ایده «مبارزه با خامفروشی نفت» در گفتوگو با مدیر بخش خاورمیانه FGE بررسی شد
افول ستاره پالایشگاهسازی در دنیا
به نظر میرسد وجود منابع نفتی فراوان و این تصور که «کشور برای مدتزمانی طولانی گرفتار تحریمها خواهد بود، بنابراین بهتر است به جای فروش نفت که در دوران تحریم کاری دشوار است؛ سراغ بازار فرآوردههای نفتی برویم»، باعث شکلگیری ایده پالایشگاهسازی شده است. «اعطای خوراک بدون دریافت بهای آن از زمان شروع بهرهبرداری طرحهای موضوع این قانون...» یا «اعطای تنفس خوراک به سرمایهگذاران بخش غیردولتی...» از جمله بندهای قانون یاد شده هستند. اما آیا پالایشگاهسازی آن هم با تکیه به سرمایههای مردمی در شرایط فعلی بازار فرآوردههای نفتی اقدامی اقتصادی و توجیهپذیر و منجر به حفظ سرمایه مردم است؟ و آیا تمرکز بر فروش نفت بیشتر در شرایطی که تقاضای این کالا طبق مطالعات انجام شده رو به افول است، بیش از پالایشگاهسازی ضامن منافع ملی نخواهد بود؟ سوالاتی از این دست در شرایطی وجود دارد که فشار بیوقفه از سمت گروههای مختلف از جمله بهارستاننشینها برای ورود به طرحهای پالایشگاهی همچنان ادامه دارد.
برای پاسخ به این سوالات و بیشتر، با ایمان ناصری، مدیر بخش خاورمیانه موسسه مشاوره نفت و گاز FGE به گفتوگو نشستیم. در کنار این گفتوگو که تلاش شده در آن به ابعاد مختلف پالایشگاهسازی در ایران و دنیا پرداخته شود، نگاهی به بازار فرآوردههای نفتی نشان میدهد مشکل مازاد عرضه در این بازار به ویژه با شیوع ویروس کرونا در دنیا، رو به وخامت است. در چنین شرایطی رقابتی سخت میان واحدهای پالایشی منطقه اروپا با واحدهایی که در سالهای اخیر در اقتصادهای نوظهور احداث شدهاند؛ در جریان است.
اصولا به شکل تاریخی این پالایشـگاههــای کـشـورهـای توسعهیافته بودهاند که نیازهای اقتصادهای در حال توسعه را تامین میکردهاند اما اخیرا اقتصادهای نوظهور واحدهای پالایشی خود را ساختهاند و ظرفیت مازاد ایجاد کردهاند. موضوعی که ورود واحدهای پالایشی جدید را به عرصه رقابت دشوار کرده و اخیرا شاهد از دور خارج شدن برخی طرحهای پالایشی بزرگ نیز بودهایم.
در اروپا جوانترین پالایشگاهها ۴۵ سال قبل ساخته شدهاند که بسیاری از آنها در سالهای قبل بهروزرسانی شدهاند. گزارشهای منتشر شده نشان میدهد این پالایشگاهها در حال حاضر با حداقل ظرفیت خود کار میکنند و این به این معناست که مشکلات این پالایشگاهها از قبل از همهگیری کرونا آغاز شده است. بر این اساس کارشناسان به والاستریت ژورنال گفتهاند «دنیا به یک کاهش ظرفیت ۱۰ درصدی در زمینه تولیدات پالایشگاهها نیاز دارد.» در چنین شرایطی آیا حرکت به سمت پالایشگاهسازی در ایران، همچنان ایدهای اقتصادی خواهد بود؟
فشار برخی گروهها در ایران برای حرکت هرچه سریعتر به پالایشگاهسازی در حالی است که همین حالا رقابت سنگینی میان پالایشگاهها در بازار در جریان است به ویژه آنکه سقوط قیمت انرژی در سال جاری شرایط رقابت را برای این پالایشگاهها دشوارتر و دردناکتر کرده است. بر اساس تحقیقات موسسه Bernstein میزان بهرهبرداری پالایشگاهها در ماه مه سال جاری میلادی کمترین رکورد خود یعنی ۶۷ درصد را تجربه کرد و حاشیه سود را تا ۷۵/ ۱ دلار بر بشکه کاهش داد. این اعداد بسیار کمتر از میانگین بهرهبرداری ۸۴ درصد و حاشیه سود ۵۰/ ۷ دلار بر بشکه در سالهای گذشته هستند. به این ترتیب حتی با وجود فروش آسانتر فرآوردههای نفتی در دوران تحریم (نسبت به نفت خام)، به نظر میرسد اشباع بازار مشکل تازهای پیش روی سیاست احداث پالایشگاه برای مبارزه با تحریمها است.
حتی با وجود بهبود تقاضای محصولات پالایشی، اینطور به نظر میرسد که این تقاضا در نتیجه تشدید مقررات کاهش گازهای گلخانهای، افزایش استانداردهای بهرهوری سوخت و گسترش خودروهای برقی در بلندمدت کاهشی باشد.
با در نظر گرفتن فضای فعلی صنعت پالایشی در دنیا، با ناصری که کارشناس ارشد مهندسی سیستمهای انرژی خود را از دانشگاه صنعتی شریف و دکترای اقتصادش را از آمریکا دریافت کرده است، گفتوگو کردیم تا شاید ایده پالایشگاهسازی با استفاده از سرمایه مردمی، با جزئیات بیشتری مورد واکاوی قرار گیرد. او تاکید دارد بهتر است افراد حامی ایده پالایشگاهسازی بحث زمان، دینامیک بازار و اقتصاد سرمایهگذاری در صنعت پالایشگاهی را موردتوجه و مطالعه قرار دهند تا از زاویه مناسبتری به ایده خود نگاه کنند.
به نظر میرسد وجود نفت فراوان در ایران یکی از مهمترین انگیزههای حمایت از ایده پالایشگاهسازی است. به نظر شما وجود خوراک فراوان در کشور میتواند توجیهکننده ساخت پالایشگاه آن هم با تکیه به سرمایه مردم باشد؟
موضوع مهم این است که وجود نفت فراوان یا اندک یا نبود نفت در یک کشور به هیچ عنوان طرح پالایشگاهسازی را توجیه نمیکند. پالایشگاه یک کارخانه است و یک کارخانه صنعت محسوب میشود. اقتصاد آن صنعت یا کارخانه به بازار آن مربوط میشود و اینکه محصولات آن صنعت چقدر در بازار مورد نیاز است. اگر در کشوری از یک کالا به میزان زیاد تولید میشود و بازار جهانی آن نیز اشباع و بیش از نیاز دنیا است، صرف در اختیار داشتن ماده اولیه برای تولید این کالا دلیلی کافی برای ورود به آن به شمار نمیرود. در رابطه با نفت ایران و پالایشگاهسازی نیز همین موضوع مطرح است. در ایران نفت زیادی وجود دارد که میتوان آن را با قیمت ارزان به تولیدات پالایشگاهی اختصاص داد اما آیا این ارزانی میتواند سرمایهگذاری برای احداث یک واحد پالایشگاهی را توجیه میکند؟
پاسخ این سوال خیر است. نکته دیگر این است که اگر در دنیا نیز نگاه کنیم، مدت زیادی است که طرح جدید و قابلتوجه پالایشگاهی در دنیا تعریف نشده است. از دیگر سو بنیانگذار بسیاری از پالایشگاهها دولتها هستند و دلیل آن نیز این است که این طرحها اصولا اقتصادی نیستند. بنابراین دولتها با اهداف مختلف از جمله اشتغالزایی یا پیدا کردن مشتری برای نفت خود به این حوزه ورود پیدا میکنند. این طرحها حتی با این دلایل هم زمانی توجیهپذیر بودهاند که بازار نفت خام و تقاضای آن در شرایط متفاوتی قرار داشته است نه در دوران کووید-۱۹ و پسا کووید. بنابراین نباید به اشتباه توجیه ساخت یک کارخانه به وفور ماده اولیه آن ارتباط داده شود، بلکه بازار محصول آن واحد تولیدی از اهمیت بسیار بالاتری نسبت به ماده اولیه برخوردار است.
با توجه به تاکیدی که از سوی موافقان ساخت پالایشگاهها برای شروع طرحهای جدید وجود دارد، با توجه به اینکه در حال حاضر در تحریم به سر میبریم، آیا تکنولوژی و منابع لازم و کافی برای انجام این کار وجود دارد؟
به نظر من تکنولوژی ساخت پالایشگاه بومی در ایران وجود دارد و شاید قطعات اندکی باشد که تا به حال بومیسازی نشدهاند. اما گلوگاه این کار که برای سالهای زیادی روی آن کار نشده، تامین منابع است. در حال حاضر برای ساخت یک پالایشگاه روز یا اصطلاحا «پالایشگاه آینده» با سایز استاندارد دنیا که ۴۰۰ هزار بشکه در روز است؛ چیزی حدود ۲۰ میلیارد دلار سرمایه نیاز است. من شنیدهام در ایران برخی افراد رقم ۳۰۰ میلیون دلار را برای احداث پالایشگاه مطرح میکنند، به چنین افرادی فقط میتوان گفت موفق باشید چون با چنین ارقامی شاید تنها بتوان قطعه زمینی را صاف کرد و کارهای ابتدایی را پیش برد اما قطعا ساخت یک پالایشگاه سودآور که محصولات آن در بازارهای آینده از نظر ترکیب تقاضا (اگر دوستان نگرانی بازار را داشته باشند) خواهان داشته باشد، ممکن نخواهد بود.
از طرف دیگر در حال حاضر باید دید آیا اولویت کشور شروع طرحهای پالایشی با منابع ۲۰ میلیارد دلاری بدون توجه به بازار آن است یا خیر. در رابطه با بخش خصوصی هم نظر من این است که اگر کسی به دنبال زمین و دریافت رانت باشد احتمالا به دنبال ورود به چنین طرحهایی خواهد بود اما اگر سرمایهگذاران خارجی را معیار قرار دهیم، مشخص میشود که ساخت پالایشگاه اقتصادی است یا خیر. به این صورت که اگر سرمایهگذاران خارجی برای ورود به طرح جدید پالایشی پیشقدم شدند، میتوان به اقتصادی بودن آن پی برد هرچند من اعتقاد دارم هیچ سرمایهگذار خارجی در حال حاضر وجود ندارد که برای ورود به طرحهایی از این دست، داوطلب باشد و پول وارد کند کما اینکه در دنیا مدت زیادی است که بانکها حاضر به تامین سرمایه ارزی برای پروژههای پالایشی نیستند. بنابراین یک دلیل دیگر اینکه اکثر پالایشگاهها دولتی هستند این است که بانکها تمایلی برای ورود به این پروژهها ندارند.
در حال حاضر مازاد عرضه محصولات پالایشی به معضل جدید صنعت نفت تبدیل شده و برخی پالایشگاهها نیز به سمت سبز شدن در حال حرکتند. در چنین شرایطی آیا ورود ایران به بحث پالایشگاهسازی منطقی است؟
بازار تقاضای فرآوردههای نفتی به هیچ عنوان توجیهکننده یک ظرفیت جدید پالایشی نیست. چیزی که میتواند پالایشگاههایی که مازاد ظرفیت نیاز دنیا ساخته میشوند را بعدا توجیهپذیر یا قابل استفاده به معنای اقتصادی آن کند و نرخ بهرهبرداری آن را به میانگین جهانی برساند، احتمال بسته شدن پالایشگاههای ضررده یا خیلی قدیمی یا وقوع حوادثی مانند آتشسوزی در یک پالایشگاه است؛ مانند پالایشگاه ۳۰۰ هزار بشکهای پی اس که سال قبل در آمریکا دچار آتشسوزی شد و کلا از بین رفت. وقوع یک جنگ نیز میتواند باعث از دور خارج شدن یک پالایشگاه شود. بنابراین افرادی که به دنبال ساخت پالایشگاه هستند باید بدانند معادل ظرفیتی که ساخته میشود، باید از مدار خارج شود در غیر این صورت پالایشگاهی که قرار است ساخته شود به جمع پالایشگاههای کافی دنیا اضافه میشود. در چنین شرایطی پالایشگاهها بهصورت جمعی باید میانگین بهرهبرداری خود را کاهش دهند تا پالایشگاه جدید بتواند کار کند. البته تاریخ نشان داده که پالایشگاههایی حتما از دور خارج خواهند شد اما زمان دقیق آن یا احتمال وقوع آن اصلا مشخص نیست.
با فرض شروع حرکت به سمت پالایشگاهسازی برای تحقق ایده افرادی که مخالف خامفروشی نفت خام هستند، اگر استارت ساخت یک پالایشگاه همین امسال زده شود، چه زمانی به بهرهبرداری خواهد رسید؟
ابتدا بگویم از نگاه من تفکر مبارزه با خامفروشی، با توجه به شرایط دنیا، تفکر اشتباهی است که حتی با اقتصاد باز و آزاد مغایرت دارد. اما اگر فرض را بر این بگذاریم که قرار است با هدف مبارزه با خامفروشی ساخت پالایشگاه در کشور آغاز شود، اگر امسال استارت ساخت یک پالایشگاه زده شود؛ بسته به سایز و پیچیدگی و سرعت ساخت آن (سرعت استاندارد یا تحت تحریم)، زمان ساخت آن تغییر میکند. اگر استانداردها را در نظر بگیریم، ساخت یک پالایشگاه ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار بشکهای با ضریب پیچیدگی بالا که محصول نهایی آن نیاز بازار امروز و آینده است؛ حداقل پنج سال طول میکشد تا به بهرهبرداری برسد. بعضا کشورها با پول فراوان و سرمایهگذارهای متعدد توانستهاند طرحهای پالایشی را به اتمام برسانند. اما همانطور که تاکید کردم این اتفاق با پول فراوان و در شرایط نرمال رخ داده است. اما طرحهایی مثل طرح الزور کویت که ظرفیت آن بیش از ۶۰۰ هزار بشکه در روز است، از زمانی که ساختش شروع شده بیش از ۱۰ سال میگذرد و هنوز به پایان نرسیده است. در کویت مشکلات دولتی باعث این تاخیر شده است زیرا یک مجلس با آن موافق بوده و مجلس بعدی با ساخت آن مخالفت کرده و حتی خواسته است مدل پالایشگاه عوض شود. البته در این میان ابهامی در رابطه با زمان شروع وجود دارد، زیرا طرح پالایشی از قبل از زده شدن کلنگ آن آغاز میشود زیرا به انجام مطالعات مهندسی گسترده نیاز دارد.
در حال حاضر ظرفیت پالایشگاهی ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ با توجه به تیره بودن چشمانداز تقاضای نفت خام و رشد انرژیهای تجدیدپذیر، حضور قویتر در بازار نفت خام منافع ایران را تامین خواهد کرد یا پالایشگاهسازی؟
پالایشگاههای زیادی در ایران تعریف شده که ساخت آن تمام نشده است. نمونه اخیر آن پالایشگاه آناهیتا است که بعد از گذشت حدود هشت سال از تعریف طرح آن، پیشرفت خاصی نداشته است. در واقع تعریف چنین طرحهایی و تاکید بیش از اندازه روی شعار مبارزه با خامفروشی باعث کند شدن توسعه بالادست نفت شده است. ممکن است این روش تا ۲۰ سال آینده نیز ادامه داشته باشد اما نکتهای که توجه به آن بسیار مهم است، این است که صنعت نفت رو به افول است. در دنیا به صنعت نفت Sunset Industry میگویند به این معنا که خورشید این صنعت در حال غروب است و ما حالا در غروبدم آن به سر میبریم. حالا اگر ما مدام تعلل کنیم و بگوییم نفتمان را نگه میداریم تا با آن چنین و چنان کنیم، ممکن است زمان را از دست بدهیم.
این در حالی است که ظرفیت پالایشی ایران در حال حاضر مناسب به نظر میرسد زیرا نیاز داخل را تامین میکند و مازاد تولیدات آن نیز صادر میشود. در چنین شرایطی به عقیده من ایران به هیچ عنوان نیاز به سرمایهگذاری برای ساخت واحد پالایشی جدید ندارد به خصوص با توجه به اینکه تقاضای نفت در آیندهای نه چندان دور به اوج خود خواهد رسید. هرچند در این میان منابعی مانند بیپی عقیده دارند که اوج تقاضای نفت قبلا فرارسیده و بازار از آن عبور کرده است. البته این موضوع میتواند نادرست باشد و شاید ۱۰ سال دیگر شاهد به اوج رسیدن تقاضای نفت باشیم. حالا اگر ما برای آن زمان شروع به پالایشگاهسازی کنیم، ممکن است بازی تمام و سوت پایان آن نیز زده شده باشد.
توجه به این نکته ضروری است که شاید تقاضای نفت تا ۵۰ یا ۱۰۰ سال دیگر نیز ادامه داشته باشد اما به جای رشد، کاهش خواهد داشت. معنای این اتفاق این است که هرکسی در بازی بوده، باشد اما به بازیگر جدید نیازی نیست زیرا جذب نخواهد شد و حتی بازیگران قبلی هم باید یکی یکی از بازی خارج شوند. در چنین شرایطی گرم کردن برای ورود به زمین بازی عاقلانه نیست. این موضوع قابل اعتنایی است که باید به آن توجه شود. در چنین شرایطی ما میتوانیم بر افزایش تولید نفت تمرکز کنیم و در پالایشگاهها نیز برای بهروزرسانی آنها و افزایش ظرفیتشان پروژه تعریف کنیم. مانند اتفاقی که در دهه هشتاد برای پالایشگاههای قدیمی کشور رخ داد. به این کار سرمایهگذاری توسعهای میگویند که به ارتقای پالایشگاههای موجود منجر میشود. در این مدل، سایز سرمایهگذاری کوچکتر است و سرعت بازگشت بالاتری نیز دارد.
منتقدان همواره میگویند اگر پالایشگاهسازی خوب نبود، چرا بسیاری از کشورهای نفتی و غیرنفتی مانند عربستان یا کرهجنوبی در ابعادی وسیع به آن ورود پیدا کردهاند؟ یا مثلا اگر حالا ستاره خلیج فارس را نداشتیم، مشکلاتمان در شرایط تحریم صد چندان بود. پاسخ شما به این انتقادها چیست؟
در همه اینها بحث «زمان تصمیم» بسیار مهم است. تاکید بر ورود به پالایشگاهسازی مانند این است که ایران در دقیقه ۸۱ بازی فوتبال بخواهد تازه وارد زمین شود. این اقدام بیفایده خواهد بود و برای انجام آن نمیتوان عربستان و کرهجنوبی را الگو قرار داد زیرا آنها در زمان مناسبی وارد بازی شدهاند نه در دقایق پایانی. در حال حاضر بحث شرایط و دینامیک بازار مطرح است به این معنا که امروز بازار، ساخت واحد پالایشی جدید را توجیهپذیر نمیکند. به نظر من ما باید سرمایهگذاری را در کشور اولویتبندی کنیم و ببینم آیا سرمایهگذاری برای ساخت پالایشگاهی که بر اساس شرایط بازار توجیهپذیر نیست اولویت کشور است یا ورود به طرحهای دیگر. در واقع اگر پالایشگاهسازی همچنان توجیهپذیر بود چرا کشوری مثل کرهجنوبی دیگر به آن ورود پیدا نمیکند؟ زیرا همین حالا کرهجنوبی به واسطه شرایط بازار با چالشهای پالایشی عدیدهای مواجه است. عربستان سعودی نیز سه پروژهای که هزینههای زیادی هم تا کنون برای آن کرده، متوقف کرده است. این کشور اخیرا طرح ۴۰۰ هزار بشکهای تبدیل نفت به محصولات پتروشیمی که قرار بود ۴۰ میلیارد دلار در آن سرمایهگذاری شود و بیش از ۱۰۰ میلیون دلار نیز روی مطالعات آن هزینه کرده بود، لغو کرد زیرا دیگر آن را اولویت سرمایهگذاری خود ندید. بنابراین خوب است کسانی که در ایران دم از پالایشگاهسازی میزنند، این موارد را مورد نظر قراردهند و بحث زمان، دینامیک بازار و اقتصاد سرمایهگذاری در یک صنعت و بازار را مورد توجه و مطالعه قرار دهند. بنابراین میتوان متوجه شد که چرا عربستان یا کرهجنوبی در یک سال وارد صنعت پالایشگاهسازی شدند و در زمانی دیگر تصمیم به توقف طرحهای جاری گرفتند. همین حالا اگر به ستاره خلیج فارس نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که ایده ساخت این پالایشگاه در زمان متفاوتی مطرح شد و حالا با به بهرهبرداری رسیدن آن در شرایط تحریم در زمینه به مصرف رساندن میعانات گازی به کشور کمک میکند. اما با بررسی همین طرح برای رسیدن به اینکه اقتصادی است یا خیر، سوالات فراوانی ایجاد میشود. اینکه قیمتگذاری میعانات گازی بهعنوان خوراک این پالایشگاه چگونه انجام میشود، خرید محصولات این پالایشگاه چگونه است و اگر امروز تحریم نبودیم میعانات گازی را با چه قیمتی میتوانستیم در بازار عرضه کنیم و محصولاتش را چند. اگر به همه اینها نگاه کنیم و آنها را در نظر بگیریم، شاید به دنبال ستاره دومی نباشیم.