از طهران ۱۰۰سال پیش تا تهران امروزی
با نگاهی به منابع و ماخذی که درباره تهران موجود است، چنین استنباط میشود که تهران آن زمان، وسعتی محدود داشت و طول و عرضش از چند خیابان و محله تجاوز نمیکرد و جمعیتش اندک بود و اسنادی که در مورد مساحت و محلات هسته اولیه آن در دسترس است، دلالت دارد بر اینکه در سال ۹۳۲هجری شمسی، تهران شهری بود به وسعت تقریبی ۲۱کیلومتر مربع و به وسیله خندقی که به صورت هشت ضلعی غیرمنتظم در اطرافش حفر کرده بودند، از اراضی مجاور جدا میشد و ارتباطش با خارج، از طریق دروازههایی امکانپذیر بود که در چهارسویش وجود داشت و اگر براساس ساختار فعلی تهران بخواهیم فضای آن روز شهر را مجسم کنیم، میتوان گفت حدود جغرافیایی تهران از شمال: از شرق به غرب خیابان امیرکبیر، میدان امام خمینی و خیابان امام خمینی تا میدان حسنآباد.
جنوب: از غرب به شرق خیابان مولوی از چهارراه وحدت اسلامی تا خیابان ری.
شرق: از جنوب به شمال خیابان ری از میدان مولوی تا خیابان امیرکبیر.
غرب: از شمال به جنوب خیابان وحدت اسلامی از میدان حسنآباد تا خیابان مولوی.
به گفته یکی از معماران، خیابانهای مورد اشاره دقیقا روی محلی که قبلا خندق بود و بعد از سقوط سلسله قاجاریه آن را پر کردند، احداث شده است. در کتاب طهران قدیم، مولف این کتاب محل دروازههای تهران را اینگونه مشخص کرده است:
1 - دروازه حضرت عبدالعظیم یا دروازه اصفهان، در جهت شمال خیابان مولوی فعلی، ابتدای بازار حضرتی.
۲ - دروازه شمیران، در مدخل پامنار.
3 - دروازه دولاب، در مدخل بازارچه نایبالسلطنه، در خیابان ری.
۴ - دروازه قزوین، در مدخل بازارچه قوامالدوله در میدان وحدت اسلامی فعلی.
تهران جمعا از پنج محله تشکیل میشد که عبارت بود از:
۱ - محله عودلاجان: محدود به خیابان جلیلآباد (خیام بعدی)، ارگ، کاخ گلستان و بیوتات سلطنتی تا ناصریه و حدود مسجد شاه (مسجد امام) همچنین شمال خیابان جباخانه (بوذر جمهری شرقی بعدی)، بازار کلیمیها، محله کلیمیها، و منطه پامنار و جنوب خیابان چراغ گاز (امیرکبیر بعدی) و میدان توپخانه (میدان امام).
2 - محله سنگلج: محدود به خیابان جلیلآباد تا انتها و از شمال تا میدان حسنآباد و خیابان شیخ هادی و باستیون، امیریه (قسمتی از ولیعصر (عج)، پل امیر بهادر و بازارچه قوامالدوله تا خیابان جلیلآباد.)
۳ - محله بازار: محدود به انتهای خیابان ناصریه (ناصرخسرو) از حدود مسجد شاه، خیابان جباخانه تا انتهای بازار بزرگ که آن وقتها بازار بزازها نامیده میشد و بازار چهل تن و در جنوب متمایل به طرف شرق
4 - محله چال میدان: محدود به حوالی جنوب بازار چهل تن و امامزاده سید اسماعیل، میدان مال فروشها، میدان امینالسلطان، گمرک، خانیآباد، دروازه غار و میدان پاقاپوق (میدان اعدام بعدی و میدان محمدیه فعلی).
برق و تراموا
هر چه بر جمعیت تهران افزوده شد، نیازهای تازهای به وجود آمد و بر حسب ضرورت، پدیدههای جدیدی در آن شکل گرفت و به طوری که از سفرنامههای سیاحان بر میآید، سفرهای خارجی ناصرالدین شاه به فرهنگ، باعث ورود برق و پدیدههایی چون تراموا و ماشین دودی به تهران شد. تا جایی که به تدریج از حالت روستایی بینام و نشان خارج شد و به صورت شهری درآمد که باغهای متعدد، چند میدان زیبا، ساختمانهایی مجلل، چندین قصر و... داشت. اما هنوز هر کس هرطور دلش میخواست زندگی میکرد و در آن کسی معنی مدیریت شهری را نمیدانست.
آغا محمدخان قاجار، اولین کسی بود که به فکر برنامهریزیهایی برای مدیریت پایتخت برآمد. اما اندیشهاش در دستوراتی که شخصا برای اداره تهران صادر میکرد، محدود ماند.بعدها در دوره جانشینان آغا محمدخان، تدریجا اداراتی در تهران تاسیس و برخی امور شهر بر عهده آنها گذاشته شد که یکی از ادارات مورد اشاره ادارهای با عنوان «احتسابیه» بود که کارکنانش «محتسب» نامیده میشدند و دو شعبه با عناوین «احتساب» و «تنظیف» داشت که در هر کدام از آنها عدهای نایب، فراش و رفتگر خدمت میکردند. محتسبها کارشان را زیر نظر حکومت و کلانتر شهر انجام میدادند و بر رسیدگی به جرایم و گاهی دادوستد و فروش کالاها نظارت داشتند و کارکنان شعبه تنظیف هم موظف بودند با وسایل و امکاناتی ابتدایی، زبالهها را از گوشه و کنار شهر جمع کنند و با ۱۰۰ راس اسب، قاطر و الاغ که در اختیار داشتند، به بیرون از شهر ببرند.
همچنین شعبه تنظیف عدهای سقا در استخدام خود داشت که موظف بودند با مشک کوچهها و خیابانهای شهر را آبپاشی کنند تا گرد و غبار ناشی از حرکت مردم، وسایط نقلیه و چهارپایان، باعث اذیت و آزار شهروندان نشود. مدت زیادی از فتح تهران توسط مشروطهخواهان نگذشته بود که زمزمههای آشنایی با جریانهای فکری متجدد غربی از این طرف و آن طرف برخاست و مشروطهخواهان به واسطه آشناییهایی که با اصول تقسیم کار و روند اداره شهر در جوامع غربی داشتند، تصمیم گرفتند طبق ضوابط خاصی به ساماندهی اوضاع شهر تهران بپردازند و همین تفکر، مقدمه تاسیس تشکیلاتی با عنوان بلدیه شد. پس از مدتی و در جریان نخستین سازماندهیهای کشور، اداره بلدیه جزو تشکیلات وزارت داخله (وزارت کشور) منظور شد.
اولیه بلدیهچی
اگر چه در منابع مختلف، از چند نفر به طور غیررسمی با عنوان نخستین رییس بلدیه یاد شده و گروهی میرزاعباسخان مهندس باشی و عدهای دیگر خلیلخان ثقفی را نخستین بلدیهچی تهران دانستهاند و گروهی نیز از محمدخان و محمدحسنخان قاجار با این عنوان اسم میبرند، اما واقعیت این است که تا سال 1300 شمسی، درهای تهران، همچنان بر روی پاشنه سابق میگشت و هیچ کدام از شهرداران، حتی اگر برنامههایی برای تغییر سیمای پایتخت داشتند، به دلیل کوتاه بودن دوره مسوولیتشان، فرصت نیافتند کار چندان زیادی انجام دهند. تا اینکه در آن سال، اداره بلدیه مورد بازنگری جدی قرار گرفت و با تقلید از قوانین بلدیه پاریس، لندن و برلین دور جدید از فعالیت بلدیه شروع شد.
تولد جدید بلدیه
«گاسپار ایپگیان» که به عنوان اولین رییس دوره جدید فعالیت بلدیه در تهران از وی یاد میشود و از سال 1300 به این مقام منصوب شد، تامین روشنایی خیابانهای لالهزار، امیریه، علاءالدوله و اسلامبول را در کارنامه خود به ثبت رساند و او بود که صاحبان دکانهای لالهزار، علاءالدوله (فردوسی کنونی) و ناصریه (ناصر خسرو بعدی) را موظف کرد تا درهای مغازههایشان را رنگ کرده و تابلوهایی خوانا بر سر در محل کسبشان نصب کنند.
در زمان ریاست «گاسپار ایپگیان»، بلدیه دارای شش اداره شد که مشتمل بر اداره صحیه و معاونت عمومی، اداره محاسبات و عایدات، اداره امور خیریه، اداره ساختمان، روشنایی و میاه (آب)، اداره تفتیش، سجل احوال، احصائیه و نشریات و اداره کابینه پرسنل، تنظیمات، ملزومات اجراییات و رسومات بود.
رویدادهای بعد از کودتا
پس از سقوط کابینه سید ضیاءالدین طباطبایی و روی کار آمدن رضاخان پهلوی، بلدیه تهران دارای رییسی به نام کریمآقا بوذر جمهری شد، که از افسران قزاق بود. وی که سواد اندکی داشت و حتی از درست نوشتن نام خود هم ناتوان بود، از سال ۱۳۰۲ تا ۱۳۱۲ در آن سمت باقی ماند و توانست تغییرات زیادی در چهره شهر ایجاد کند. بوذر جمهری، در اولین اقدام خود، میدان توپخانه را با کمک گرفتن از یک مهندس روسی و براساس نقشهای برگرفته از میدان شهر پطروگراد، بازسازی کرد. یکی دیگر از برنامههای او سنگفرش کردن بعضی خیابانهای تهران از جمله خیابان امیریه و میدان توپخانه تا باغشاه و آسفالت بسیاری از دیگر خیابانهای تهران بود.
برای اولین بار، در تهران خطوط اتوبوسرانی شهری دایر شد که ابتدا دارای 3 خط بود و پس از مدتی تعداد مسیرها بیشتر شد. همچنین عوارض جدیدی وضع کرد.
البته تغییر سیمای سنتی تهران، توسط بوذر جمهری، اگرچه در مواردی متناسب با ضرورت زمان بود، اما بر اثر برخی اقدامات او بخشی از بافت تاریخی تهران نیز آسیب جدی دید، زیرا وی به بهانه گسترش تهران به فراتر از مرز دروازههای تهران، اقدام به تخریب دروازههای قدیمی بر جای مانده از عصر ناصرالدین شاه کرد و برای احداث بعضی از خیابانهای شهر، دستور داد، درختانی را که ۳۰۰ سال و حتی بیشتر عمر داشتند، قطع شود.
عزل به خاطر گرد و خاک
کریمآقا بوذر جمهری پس از ۱۰سال فعالیت در بلدیه، به دلیل بیماری از ریاست آن اداره کناره گرفت و جای خود را به سرتیپ قلی هوشمند، رییس قبلی اداره ثبت داد. هوشمند، که از ذکاوت خاصی برخوردار بود، از نخستین روزهای انتصابش نشان داد برنامههای زیادی برای سر و سامان دادن به اوضاع شهر دارد. اما از بخت بد، یک روز فراموش کرد دستور آبپاشی مسیر عبور رضاخان را بدهد و از قضا هنگام عبور رضاخان گرد و خاک زیادی به پا شد و به همین دلیل برکنار شد.
عزل به خاطر حفر چاه
بعد از سرتیپ قلی هوشمند که مدت ۴۸ماه در بلدیه مشغول به کار بود و تا سال بعد، کمتر کسی توانست به آن رکورد دست یابد چند نفر دیگر نیز به طور موقت و کوتاهمدت ریاست بلدیه را بر عهده گرفتند، تا اینکه صوراسرافیل، رییس قبلی بلدیه اصفهان، به این سمت منصوب شد.
وی با وجودی که در زمینه زیباسازی اصفهان موفق عمل کرده بود، در تهران نتوانست کار چشمگیری انجام دهد و بعد از او چند شهردار دیگر نیز روی کار آمدند که عمر ریاست همه آنها کوتاه بود تا بالاخره در سال 1326، امور شهری به عهده مهدی مشایخی گذاشته شد و اجرای طرح لولهکشی آب شرب تهران در زمان ریاست 19 ماهه وی، تهران را به پایتخت سایر کشورها نزدیک کرد. اما او نیز همانند همتایان پیشین خود، چندان خوش شانس نبود و در بد شانسی وی همین بس که به دستورش دهها چاه برای تامین آب تهران حفر شد و هیچکدام به آب نرسید و در نهایت، به اتهام اختلاس به دادگاه فراخوانده و محکوم شد و به همین دلیل، زمینه عزل او هم مهیا شد.
شهرداری، بعد از جنگ جهانی دوم
بعد از جنگ جهانی دوم، عزل رضاخان و به قدرت رسیدن پسرش محمدرضا، فعالیت شهرداری به همان شکل سابق، تا سال 1328 ادامه یافت.
ساخت بلوار کشاورز، پارک و هتل لاله
«مادامه در صفحه13وسی مهام» شهردار جدیدی بود که در سالهای 1337 و 1338 شروع به کار کرد و نامش با بسیاری از فضاهای سبز تهران مترادف شد.
وی که قبل از انتصاب به ریاست بلدیه تهران، با همین سمت در مشهد اشتغال به کار داشت، از بدو قبول مسوولیت، شروع به ایجاد آبنما، بلوار و گلکاری خیابانها کرد و در راستای این تفکر که تهران باید برای ساکنانش شهری جالب و جذاب باشد، برای نخستین بار آب کرج را به تهران آورد و بلوار آب کرج (کشاورز فعلی) را بین زمینهای دانشگاه تهران و روستای جلالیه (متعلق به جلالالدوله نوه ناصرالدین شاه) ساخت و میدان اسبدوانی جلالیه را که بعدها پارک لاله فعلی به جای آن ساخته شد، احداث کرد و پس از مدتی دستور داد، هتل اینترکنتینانتال (هتل لاله کنونی) را در کنار میدان اسبدوانی و مشرف به بلوار بسازند. سپس، در قسمت ابتدای بلوار، اقدام به طراحی میدانی کرد که امروزه به میدان ولیعصر(ع) شهرت دارد.
ساخت پارک ساعی
احمد نفیسی را هم میتوان یکی از شهرداران جنجالی پایتخت به حساب آورد. او که تالیف و ترجمههایی را نیز در پرونده کاری خود داشت و از خرداد ماه سال ۱۳۴۱ به مدت ۱۹ ماه عهدهدار این مقام بود، در دوره شهرداری خود پارک ساعی را احداث و کلید طلایی شهر تهران را به پنج نفر از پادشاهان و روسای جمهور کشورهای بزرگ جهان اهدا کرد. پس از احمد نفیسی، نوبت به ضیاءالدین شادمان، یعنی پرماجراترین شهردار تهران رسید. شادمان اقدامات جنجالی متعددی انجام داد که یکی از آنها بازنشسته و بازخرید کردن بسیاری از مدیران شهری بود و چون اقدامش واکنشهای زیادی را برانگیخت، ناچار به استعفا شد و پس از او، «سرلک»، «سرتیپ صفاری» و «جواد شهرستانی» هر یک مدتی عهدهدار شهرداری تهران شدند.
از طهران تا تهران با 40نفر
در فاصله سالهای ۱۲۸۶ که نخستین شهرداری در تهران به وجود آمد تا سال ۱۳۵۶ که نظام شاهنشاهی سقوط کرد، طهران تدریجا تهران شد و به صورت شهری درآمد که خیابانهای آسفالته متعدد، چندین پارک و میدان، خانههای نوساز و اتوبوس، تاکسی، مینیبوس، تلفن، آب، برق و حتی در برخی مناطق، گاز داشت و از خدماتی شهری نظیر آتشنشانی،
راهنمایی و رانندگی، مدارس و دبیرستانهای متعدد و... برخوردار بود.
تعداد افرادی که در فاصله سالهای ۱۲۸۶ تا ۱۳۵۶ این سمت را به عهده داشتند بالغ بر ۴۰نفر بوده است.
دورهای جدید در مدیریت شهری
جواد شهرستانی آخرین شهردار تهران در زمان حکومت پهلوی بود که پس از انقلاب نیز مدتی شهردار تهران بود و سپس جای خود را برای مدت ۲۴ماه به محمدتوسلی داد. اما شهرداری تهران پس از پیروزی انقلاب اسلامی زمانی با تحول روبهرو شد که در سال ۱۳۶۸ غلامحسین کرباسچی استاندار اصفهان به تهران آمد و شهرداری تهران را بر عهده گرفت.
او طی 108ماه شهرداری خود، موفق شد ضمن نوسازی تهران، شبکه بزرگراهها را وسعت بدهد و پارکهای کوچک و بوستانهای محلی ایجاد و باعث ایجاد فرهنگسراها و خانههای فرهنگ متعدد در گوشه و کنار شهر شود. پنجاه و پنجمین شهردار تهران، دکتر محمود احمدینژاد بود که در سال 82 با رای شورای شهر تهران به عنوان شهردار تهران انتخاب شد، وی هنگامی زمام امور شهر را به دست گرفت که سابقه فرمانداری خوی و ماکو، مشاور استانداری کردستان و استانداری اردبیل را در پرونده شغلی خود داشت و پس از 26 ماه خدمت در مقام شهردار، در تاریخ سوم تیرماه 84 به ریاست جمهوری کشور رسید.
دکتر محمدباقر قالیباف نیز به عنوان پنجاه و هفتمین شهردار تهران از شهریورماه ۸۴ در حالی دوره شهرداری خود را شروع کرد. او که پیش از انتخاب به این سمت، فرماندهی نیروی انتظامی را بر عهده داشت، در طول یک سال گذشته توانسته با اجرای طرحهای مختلف عمرانی، راهی تازه در حل معضلات شهری و از جمله ترافیک ارائه دهد. قالیباف - که یکی از جلوههای کارآمدیاش نصب روزشمار در پروژههای عمرانی بود - البته به فعالیتهای عمرانی بسنده نکرد و با برنامهریزیها و اقدامات فرهنگی اجتماعی، شهرداری تهران را از یک سازمان صرفا خدماتی به یک نهاد اجتماعی ارتقا داد. وظایف شهرداری هر چند همان وظایف تعیین شده در نظامنامه بلدیه است، اما به دلیل گسترش شهر تهران و تغییر شیوههای زندگی، با فناوری روز هماهنگ شده است.
برگرفته از کتاب 100سال شهرداری
(چاپ همشهری)
ارسال نظر