واقعیت گذشت که امروز نواقص شبکه برخی شرکتهای وابسته به وزارت نیرو پشت این ناترازی پنهان شدهاند.
چالشهایی که شما از 20 سال پیش ارائه کردید، نه تنها رفع نشده بلکه مشکلات بزرگتر شدهاند. با توجه به سابقهای که شما دارید، چه پیشنهادی با شرایط کنونی وزارت نیرو برای چند سال آینده نیاز داریم که حداقل حال صنعت برق بدتر نشود؟
ما باید رویکرد توسعه تولید را دنبال کنیم، چرا که دولت خودش توانایی انجام این کارها را ندارد؛ ضمن اینکه استفاده از منابع خارجی با توجه به تحریمها هم امکانپذیر نیست. در میانمدت میتوان ازمنابع خرد مردم برای احداث نیروگاهها استفاده کنیم و مردم را در سهام نیروگاهها سهیم کنیم و در کوتاهمدت باید اولین کار ما انسجام مراکز تصمیمگیری باشد و شرایط ورود سرمایهگذاران را تسهیل کنیم. در این مسیر نیروگاههای تولید پراکنده را که شناسایی کردهایم، باید به کار بگیریم و وزارت نیرو در راستای بهینهسازی این نیروگاهها اقدام کند. اقدام مهم دیگر استفاده از باطریهای ذخیرهساز انرژی است که میتوان آنها را در پستهای برق نصب کرد که میتواند دو تا سههزار مگاوات برق را به شبکه اضافه کند که البته این مورد هم نیازمند سرمایهگذاری است. بنابراین با اتخاذ برخی راهکارها میتوانیم میزان مصرف را با رشد سالانه سر به سر کنیم و اجازه ندهیم میزان ناترازی بیشتر از میزان کنونی شود. از طرفی نباید از تغییرات اقلیم غافل باشیم؛ سال گذشته حدود 17 روز پیک شبکه را تجربه کردهایم اما امسال میزان ایام پیک به دو برابر رسیده است و اگر فکری به حال این مساله نشود، مشکلات بزرگتر میشود.