انرژی؛ بیارزشترین کالای ما ایرانیان
پیش از هر اقدام یا اظهارنظری درباره آلودگی هوا باید بپذیریم که این هوای دودآلود کلانشهرها ناشی از چند عامل اساسی شامل خودروها، موتور سیکلتها، نیروگاهها و مراکز مصرف سوخت فسیلی است. با توجه به ثابت ماندن و حتی در مواردی کاهش سطح کیفی خودروهای داخلی و تمرکز بر واردات خودروهای لوکس شاسیبلند و پرمصرف و جاگیری که میتوانند در خیابانهای متراکم شهری مانند تهران به ترافیک بیشتر دامن بزنند، تکسرنشین بودن اکثر خودروها در شهرهای بزرگ و نبود خودروی کوچک کممصرف، به نظر میرسد نمیتوانیم منتظر تغییر جدی در رویکردهای سیاستگذاران در این حوزه باشیم. قطعا اگر دولت بر واردات خودروهای کوچک کممصرف (هیبریدی) متمرکز شود، این مساله تا حدی قابل حل خواهد بود، به ویژه اگر برای کیفیت و قیمت عرضه این دست از خودروها در کلانشهرها هم سیاستگذاری درست و موثری انجام شود.
نیروگاهها هم به عنوان یکی دیگر از عوامل آلودگی در تهران و سایر شهرهای صنعتی شناخته میشوند. از آنجا که بخش عمدهای از برق این شهرها در نیروگاههای حرارتی تولید میشود، مساله تامین گاز در فصول سرد سال، یک چالش جدی برای آنها محسوب میشود. جایگزین کردن گازوئیل و مازوت به جای گاز در پاییز و زمستان اقدام انتخابی نیروگاهها نیست، چرا که آنها به دلیل افزایش مصرف گاز و محدودیت عرضه، چارهای جز استفاده از سوختهای جایگزین برای انجام تعهداتشان در قبال شبکه برق ندارند.
جالب اینجا است که سالهاست قوانین متعددی در این خصوص تدوین و تصویب شده اما در نهایت اقدام موثری در مقام اجرا صورت نگرفته است. به بیان سادهتر به نظر میرسد صرفهجویی و بهینهسازی مصرف انرژی، در موارد اندکی به عنوان یک دغدغه مهم برای قانونگذار و مردم مطرح شده است. به عنوان مثال در حال حاضر صدها توربین گازی کوچک در کشور فعال هستند که گرمایش آنها تبدیل به آلودگی میشود، این در حالی است که با فعالسازی بخش بخار این توربینها میتوان از همین گرمایش برق تولید کرد. یا اینکه سالانه حرارت ناشی از فعالیت کارخانههای بزرگی مانند سیمان به هدر میرود، در حالی که در عمده کشورهای توسعهیافته از آن برای تولید برق استفاده میشود.
امروز که کشور دوباره در شرایط پیک مصرف گاز قرار گرفته و ناگزیر است برای جبران کمبودها از میزان گاز صادراتی بکاهد یا سوخت مورد نیاز نیروگاهها را از طریق سوخت مایع و با بها و میزان آلودگی چندین برابری نسبت به گاز تامین کند، پیامدهای ناشی از عدم اجرایی شدن چنین سیاستهایی در کشور به چشم میآید، هر چند به نظر میرسد با وجود همه این مشکلات هنوز هم اراده جدی و عزم راسخ برای اجرایی کردن سیاستهای بهینهسازی مصرف و کاهش تلفات انرژی وجود ندارد.
این مساله درباره برق هم مصداقهای روشنی دارد، به عنوان مثال ما سالهاست مصرف بهینه را در کشور تبلیغ میکنیم اما همچنان مسیر درستی را برای پیادهسازی فراگیر و منسجم آن در پیش نگرفتهایم. درحالی که بسیاری از کشورهای دنیا این مسیر را پیش از ما طی کرده و به نتیجه رسیدهاند. قرار نیست همه کارها را با آزمون و خطای مجدد پیش ببریم، فقط کافی است تجربیات موفق سایر کشورها را دنبال و اجرا کنیم. فقط میتوان با نصب کنتورهای هوشمند که بستر قانونی آن هم سالهاست فراهم شده، مسیر بهینهسازی مصرف را هموار کرده و برای مدیریت شبکه ناگزیر به تحمیل خاموشیها به صنعت و اقتصاد کشور نخواهیم بود.
این تعبیر ناصحیح که مشکل برق در تابستان 1401 بدون انجام سرمایهگذاری جدید حل شد، به ذهنیت اشتباه جامعه نسبت به ظرفیتهای برق کشور دامن میزند، چرا که پیک مصرف امسال با خاموشیهای برنامهریزیشده صنایع مدیریت شد و همین مساله نشان میدهد که هنوز هم در حوزه برق گرفتار ناترازی جدی و مخاطرهآمیز در تولید و مصرف هستیم. یکی دیگر از سیاستهای نادرست دولت در طول این سالها نبود یک سبد یکپارچه انرژی و صرف هزینههای گزاف برای انتقال همزمان برق و گاز به مناطق دورافتاده کشور بوده، در حالی که میتوانست مانند بسیاری از کشورهای دنیا برای روستاها و مناطق دوردست از برق برای سرمایش و گرمایش استفاده کرده و از طریق کنترل سازهها از هدررفت انرژی جلوگیری کند.
واقعیت این است که با وجود سیاستهایی که امروز درحوزه انرژی کشور دنبال میشود، رویکرد سیاستگذاران و جامعه نسبت به این کالای باارزش تغییر نخواهد کرد و انرژی همچنان یک کالای کمارزش باقی میماند که باید با بهایی بسیار کمتر از قیمت حقیقیاش و در قالب خدمت به مردم عرضه شود. متاسفانه به نظر میرسد هیچکس حاضر نیست ابعاد گستردهای را که این مدل عرضه انرژی به اقتصاد ملی کشور تحمیل میکند روشن کرده و تاثیرات زیست محیطی و خسارات آن را تبیین کند. هر چند تا همین امروز هم فرصتهای بسیاری را برای تغییر این رویکردها از دست دادهایم و ادامه این روند قطعا ما را به نقطهای بیبازگشت در بخش انرژی میرساند.
راهکارها روشن است، ضروری است نیروگاههای سیکل ترکیبی با راندمان بالا جایگزین نیروگاههای بخاری پرمصرف و با راندمان پایین شده، برای کیفیت خودروها چارهاندیشی شود و از طریق اقداماتی مانند کنتورهای هوشمند مصرف برق، آب و گاز را کنترل کنیم. برای عملیاتی شدن این اقدامات، چارهای جز فراهم کردن زمینه برای ورود بیدردسر و کمهزینه سرمایهگذاران بخش خصوصی به این حوزه نداریم. نهادهای دولتی باید برای عملیاتی کردن این اقدامات ملی و موثر، مسیری هموار برای جذب سرمایههای داخلی و خارجی فراهم کنند در غیر این صورت راهی که صنعت انرژی کشور در پیش گرفته، با مخاطرات و هزینههای غیرقابل جبران برای اقتصاد و رفاه کشور مواجه خواهد بود.