به گزارش گروه اقتصاد بین‌الملل روزنامه «دنیای‌اقتصاد» نشریه فارن پالیسی در یادداشتی با ادعای جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای و جهانی ایران و چین و تقابل آنها با آمریکا، بندهای امنیتی این توافق را وجه تمایز آن نسبت به دیگر قراردادهای چین با کشورها می‌داند و می‌نویسد: چین پس از افزایش نفوذ خود در شرق آسیا و آفریقا، اکنون به دنبال آن است که هژمونی آمریکا در خاورمیانه را به چالش بکشد و قراردادی که در سه سطح داخلی، منطقه‌ای و جهانی عمل می‌کند، می‌تواند گامی مهم در این راستا باشد.

به لحاظ داخلی، این قرارداد می‌تواند یک خط حیاتی اقتصادی برای ایران تحت تحریم باشد و فروش نفت و گاز آن به چین را تضمین کند. ایران همچنین می‌تواند از رابطه استراتژیک خود با چین به‌عنوان برگی برای چانه‌زنی در گفت‌وگو‌های آتی با غرب استفاده کند. نزدیک شدن ایران و چین که تنها چند ماه پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا رخ داده است، می‌تواند احتمال پیروزی جمهوری‌خواهان را هم به خطر بیندازد، چراکه این به معنای شکست راهبرد فشار حداکثری دولت ترامپ علیه تهران است.

در بلندمدت هم نزدیکی راهبردی ایران به چین به معنای آن است که تهران سیاست «نگاه به شرق» را برای تقویت قدرت نظامی و منطقه‌ای خود و تضعیف آمریکا در خلیج فارس پیش گرفته است.

برای چین این توافق می‌تواند تضمین‌کننده امنیت انرژی باشد. منطقه خلیج فارس تامین‌کننده نیمی از نیاز‌های انرژی چین است و تامین آزادی کشتیرانی در منطقه از اهمیت بالایی برای چینی‌ها برخوردار است. اکنون عربستان سعودی که متحد نزدیک آمریکاست به تامین‌کننده اصلی چین تبدیل شده است و این در تضاد با سیاست کلی پکن برای تنوع بخشیدن به منابع تامین انرژی و عدم وابستگی به یک تامین‌کننده است. چین از این موضوع می‌ترسد که با اوج‌گیری جنگ تجاری با واشنگتن و تقابل دو کشور در حوزه‌های مختلف، ایالات‌متحده آن دسته از کشورهای عربی را که نفت این کشور را تامین می‌کنند تحت فشار قرار دهد تا مانع از فروش نفت به چین شود. از این رو، همکاری راهبردی جامع با ایران می‌تواند نوعی مصونیت برای چین به همراه داشته باشد.

روابط ایران و چین همچنین می‌تواند به بازتعریف چشم‌انداز سیاسی منطقه به سود دو کشور و تضعیف بیشتر نفوذ آمریکا بینجامد. در واقع این قرارداد به چین اجازه می‌دهد نقش بیشتری در یکی از مهم‌ترین مناطق جهان بازی کند. در نظم منطقه‌ای جدید پس از تجاوز آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، هویت‌های فراملی بر پایه مذهب و تقسیمات فرقه‌ای گسترش یافت و موجب تغییر ماهیت دینامیک قدرت شده است. این تغییر در کنار کاهش نیرو‌های آمریکایی و ناآرامی‌های ناشی از بهار عربی موجب شده است تا فرصت برای «قدرت‌های متوسطی» همچون ایران برای پر کردن خلأ فراهم شود و از طرف دیگر چین هم از زمان به قدرت رسیدن شی‌جین‌پینگ تمایل بیشتری برای تبدیل شدن به یک قدرت جهانی و ایفای نقش فعال‌تری در مناطق دیگر نشان داده است.

خروج آمریکا از توافق هسته‌ای با ایران به دستور دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۸ و تحریم‌های متعاقبی که واشنگتن علیه ایران بازگرداند، آخرین تلاش دولت آمریکا برای مهار نفوذ روزافزون ایران در منطقه بود. اگرچه این سیاست آمریکا موجب ایجاد  لطمه سنگین در اقتصاد ایران شد، اما قادر نبود تا رفتارهای منطقه‌ای تهران را در راستای تمایل غرب تغییر دهد. از این رو، همکاری استراتژیک میان ایران و چین می‌تواند بیش از پیش دست برتر آمریکا را تضعیف کند و مسیر را برای نقش‌آفرینی پررنگ‌تر چین در خاورمیانه فراهم کند.

شراکت راهبردی ایران و چین همچنین می‌تواند بر مناطق همسایه، از جمله آسیای جنوبی تاثیرگذار باشد. جایگزین کردن هند با چین در پروژه بندر چابهار می‌تواند به تغییر موازنه در منطقه و تضعیف دهلی نو منجر شود. چین این فرصت را هم خواهد داشت که بندر چابهار را به بندر گوادر در پاکستان متصل کند و این موضوعی کلیدی برای «ابتکار یک کمربند-یک راه» خواهد بود.

فارغ از آنچه واشنگتن می‌اندیشد، رابطه چین و ایران در نهایت به تضعیف منافع هند در منطقه منجر خواهد شد و اجرایی شدن طرح پیشنهادی ایران برای گسترش «راهروی اقتصادی چین و پاکستان» در طول مرز‌های شمالی، غربی و جنوبی و پیوند دادن بندر گوادر به چابهار و سپس اروپا و آسیا مرکزی از طریق شبکه ریلی ایران اکنون محتمل‌تر است. چنانچه این برنامه پیش برود، حلقه طلایی چین، پاکستان، ایران، روسیه و ترکیه به محور «ابتکار یک کمربند- یک راه» تبدیل خواهند شد.

حسن روحانی، رئیس‌جمهور ایران در ۱۶ ژوئیه اعلام کرد که به‌زودی بندر جاسک به مهم‌ترین بندر بارگیری نفت ایران بدل خواهد شد. در واقع ایران با تمرکز بر توسعه بنادر جاسک و چابهار تلاش می‌کند توجه ژئواستراتژیک خود را از خلیج‌فارس به دریای عمان تغییر دهد. این موضوع به تهران اجازه می‌دهد از تنش‌ها در منطقه‌ خلیج‌فارس دور بماند، مسافت برای نفتکش‌‌های ایران کاهش یابد و قادر باشد تا در هر زمان که ممکن بود بدون آسیب رسیدن به صادرات نفتی خود، تنگه هرمز را ببندد.

در ادامه این یادداشت آمده است: این توافق دوجانبه می‌تواند فرصتی خارق‌العاده را برای چین درجهت مشارکت در توسعه بندر جاسک فراهم کند. چین می‌تواند جاسک را به شبکه مکان‌های حساس خود در خاورمیانه متصل کند. براساس این برنامه، شهرک‌های صنعتی که چینی‌ها در برخی از کشورهای حاشیه خلیج‌فارس بنا کرده‌اند به بنادری متصل خواهند شد که چین در آنجا نفوذ و حضور پررنگی داشته باشد. این شبکه متصل از شهرک‌های صنعتی و بنادر می‌تواند بیش از پیش موضع مسلط ایالات‌متحده در خاورمیانه را به چالش بکشد و چین بتواند با پایگاه‌های خود تنگه هرمز را به محاصره درآورد.

شراکت راهبردی ایران و چین در سطحی وسیع‌تر بر رقابت آمریکا و چین بر سر قدرت، تاثیر بزرگی خواهد گذاشت. درحالی‌که چین بزرگ‌ترین شریک تجاری ایالات‌متحده است، بسیاری از ناظران بر این باورند که جهان درحال ورود به یک جنگ سرد جدید است. با در نظر گرفتن اهمیت ژئوپلیتیک و اقتصادی خاورمیانه، توافق با ایران اهرم فشار دیگری در اختیار چین برای به چالش کشیدن آمریکا قرار خواهد داد. همزمان، تهران تلاش می‌کند از روابط با چین برای بهبود جایگاه منطقه‌ای خود بهره ببرد و درحالی‌که ایالات‌متحده از رقابت‌های منطقه منتفع شده است، شراکت ایران و چین می‌تواند با تشویق ثبات از طریق دیدگاه چینی «صلح توسعه‌ای» (به‌جای صلح دموکراتیک غربی‌ها)، چشم‌انداز امنیتی منطقه را به تدریج تغییر دهد.