سه ناجی آینده نفت

 اگرچه نفت به‌عنوان منبعی محدود در نهایت سرنوشتی جز پایان تولید نخواهد داشت، اما در مورد زمان و چگونگی فرا رسیدن این دوران، اختلاف‌نظر فراوانی میان تحلیلگران، موسسات تحقیقاتی و شرکت‌های نفتی بین‌المللی وجود دارد. با این حال با نگاهی به روند تولید و تقاضای طلای سیاه، چشم‌اندازی به‌دست می‌آید که بر اساس آن دستکم به نظر می‌رسد «پایان عصر نفت» در آینده‌ای نزدیک فرا نخواهد رسید.  «دنیای اقتصاد» پیش از این در گزارشی با عنوان «سهم نفت در جهان ۲۰۴۰» با استناد به گزارش «چشم‌انداز بین‌المللی انرژی» عنوان کرده بود «نفت در سال ۲۰۴۰ همچنان بزرگ‌ترین سهم را در سبد انرژی جهان خواهد داشت.» از دیگر‌سو در گزارشی که نیک باتلر، تحلیلگر ارشد فایننشال‌تایمز در رابطه با «دوران اوج نفت» منتشر کرده است، با استناد به مواردی از قبیل تداوم رشد تقاضا به‌خصوص در آسیا و همچنین کشف منابع نفتی بیشتر به واسطه رشد تکنولوژی، این نتیجه حاصل شده است که «عصر نفت» ممکن است طولانی‌تر از آن چیزی باشد که رشد تکنولوژی‌های وابسته به انرژی‌های تجدیدپذیر نشان می‌دهند. این تحلیل در مقابل تحلیل شرکت‌هایی چون شل قرار می‌گیرد که با اشاره به رشد خودروهای برقی، پایان دوران نفت را پنج تا ۱۵ سال آینده پیش‌بینی می‌کند.

بر‌اساس آنچه نیک باتلر گزارش می‌دهد، در یک دهه گذشته تغییرات قابل‌توجهی در تعریف «پایان عصر نفت» ایجاد شده است. ۱۰ سال قبل تمرکز بحث‌ها بر این بود که یک میدان نفتی چه زمانی ممکن است از چرخه فعالیت باز ایستد. این دیدگاه بر اساس مفهومی مطرح شد که ام‌کینگ هبرت، ژئوفیزیکدان شرکت شل در سال ۱۹۵۰ آن را توسعه داد. بر اساس آنچه این ژئوفیزیکدان تجربه کرده بود، حیات یک میدان نفتی مستقل بعد از رسیدن به حداکثر تولید ناگهان به سرعت به سمت مرگ می‌رود. این مدلی است که می‌توان آن را به کل صنعت نفت تعمیم داد. بنابراین «نفت» به‌عنوان یک «منبع محدود»، به نقطه‌ای خواهد رسید که تنها چشم‌انداز ممکن برای آن «کاهش» است.

«پایان عصر نفت» موضوعی است که تا‌کنون تعداد زیادی از افراد و شرکت‌های مطرح را درگیر خود کرده و آنها این ادعا را مطرح کرده‌اند که قادر به شناسایی پایان عصر نفت هستند. برای مثال در سال ۱۹۷۲، شرکت بین‌المللی اکسون‌موبیل اعلام کرده بود «پایان عصر نفت حدود سال ۲۰۰۰ فرا خواهد رسید.» هبرت اما شخصی بود که در ۱۹۷۷، پایان عصر نفت را ۱۹ سال بعد از این سال، یعنی سال ۱۹۹۶ اعلام کرده بود. اما هیچ‌کدام از این پیش‌بینی‌ها به واقعیت نپیوستند. به این ترتیب تاریخ‌های اعلام شده برای فرا‌رسیدن پیک تقاضای نفت به تدریج با تاخیرهای مداوم همراه شد و سال به سال عقب افتاد.

 

یکه‌تازی نفت تا ۲۰۶۰

یکه‌تازی مصرف نفت به‌عنوان انرژی برتر در حالی تا‌کنون تمام پیش‌بینی‌ها از پایان رشد تقاضا برای این ماده خام را ناکام گذاشته است که پیتر ادل، به‌عنوان پیش‌قراول اقتصاددانان نفتی عقیده دارد «پایان عصر نفت پیش از سال ۲۰۶۰ فرا نمی‌رسد.» در واقع رشد تکنولوژی باعث شده است تا مدام نفت بیشتری کشف شود. از طرفی روش‌هایی نیز برای استخراج ابداع شده است که می‌تواند نفت را از میدان‌هایی خارج کند که پیش از آن برداشت از آنها غیرممکن به‌نظر می‌رسید. به این ترتیب علم مهندسی، برداشت نفت خام از منابعی را که زمانی غیراقتصادی به‌نظر می‌رسید، از نظر اقتصادی توجیه‌پذیر کرده‌اند. مثال واضح در این زمینه «نفت شیل» است. در حال‌حاضر حجم ذخایر شناخته شده‌ای که توسعه نیافته‌اند بسیار بیشتر از سال ۱۹۷۷ است؛ این به آن معنا است که این ذخایر مدام در حال شناسایی و رشد هستند و می‌توانند به تولید منجر شوند.

 

پیک تقاضا و خودروهای برقی

افزایش پتانسیل رشد تولید که در پی رشد تکنولوژی ایجاد شده است، به این معنا است که مفهوم «پیک نفت» از «پیک‌عرضه» به «پیک تقاضا» تغییر پیدا کرده است. درباره تاریخ این پدیده هیچ اتفاق‌نظری وجود ندارد اما انتظار این است که تقاضا پیش از عرضه کاهش پیدا خواهد کرد. ثابت بودن تقاضا یا شروع به کاهش آن زمانی جدی‌تر به‌نظر می‌رسد که تئوری حذف خودروهای بنزینی و دیزلی از سوی چین در نظر گرفته می‌شود. نشریه فوربس (Forbes) پیش از این در مورد آینده خودروهای برقی در کشور چین نوشته بود: «این کشور با رسیدن به سقف فروش بیش از ۱۰ میلیون و ۵۰۰ هزار دستگاه خودروی برقی تا سال ۲۰۲۵، انقلاب خودروهای برقی را رهبری خواهد کرد.»بر این اساس برخی عقیده دارند که اوج دوران تقاضا برای نفت ظرف پنج سال آینده فرا می‌رسد، هرچند عده‌ای دیگر زمانی فراتر را عنوان می‌کنند. در چنین شرایطی شاید سوال جالب سرمایه‌گذاران، صنعتگران و کشورهای تولیدکننده نفت این باشد که بعد از دوران اوج تقاضای نفت چه اتفاقی رخ می‌دهد؟

 

تقاضا در دوران فرانفتی

در رابطه با سوال یاد‌شده، بخش عمده‌ای از تحلیل‌های منتشر شده بر میزان مصرف سوخت خودروها اشاره دارد؛ مصرفی که بخش عمده‌ای از تقاضای روزانه فعلی نفت خام را تشکیل می‌دهد. خودروها و وسایل نقلیه سبک حدود یک‌چهارم (۲۴ میلیون بشکه در روز) از تقاضای فعلی روزانه نفت خام را به خود اختصاص می‌دهند. در حال حاضر حدود ۲ میلیون  خودروی برقی در سطح دنیا در جاده‌ها رفت و آمد می‌کنند و با نرخ رشدی که حالا دارند، این تعداد تا سال ۲۰۲۰ می‌تواند به ۹ تا ۲۰ میلیون دستگاه برسد. انتظارها حاکی از آن است که تعداد وسایل نقلیه الکترونیکی تا سال ۲۰۲۵ نیز به حدود ۴۰ تا ۷۰ میلیون دستگاه خواهد رسید. این افقی است که آژانس بین‌المللی انرژی از رشد وسایل نقلیه برقی ارائه می‌دهد.

 با این سرعت رشد، یک محاسبه ساده نشان می‌دهد که تا سال ۲۰۲۵، از سمت وسایل نقلیه الکترونیک، ممکن است کاهش روزانه یک میلیون بشکه‌ای تقاضا برای نفت خام اتفاق بیفتد. سرعت رشدی فراتر از اینها برای وسایل نقلیه برقی اگرچه غیرممکن به نظر نمی‌رسد، اما به هزینه‌ها و قوانین بستگی خواهد داشت. به‌طور کلی تقاضای نفت طی ۲۵ سال آینده ممکن است تقریبا ۲ میلیون بشکه در روز کاهش پیدا کند. از طرفی در کنار رشد تعداد وسایل نقلیه الکترونیکی، افزایش استانداردهای مصرف سوخت در خودروها و رشد بهره‌وری موتورها نیز می‌تواند تقاضای نفت را تحت تاثیر قرار دهد.

 

صنعت حمل‌و‌نقل و تداوم عصر نفت

کاهش تقاضای نفت خام از سمت خودروها و وسایل موتوری سبک در حالی با رشد چشمگیر خودروهای برقی اتفاقی حتمی به نظر می‌رسد که تمام آنها  تنها یک بخش از تقاضای صنعت حمل و نقل برای نفت خام را شکل می‌دهد. سه حوزه دیگر نیز وجود دارند که میزان مصرف آنها بسیار مهم است. در موقعیت فعلی به نظر می‌رسد تقاضای هر کدام از این بخش‌ها نه تنها در حال کاهش نیست بلکه در حال افزایش نیز هست و هیچ نگرانی خاصی بابت آنها وجود ندارد.

بخش حمل‌ونقل‌ (جاده‌ای و دریایی) روزانه حدود ۱۶ میلیون بشکه، صنعت هوایی روزانه ۸/ ۵ میلیون بشکه و صنعت پتروشیمی نیز ۱۱ میلیون بشکه در روز تقاضا دارند. صنعت حمل‌و‌نقل به خصوص در سراسر آسیا در حالی رشدی مداوم دارد که به موتورهای دیزلی تکیه دارد. هرچند میزان مصرف سوخت کامیون‌ها و وسایل حمل‌و‌نقل سنگین در این قسمت از کره زمین با بهره‌وری همراه بوده است اما رشد مصرف سوخت در این بخش هم‌گام با رشد اقتصادی در آسیا به پیش می‌رود. همچنین بررسی‌ها نشان می‌دهد حمل‌و‌نقل هوایی نیز رو به گسترش است. پیش‌بینی‌های معتبر در این زمینه نشان می‌دهد که تعداد مسافران خطوط هوایی تا ۲۰ سال آینده دو برابر خواهد شد. بر این اساس احتمالا صنعت حمل‌و‌نقل هوایی با رشد تقاضای ۳ تا ۴ میلیون بشکه‌ای در روز همراه خواهد بود. از طرفی تقاضای پتروشیمی‌ها نیز در حال رشد است.

اما نتیجه تمام این اتفاقات چیست؟ محتمل‌ترین نتیجه این است که تا یک دهه آینده به واسطه رشد تولید خودروهای الکترونیکی و مقرون به صرفه شدن استفاده از آنها، شاهد یک «اوج تقاضا» به خصوص برای «بنزین» در بخش‌های حمل‌و‌نقل برون‌شهری خواهیم بود. در واقع کاهش تقاضا برای مصرف شخصی بنزین احتمالا با رشد پایدار تقاضا برای نفت خام به منظور به حرکت در آوردن دستگاه عظیم حمل‌و‌نقل زمینی و هوایی جبران خواهد شد.

 روند رو به رشد تقاضا از سوی پتروشیمی‌ها نیز در این میان قابل توجه است. به نظر می‌رسد یک پیش‌بینی معقول این است که با وجود احتمال فرا رسیدن نقطه اوج تقاضا برای نفت (از اواسط تا اواخر سال ۲۰۲۰)، تقاضای جهانی طلای سیاه برای یک دوره طولانی روی ۱۰۰ میلیون بشکه در روز باقی خواهد ماند. اگر این پیش‌بینی درست باشد، سوال اصلی به سمت عرضه نفت خام چرخش پیدا می‌کند. اینکه آیا «تداوم رشد تقاضا» در آینده به واسطه کمبود یا رشد هزینه‌های تولید نفت خام یا هردوی این موارد، قیمت‌ طلای سیاه را با رشد همراه خواهد کرد؟ در پاسخ به این سوال نیز اختلافاتی مانند آنچه بر سر زمان فرا رسیدن پایان عصر نفت شاهد هستیم، وجود دارد.

 

نقطه تعادل برای تقاضای ۱۰۰ میلیون بشکه‌ای

اینکه بر اساس پیش‌بینی‌ها احتمالا تقاضای نفت برای دو تا سه دهه آینده حدود ۱۰۰ میلیون بشکه در روز باقی بماند، نشان‌دهنده نقطه تعادل بین کاهش مصرف بنزین به واسطه رشد خودروهای الکترونیکی و تداوم رشد تقاضا در سمت صنعت حمل‌و‌نقل زمینی، هوایی و دریایی و همچنین بخش پتروشیمی است. اما پاسخ به این سوال که آیا این تقاضا می‌تواند بدون افزایش قابل توجه قیمت ادامه داشته باشد؛ هم مثبت است و هم منفی. اگر برخی از تحقیقات جدید صادق باشد، قیمت‌های بین ۴۵ تا ۶۰ دلار بر بشکه می‌تواند در آینده برای طلای سیاه یک سقف باشد نه یک کف. این قیمت اما در مقابل قیمتی است که در آخرین گزارش آژانس بین‌المللی انرژی به آن اشاره شده است. آژانس در سناریوی اصلی خود اعلام کرده است که قیمت نفت تا سال ۲۰۴۰ به ۱۰۹دلار (براساس ارزش دلار در سال ۲۰۱۶) به ازای هر بشکه برسد. این قیمت در سناریوی خوش‌بینانه ۲۲۶دلار و در سناریوی بدبینانه ۴۳دلار در بشکه در نظر گرفته شده است. با این حال بر اساس تحقیقات زمین‌شناسی جدید، هیچ کمبودی در عرضه نفت خام وجود نخواهد داشت و این یعنی اینکه رشد چشمگیر قیمت نفت احتمالا رخ نخواهد داد.

 

عمر طولانی رشد تولید نفت

طبق تحقیقات آماری بی پی، ذخایر جهانی نفت خام در پایان سال ۲۰۱۶ نسبت به سال ۱۹۸۰ دو برابر بوده است. در این میان اگرچه نمی‌توان به آمارهای منتشر‌شده از سوی برخی کشورها مانند عربستان سعودی اطمینان کرد، اما بیشتر کشورها آمار قابل اطمینانی ارائه کرده‌اند. منظور از «ذخایر» در اینجا نفت‌های استخراج شده نیست بلکه ذخایر نفتی شناخته شده در زیر زمین است که قابلیت تبدیل شدن به نفت تجاری را دارا هستند. سوال بعدی این است که آیا می‌توان نفت را بدون افزایش هزینه‌ها توسعه داد؟ پاسخ این است که اکثر ذخایر کشف شده در مناطقی قرار دارند که هزینه‌های تولید در آنجا کم است، مانند بسیاری از میدان‌های نفتی واقع شده در خاورمیانه. علت اصلی ارزان‌قیمت بودن تولید نفت در این مناطق نیز این است که زیرساخت‌های لازم در آنجا وجود دارد و سرمایه‌گذاری سنگینی برای دست یافتن به تولیدات جدید در آنجا نیاز نیست. علاوه بر این، حجم قابل توجهی از ذخایر و منابع بالقوه در میدان‌هایی وجود دارد که در حال حاضر نیز در حال تولید هستند. در حال حاضر میانگین ضریب برداشت در صنعت نفت بین ۳۵ تا ۴۵ درصد است. با پیشرفت تکنولوژی مدیریت مخزن، هر یک درصد افزایش ضریب برداشت به معنای افزایش برداشت میلیون‌ها بشکه نفت است. به‌عنوان مثال، خلیج پرودو در آلاسکا که تولیدات خود را در سال ۱۹۷۷ آغاز کرد و در ابتدا قرار بود طی مدت ۳۰ سال تولیداتش به صفر برسد، اما به لطف پیشرفت تکنولوژی همچنان روزانه ۲۸۰ هزار بشکه نفت خام تولید می‌کند؛ بنابراین خوش‌بینی نسبت به کاهش هزینه‌های تولید به خصوص از سه سال قبل به این سو بسیار تقویت شده است.در واقع در سراسر دنیا، صنعت نفت در مقابل کاهش قیمت‌ها واکنش نشان داد و از هزینه‌های تولید با استفاده از فناوری‌های جدید کاسته‌ شد. در حال حاضر بسیاری از شرکت‌های نفتی با قیمت ۵۰ دلار برای هر بشکه نفت خام آمادگی تولید دارند. هرچند این میزان انعطاف‌پذیری در مقابل ریزش قیمت‌ها حاصل روندی دردناک برای شرکت‌های نفتی بوده است، اما نتیجه قابل توجه بوده زیرا هر تلاش برای کاهش هزینه‌های تولید، موج جدیدی از پروژه‌ها را به همراه دارد.

 

ریسک تولید نفت در مناطق ارزان‌قیمت

هرچند بررسی‌ها نشان می‌دهد بابت رشد تولید نفت نگرانی وجود ندارد و منابع به اندازه کافی وجود دارند، اما با این حال یک مشکل همچنان به جای خود باقی است. بخش عمده‌ای از ذخایر نفت خام که می‌توانند برای مدتی طولانی پاسخگوی تقاضای بازار باشند، در مناطقی قرار گرفته‌اند که یا درگیر جنگند یا بنا به برخی دلایل سیاسی برای جذب سرمایه با مشکلاتی همراه هستند. ایران، عراق، عربستان سعودی، نیجریه، ونزوئلا و دیگر کشورهای تولیدکننده و صادرکننده نفت خام که نقشی پررنگ در تولید و عرضه نفت خام به بازارهای جهانی دارند، با ریسک‌های سیاسی زیادی همراه هستند تا آنجا که سرمایه‌گذاران را برای ورود به این مناطق با اما و اگرهایی همراه می‌کند. مثال واضح در این میان ایران است. با روی کار آمدن دولت یازدهم اگرچه متن قراردادهای نفتی ایران اصلاح و برای جذب ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه به منظور توسعه بخش‌های بالادستی و پایین‌دستی صنعت نفت آماده شد، مخالفت‌های داخلی با وجود لغو تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران مانع از کارکرد به موقع این قراردادها در دوران پسابرجام شد. بر اساس همین ریسک‌ها است که بسیاری از مفسران و برخی فعالان صنعت نفت انتظار رشد قیمت طلای سیاه را دارند، به خصوص اگر تولید نفت به جای مناطق ارزان‌قیمت به مناطق پرهزینه مانند قطب شمال وابسته شود، اتفاقی که ممکن است به زودی به واقعیت بپیوندد.

 

تهدید شیل آمریکا

یک مطالعه جدید از سوی موسسه تحقیق و سرمایه‌گذاری «ردبرن» نشان می‌دهد که صنعت نفت شیل آمریکا هنوز دوران اولیه رشد خود را سپری می‌کند و به بلوغ نرسیده است. این در شرایطی است که فناوری حفاری همچنان رو به رشد است، از ایجاد هر یک شکاف در دل زمین آموزه‌هایی به دست می‌آید، روند بازیافت آب و بهبود بهره‌وری در استفاده از سیالات برای تزریق به میدان‌های نفتی در جریان است و همگی اینها از جمله عواملی هستند که هزینه‌های تولید نفت شیل را روز به روز کاهش می‌دهد. «ردبرن» در این زمینه اعلام کرده است که روش‌های نوین استخراج نفت می‌تواند هزینه‌ها را از بشکه‌ای ۵۰ دلار به حدود ۲۵ تا ۳۰ دلار کاهش دهد. با در نظر گرفتن این احتمال، ممکن است هزینه پایه جدیدی برای کل صنعت شیل تعریف شود و این در حالی است که ممکن است به علت افزایش ریسک‌ها در مناطق ارزان‌قیمت، تولیدات شیل با امکان بیشتری برای فعالیت همراه شود.

در واقع فناوری به سرعت در حال حرکت است و اگر این فناوری اثرگذار باشد، نفت شیل پتانسیل بسیار بیشتری نسبت به آرژانتین یا چین خواهد داشت. پیام نهایی این تحقیق این است که هیچ کمبود نفتی در آینده وجود نخواهد داشت. در این میان اگرچه ممکن است نوساناتی از ناحیه بی‌ثباتی‌های سیاسی به نفت تحمیل شود، اما تقاضا همچنان می‌تواند تا سال‌های زیادی در سطح بالایی قرار داشته باشد و این به آن معنا است که «عصر نفت» به این زودی‌ها پایان نخواهد یافت. این احتمال به خصوص مایه دلگرمی شرکت‌های نفتی است که برای گذار به دوران انرژی‌های تجدیدپذیر آمادگی ندارند. دیوید هاول، وزیر پیشین انرژی انگلیس، در نسخه جدید کتاب خود در زمینه سیاست انرژی تاکید کرده است که «اختلافی اساسی بین دیدگاه‌های مختلف درباره آینده انرژی وجود دارد»؛ چیزی که او از آن با عنوان «سیاه و سبز» یاد می‌کند. این اختلاف دیدگاه می‌تواند در طول زمان بحث‌های عمومی بسیاری را درباره انرژی شکل دهد، با این حال به نظر می‌رسد «طلای سیاه» همچنان در اوج قرار خواهد داشت و از پایان دور است.