زمان اخراج کارکنان فرا رسیده است؟
کتاب: تجارت کردن با قلب
نوشته: پرستون بیلی
مترجم: مهدی نیکوئی
پرستون عزیز،
بحران اقتصادی فراگیر شده و کسبوکارم به سختی میتواند هزینههای خود را تامین کند. با وجود تمام تلخی و دشواری اخراج، مجبور هستیم از حضور برخی از کارکنان خود محروم شویم. چه زمانی میتوانیم مطمئن شویم که زمان این تصمیمگیری فرا رسیده و تعدیل نیرو، آخرین راه شرکت ما است؟
با احترام
در حال تلاش برای برقرار ماندن
دوست عزیز،
سوال سختی است.
کتاب: تجارت کردن با قلب
نوشته: پرستون بیلی
مترجم: مهدی نیکوئی
پرستون عزیز،
بحران اقتصادی فراگیر شده و کسبوکارم به سختی میتواند هزینههای خود را تامین کند. با وجود تمام تلخی و دشواری اخراج، مجبور هستیم از حضور برخی از کارکنان خود محروم شویم. چه زمانی میتوانیم مطمئن شویم که زمان این تصمیمگیری فرا رسیده و تعدیل نیرو، آخرین راه شرکت ما است؟
با احترام
در حال تلاش برای برقرار ماندن
دوست عزیز،
سوال سختی است. کارکنان با ارزشترین سرمایههای یک کسبوکار هستند و از دست دادن آنها بیش از هر چیز دیگری به یک شرکت ضربه میزند. این موضوع بهخصوص در مورد کسبوکارهای خدماتی که بهطور مستقیم وابسته به توانایی و هنر کارکنان است، مصداق دارد. از طرفی زمانی که شما یک نفر را اخراج میکنید، علاوهبر آنکه تمام تجربیات، هنر و مهارت او را از دست میدهید، هزینههایی که برای آموزش او و آشنا شدنش با کار صرف کردهاید، از دست میرود. همین هزینهها را زمان استخدام کردن فرد دیگر باید انجام دهید تا به سطح نیروی انسانی کنونی شما برسد. ضمن آنکه ممکن است پیش از اتمام دوره آموزش و تسلط یافتن بر کار، دچار اشتباهات فاحشی شود که هزینه آن را شرکت شما باید پرداخت کند.
به همین دلیل قبل از پاسخ دادن به این سوال که زمان مناسب برای کوچکسازی شرکت کی است، باید به این پرسش پاسخ داد که چرا به تعدیل و کوچکسازی فکر میکنیم. در مدت زمانی که در صنعت خدمات مشغول بهکار هستم، شرکتهای زیادی را دیدهام که به بهانه بحرانی شدن اوضاع، برخی از کارکنان خود را از دست دادهاند؛ با آنکه در بسیاری از موارد آن افراد نقش بسیار مهمی در موفقیت شرکت داشته و در راستای پیروزی خود و شرکتشان با قدرت جنگیدهاند. من میدانم که کارکنانم دلیل وجود کسبوکارم هستند و نسبت به آنها بسیار سپاسگزار هستم. به سختی تلاش میکنم تا شرکتی را اداره کنم که سه هدف را دنبال میکند: ارائه خدماتی شگرف به مشتریان، ایجاد جوی مثبت و شاداب از اعتماد و سرگرمی برای همه افراد و کسب سود. بر خلاف بسیاری از مدیران که بیش از اندازه به کارشان بها میدهند و به همین دلیل اخلاق را هم فدا میکنند، من معتقد نیستم که برای دستیابی به سود مجبور هستم جو شاد و سازنده شرکت خود را فدا کنم. با اهمیت دادن به کارکنان و حفظ این جو مثبت هم توانستهام از دو بحران اقتصادی جان سالم به در ببرم. به همین دلیل، همواره حتی در شرایط دشوار اقتصادی هم هدفم آن بوده که به نحوی بدون تعدیل نیروهای انسانی خود شرایط را مدیریت کنم تا توفان بحران تمام شود و آرامش پس از آن فرا برسد. من ناخدایی نیستم که در توفانها و برای نجات از غرق شدن، کارکنان کشتی را به آب بریزم. برای حفظ نیروهای انسانی با ارزش خود در تنگناهای اقتصادی، دو استراتژی مختلف را بهکار گرفتهام.
کاهش هزینهها در جایی دیگر. اگر به دقت زمان خود را صرف مرور هزینههای معمول و هزینههای سربار کسبوکارتان بکنید، به احتمال زیاد میتوانید جایی را پیدا کنید که هزینههایتان را کاهش دهید. در بحران مالی دهه ۱۹۹۰م که آمریکا را فرا گرفت و بسیاری از شرکتهای کوچک و بزرگ را تا مرحله ورشکستگی هم پیش برد، تدبیری اندیشیدیم که باعث حفظ سرمایههای اصلی شرکت ما شد. در آن زمان شرکتمان در یک ساختمان ۳ طبقه فعالیت میکرد و اینطور تشخیص دادیم که میتوانیم طبقات اضافه را رها کرده و همه در یک طبقه متمرکز شویم. این موضوع باعث شد که هزینههای اجاره شرکت ما به شدت کاهش یابد و مبالغ صرفهجویی شده هم به حقوق کارکنانمان افزوده شد. زمانی که بحران تمام شد و رونق بازار کسبوکار فرا رسید، باز هم توانستیم به مبنای اولیه خود و فعالیت در یک ساختمان ۳ طبقه بپردازیم. پیش از آن هم و در دهه ۱۹۸۰ میلادی، سایه تاریک بحران اقتصادی فرا رسید. در آن زمان، شرکت ما از یک ساختمان ویژه و محل کار خارقالعاده بهرهمند بود ولی برای حفظ بقای خود و خودداری از اخراج کارکنانمان، آن ساختمان را از دست دادیم. مدتی را بدون ساختمان و محل کار سپری کردیم تا آن بحران هم گذشت. در آن دوران، کارکنانمان بهطور مستقیم بر سر پروژههای کاری خود حاضر میشدند و پس از اتمام کار هم به خانههایشان بازمیگشتند. وضعیت ایدهآلی نبود ولی دست کم همه شغل خود را حفظ کردند.
از کارکنان خود درخواست کمک کنید. اگر واقعا در تنگنا قرار گرفتهاید، از کارکنانتان بخواهید که پیش از اجبار برای اخراج آنها، خودشان چارهای بیندیشند که به نفع هر دو طرف باشد. شاید آنها حاضر شوند بهطور موقت، حقوق یا مزایایشان کاهش یابد. حتی اگر آنها به این نتیجه هم برسند که راهی به جز ترک خدمت نیست، به نحوه رفتار شما و تلاشتان برای حفظ آنها احترام خواهند گذاشت.
در زمان هر دو بحرانی که پشت سر گذاشتم، گاهی از کارکنانم درخواست میکردم که برای دریافت حقوق و دستمزد خود صبر کنند، چرا که قادر نبودم حقوق آنها را به صورت هفتگی (آنچه در آمریکا متداول است)، پرداخت کنم. این وضعیت برای آنها دشوار بود اما از خودگذشتگی آنها کمک بزرگی به من کرد و هنوز هم بسیاری از آنها با من کار میکنند. با توجه به این صحبتها، پاسخ من این است: آیا هر راه دیگری را امتحان کردهاید؟ برای من، هیچگاه مرخص کردن کارکنانم، یک گزینه نبوده است. با این حال، میدانم در شرایط خاصی این راهکار، تنها راهکار باقیمانده است که میتواند کسبوکارتان را نجات دهد. قبل از اینکه اجازه دهید سرمایههای انسانی باارزشتان شما را ترک کنند، اطمینان یابید که در آن شرایط بحرانی و بدون راه بازگشت قرار دارید.
ارسال نظر