تبدیل نیروگاه های سیکل ساده به سیکل ترکیبی، فراتر از صرفه جویی انرژی
وقتی از سیکل ترکیبیکردن نیروگاههای سیکل ساده صحبت میکنیم، صحبت از چه میزان فرصت است؟
ما از ثروت پنهانی معادل ۱۴ هزار مگاوات ظرفیت بلااستفاده صحبت میکنیم. این عدد ۱۸ درصد ظرفیت نصب شده کل نیروگاههای حرارت ایران، معادل ظرفیت کل نیروگاههای کشور عراق و معادل ۵۵ درصد ظرفیت کل نیروگاههای کشور پاکستان است. اگر فرض کنیم، کشورمان هر ساله به ظرفیت جدیدی معادل ۲۰۰۰ مگاوات نیاز دارد، این ظرفیت، به معنی تامین ظرفیت برق ۷ سال آتی کشور بدون احداث نیروگاه جدید است. اگر فرض کنیم که هزینه هر کیلووات سرمایهگذاری برای بخش بخار معادل سرمایهگذاری هر کیلووات نیروگاه جدیدالاحداث باشد، (با در نظر گرفتن هزینه احداث زیرساختهای جدید مانند خطوط انتقال برق، آب و گاز و اختصاص اراضی کشور) در این صورت، مابهالتفاوت هزینه سوخت باقی مانده، معادل ۱.۳ میلیارد یورو در یک سال و ۹ میلیارد یورو در طی هفت سال است. با این مقدار منابع مالی میتوان حداقل ۳۵ نیروگاه جدید ۵۰۰ مگاواتی در پایان سال هفتم احداث کرد. صرفا جهت مقایسه، کل بودجه عمرانی دولت برای سال ۹۷ ، حدود۶۰ هزار میلیارد تومان پیش بینی شده است.
نکته مهم دیگر اینکه با توجه به توان و ظرفیت داخلی کشور، همه مراحل طراحی، ساخت تجهیزات و احداث بخش بخار نیروگاههای سیکل ترکیبی در کشور انجام میگیرد و این یعنی کمترین سطح وابستگی استراتژیک در سطح ملی یک کشور.
پس چرا کار با وجود اینکه همه چیز شفاف است، خوب پیش نمیرود؟
میتوان مهمترین دلایل را در زیر جستجو نمود:
۱. بخش قابل توجهی از نیروگاههای سیکل ساده، دولتی هستند و طبیعتا دولت مواجه با محدودیت شدید منابع، توان زیادی برای سرمایهگذاری روی این نیروگاهها را ندارد و مایل است که بخش خصوصی، عهدهدار بخش بزرگی از سرمایهگذاری در حوزه نیروگاهی شود.
۲. به نظر میرسد اختلاف نظر بین وزارت نفت و وزات نیرو در خصوص مشوقهای مصوب برای پرداخت مبلغ سوخت ذخیرهشده به سرمایهگذارانی که به سراغ این کار میروند، همان چند تعداد پروژه محدود تعریف شده را هم متوقف ساخته است.
۳. محدودیتهای منابع آبی کشور که روز به روز تشدید میشود، وضعیت استفاده از منابع آب زیرزمینی برای سیکل بخار را دشوارتر ساخته است.
۴. عمر بالای بخشی از ناوگان گازی نیروگاهی ایران، سرمایهگذار را برای اضافهکردن تجهیزات نو بخش بخار با تردید مواجه میکند.
۵. فشار شرکتهای خارجی( عمدتا از مسیر تامین مالی ) با هدف ورود دراز مدت به بازار ایران و سهمخواهی از پروژههای منتهی به نیروگاه های جدید الاحداث.
چه باید کرد؟
زمان زیادی برای تصمیم گیری باقی نمانده است و باید سریعتر تصمیم گرفت. اگر از حدود ۱۵ سال قبل که این موضوع طرح شده و در مفهوم استراتژی (به عنوان کار مهمی که باید بیشترین وقتها را صرف آن کرد) به آن توجه شده بود الان با ناوگان سیکل ساده حداقل ۱۵ سال پیرتر شده مواجه نبودیم. به نظر میرسد یکی از موثرترین راهحلها برای تامین مالی این کار که احتمالا علت اصلی توقف این استراتژی ملی است، تعریف صندوقهای پروژه برای دعوت عمومی از مردم و جمع کردن منابع مالی سرگردان در جامعه و سمت دهی به سوی بالاترین اولویتهای ملی است. در این حالت، از طریق تعریف صندوق پروژها و تضمین دولت بر بازپرداخت این صندوقها که به مراتب با ریسکهای پایینتری از فاینانسهای ارزی خواهد بود سرمایه مورد نیاز تامین گردد و از طرف دیگر با تعریف و متمرکزسازی چنین پروژههای بزرگی، زمینه بهینهسازی این سیکلها فراهم شده تا به بهترین شکل ممکن، تزریق بهرهوری صورت پذیرد.
از طرف دیگر میبایست از طریق مدیریت تعرفهها در فضای سیاست گذاری دولتی و بازتعریف اولویتهای خرید برق، بخش خصوص را به سرمایهگذاری در خصوص افزایش راندمان و بهره وری نیروگاههای تحت مالکیت خود ترغیب کرد به نحوی که به جای سرمایهگذاری و اجرای پروژههای جدید در حوزه ای که نیاز به بسترسازی و زیرساختهای گوناگون دارد تمرکز و جهتگیری سرمایهگذاریها بر بهبود و افزایش ظرفیت تولیدی جاری کشور باشد. در این میان، گروه مپنا با تجربه موفق دو دهه گذشته میتواند، نیروگاه هایی که با کمترین موانع مورد اشاره مواجه هستند و جذابیت بالاتری برای سیکل ترکیبی شدن دارند را شناسایی کند، پیشنهاد اختصاصی شده خود را به مالکان آنها ارائه نماید و نهایتا با یک مجموعه تخصصی تأمین سرمایه داخلی، یک مدل مشارکت تخصصی را تعریف و پروژه ها را عملیاتی نماید.
ارسال نظر