علی بیت‌اللهی/ مدیر بخش زلزله‌شناسی مهندسی
مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی

در سال ١٣٦٩ زمین‌لرزه‌ای به بزرگی 4/ 7 رودبار و منجیل را ویران کرد که حدود ٣٥ هزار کشته نیز برجا گذاشت. از این زلزله ٢٦ سال گذشته است. در این زلزله ما یاد گرفتیم که «باید زلزله را جدی بگیریم.» مطالب مطبوعات، سخنان زعمای قوم، حرف‌های مردم در آن زمان، همه‌وهمه نشان می‌داد که همه ما خوب یاد گرفتیم که باید از این به‌بعد زلزله را جدی بگیریم. البته قبل از این حادثه، ما همین درس را چندین‌بار نیز یاد گرفته بودیم، شاید به خاطر فاصله‌افتادن بین امتحان‌ها، فراموشمان شده بود:

 

- در سال ١٢٨٨ زلزله سیلاخور به بزرگی 4/ 7 به وقوع پیوست که حدود هشت‌هزار کشته برجا گذاشت. در سال ١٣٠٩ زمین‌لرزه‌ای با بزرگی 4/ 7 سلماس را لرزاند که باعث کشته‌شدن حدود 2هزار و ٥١٤ نفر شد. در سال ١٣٣٩ زمین‌لرزه‌ای با بزرگی 7/ 6 شهر لار را لرزاند که حدود ٤٠٠ نفر در این حادثه کشته شدند. در سال ١٣٤١ زمین‌لرزه‌ای با بزرگی 2/ 7 بوئین‌زهرا را ویران کرد که حدود ١٠ هزار نفر در این زلزله جان خود را از دست دادند. در سال ١٣٤٧ زمین‌لرزه‌ای به بزرگی 4/ 7 دشت بیاض را لرزاند که منجر به کشته‌شدن حدود ١٠هزارو ٥٠٠ نفر شد.

در سال ١٣٥١ زمین‌لرزه‌ای به بزرگی 9/ 6 منطقه قیر را لرزاند که حدود چهارهزار نفر در آن کشته شدند. در سال ١٣٥٦ زمین‌لرزه‌ای به بزرگی 7 خورگو هرمزگان را تخریب کرد که در آن حدود ١٢٨ نفر کشته شدند. در سال ١٣٥٧ زمین‌لرزه‌ای به بزرگی 7/ 7 طبس را ویران کرد که حدود ١٩ هزار و ٦٠٠ کشته داشت. در سال ١٣٥٨ زمین‌لرزه‌ای به بزرگی 1/ 7 قائن را تخریب کرد که در اثر آن حدود ١٣٠ نفر جان باختند. در سال ١٣٦٠ زمین‌لرزه‌ای به بزرگی 4/ 7 منطقه سیرچ را به لرزه درآورد که حدود هزار و ٣٠٠ نفر در آن کشته شدند.

زلزله منجیل- رودبار که روی داد، متعهد شدیم از این به‌بعد نباید غفلت پیشه کنیم. آیین‌نامه ٢٨٠٠ را شروع کردیم، ساخت‌وسازمان کمی بهتر شد و مدیریت بحران کشور شکل بهتری پیدا کرد. درس‌های مربوط به این زلزله هرچند آموزنده بود، اما اثراتش به مرور زمان کمرنگ‌ شد. پس از این کلاس درس، دوباره شاهد بودیم که در سال ١٣٧٦ زمین‌لرزه‌ای به بزرگی 3/ 7 بیرجند را تخریب کرد و حدود هزارو ٥٠٠ کشته برجا گذاشت.

در سال ١٣٨١ زمین‌لرزه‌ای به بزرگی 6/ 6 آوج را ویران کرد و حدود ٢٦٠ نفر کشته شدند. در سال ١٣٨٢ زمین‌لرزه‌ای به بزرگی 5/ 6 بم را ویران کرد و حدود ٣٠هزار نفر در اثر آن جان باختند. در سال ١٣٨٣ زمین‌لرزه‌ای به بزرگی 3/ 6 بلده‌کجور مازندران را لرزاند که حدود ٣٠ نفر در آن حادثه کشته شدند. در سال ١٣٨٣ زمین‌لرزه‌ای به بزرگی 4/ 6 زرند را تخریب کرد که حدود ٦١٢ نفر در آن کشته شدند.

در سال ١٣٨٥ زمین‌لرزه‌ای به بزرگی ٦، منطقه لرستان را لرزاند که حدود ٨٤ نفر در آن کشته شدند. در سال ١٣٩١ زمین‌لرزه‌ای به بزرگی 2/ 6 ورزقان اهر را ویران کرد و حدود ٣٠٠ نفر کشته برجا گذاشت و....

ما آموختیم، فراموش کردیم، آموختیم، فراموش کردیم و.... همین‌گونه قلب طبیعت پویای ایران‌زمین که زنده و فعال است، علائم حیاتی خود را (که ما آدم‌ها به نام زلزله آن را می‌شناسیم)، می‌فرستد و ما درس‌هایی را یاد می‌گیریم، فراموش می‌کنیم، دوباره یاد می‌گیریم، کمی اثرات آموخته‌ها باقی می‌ماند، ولی باز هم بیشتر درس‌هایی را که پیش از این یاد گرفته بودیم، فراموش می‌کنیم.

شاید لازم باشد معلمی سختگیرتر داشته باشیم. شاید ما دانش‌آموزان کلاس درس زلزله، خیلی متوجه اثر این کلاس‌های درس زلزله در زندگی آینده خود و فرزندان خود نیستیم، شاید مثل دانش‌آموز سال آخر که باید در امتحان کنکور دانشگاه شرکت کند، فکر می‌کنیم خیلی زمان داریم یا اینکه خیلی لمس نمی‌کنیم که تلاش و کوشش امروزه ما چقدر در کیفیت زندگی آینده ما نقش خواهد داشت. نمی‌دانم... و شاید هم چند دلیل دیگر برای این پرسش که چرا درس‌هایی را که خیلی خوب هم یاد می‌گیریم، به این زودی فراموش می‌کنیم، وجود داشته باشد.

زلزله رودبار را خیلی‌وقت است که فراموش کرده‌ایم، حتی زلزله بم و ورزقان را. متاسفانه چند نفری که درس‌های یادگرفته خود را هنوز هم خوب حفظ هستند، از صندلی‌های تصمیم‌گیری و تخصیص اعتبار و امکانات و... آن‌قدر دور هستند که صدایشان خیلی کم شنیده می‌شود.

آدم گاهی فکر می‌کند بد نیست هرسال زلزله‌ای بیاید، البته با این شرط که کشته ندهیم! چراکه شاید این موضوع باعث شود که ما درس‌های آموخته‌شده خود را فراموش نکنیم، ولی خوب که فکر می‌کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که شاید چنین حالتی، حتی باعث شود که دیگر اصلا درسی فرانگیریم. به‌هرحال دنبال راهی هستیم که دریابیم چه کنیم تا درس‌های کلاس‌های متعدد زلزله را که چندتا از کلاس‌های بزرگ آن در بالا اشاره شد، حداقل به این زودی فراموش نکنیم. می‌گویم فراموش نکنیم، یعنی ما مردم فراموش نکنیم، ما مدیران و ما مسوولان جامعه فراموش نکنیم که این طبیعت دوست‌داشتنی چقدر مهربانانه و پرحوصله به ما درس می‌دهد و ما فراموش می‌کنیم.

طبیعت چهار فصل کشور، به ما می‌گوید عزیزان من، زنده‌بودن من، یعنی به‌وجودآمدن کوه‌های سربه‌فلک‌کشیده سبلان و سهند و البرز و زاگرس، یعنی جنگل‌های شمال، یعنی کویر سحرآمیز ایران مرکزی، یعنی دریاهای شمال و جنوب، یعنی دریاچه ارومیه و علائم حیاتی زنده‌بودن من، یعنی زلزله، آتشفشان، چشمه‌ها و رودها و.... مگر می‌شود. از یک موجود زنده هم توقع داشت این‌قدر زیبا و رنگارنگ باشد و از طرفی علائم حیاتی نداشته باشد، ضربان قلبی به نام زلزله نداشته باشد. درهرحال چنین به ذهن خطور می‌کند که اگر گستره لرزه‌خیز ایران برای ایرانیان زبان ناطقی داشت، شاید آخرین درسش این بود: درس‌های آموخته‌شده را فراموش نکن والا خودت مقصری!