داستانی از نقش شانس یا تصمیمگیری درست در موفقیت
نویسنده: جک تورنس مترجم: شهلا زمانی اهمیت شانس برای کارآفرینان را نمیتوان انکار کرد. حتی با وجود محصولات تمام عیار، بودجه عالی، یک برند مهم و تیم کاری زبده، تغییر در شرایط بازار یا بروز بحرانهای متعدد خارج از کنترل، میتواند برای برنامهریزی بینقص شما مضر واقع شده و به شکست منجر شود. اگرچه دیوید هریسون از همه این موارد آگاه بود، اما شانس همیشه با او همراه است. به یمن تغییرات غیرمنتظرهای که در سال ۲۰۰۲ در مقررات دولتی صورت گرفت، کسبوکار مشاوره مالی مستقل (IFA) او به نام پازیتیو سولوشن ناگهان ارزش پیدا کرد و پرطرفدار شد و در نهایت توسط یک شرکت بزرگ بیمه به ارزش ۱۳۰ میلیون پوند خریداری شد.
نویسنده: جک تورنس مترجم: شهلا زمانی اهمیت شانس برای کارآفرینان را نمیتوان انکار کرد. حتی با وجود محصولات تمام عیار، بودجه عالی، یک برند مهم و تیم کاری زبده، تغییر در شرایط بازار یا بروز بحرانهای متعدد خارج از کنترل، میتواند برای برنامهریزی بینقص شما مضر واقع شده و به شکست منجر شود. اگرچه دیوید هریسون از همه این موارد آگاه بود، اما شانس همیشه با او همراه است. به یمن تغییرات غیرمنتظرهای که در سال ۲۰۰۲ در مقررات دولتی صورت گرفت، کسبوکار مشاوره مالی مستقل (IFA) او به نام پازیتیو سولوشن ناگهان ارزش پیدا کرد و پرطرفدار شد و در نهایت توسط یک شرکت بزرگ بیمه به ارزش ۱۳۰ میلیون پوند خریداری شد.
این نخستین باری نبود که شانس برای هریسون موفقیت به همراه داشت، اگرچه اولین شانس وی خیلی واضح نبود. دیوید هریسون در شهر کانتی دورهام انگلستان بزرگ شد و کارش را در مشاغل ساخت و مهندسی شروع کرد و پس از آن شرکت ساختمانی خودش را تاسیس کرد و ۶۶ کارمند را به استخدام خود درآورد.
هریسون در یک برنامه به شوخی گفت: «استخدام تعدادی آجرچین و حملکننده آجر بسیار مشکلتر از استخدام ۴۰۰۰ مشاور مالی است.» همه چیز به خوبی پیش میرفت تا اینکه وی در بازی فوتبال در ۳۳ سالگی دچار شکستگی از ناحیه پا شد. در این شرایط بالا و پایین رفتن در کارگاههای ساختمانی برای مدیریت و هماهنگی تیمهای معماری دیگر ایده خوبی به نظر نمیرسید، اما در همین زمان، به گفته خودش «اندکی بدشانسی، تبدیل به اقبال خوب شد.»
زمانی که وی در جستوجوی یک حرفه جدید بود، با پیشنهادی از طرف برادر یکی از دوستان همسرش مواجه شد که در شرکت بیمهای هاربو لایف کار میکرد. در آنجا بود که هریسون متوجه علاقهمندی خود به فروش شد و در همانجا مشغول بهکار شد.
هریسون بعد از بیش از یک دهه کار در این شرکت که بعدها به شرکت «آلید دانبار» تبدیل شد و بهتدریج پیشرفت کرد، متوجه شد که چیزهایی در آنجا درست نیست. بهرغم اینکه این شرکت در امر فروش بسیار موفق بود، اما سود بهدست آمده از آن زیاد نبود و هریسون متوجه هزینههای غیرضروری در مدیریت شد. وی با بهکارگیری تکنولوژی، از بسیاری از تشریفات اداری و کاغذ بازیها صرفنظر کرد و معتقد بود که میتواند کسبوکار موفقتری را به جریان بیندازد، اما متاسفانه مدیریت مجموعه ایده دیگری داشت.
او میگوید: «درست زمانی که فکر میکنید حق با شماست و دیگران فکر میکنند که شما اشتباه میکنید، نکتهای وجود دارد. گاهی اوقات این حقیقت که قضیه طور دیگری است درست به نظر میرسد. مانند اینکه بیشتر مردم خیلی مغرورند و طوری رفتار میکنند که انگار خیلی مهم هستند، ولی در واقع اینطور نیست و همکارانشان نظر دیگری راجع به آنها دارند و فکر میکنند آنها دیوانهاند.» در این مورد به نظر میرسد حق با هریسون است.
او شرکت آلید دانبار را ترک کرد و به کمک همکارش موریس کاتر، شرکت پازیتیو سولوشن را تاسیس کرد. هریسون و همکارش برای اینکه سرمایه مورد نیاز برای کار جدیدشان را تهیه کنند، خانههایشان را اجاره دادند؛ کاری که اغلب مردم از انجام آن واهمه دارند، اما هریسون آن را عادی تلقی میکند.
او میگوید: «من نگران نبودم، چون فکر میکنم چه شما کارآفرین باشید چه نباشید، این کار کاملا سخت به نظر میرسد. من هرگز از امتحان کردن چیزهای جدید و از اینکه از خودم یک احمق بسازم واهمه ندارم. این موضوع اصلا مرا آزار نمیدهد، درحالیکه فکر میکنم خیلی به ندرت این اتفاق بیفتد.» وی حتی دو خودرویی که شرکت به وی داده بود و همچنین حقوق سالانه خود را که بالاترین درآمد سالانهاش بود، رها کرده و شرکت خود را تاسیس کرد.
شرکت پازیتیو سولوشن کار خود را در سال ۱۹۹۷ آغاز کرد و تا سال ۲۰۰۱ بزرگترین شرکت خصوصی مشاور مالی مستقل IFA با گردش مالی بالای ۱۰ میلیون پوند در انگلیس بود. وقتی در سال ۲۰۰۲، شرکت بیمهای Aegon مبلغ ۱۳۰ میلیون پوند برای خرید آن پرداخت کرد، هریسون هنوز سهامدار عمده بود. بهنظر میرسید این موضوع وی را ترغیب به یک بازنشستگی آسوده خاطر کند، اما وی بیش از اینها میخواست.
پیش از آنکه پازیتیو سولوشن خریداری شود، طرحهای آمادهای برای گسترش خدماتش داشت، اما این چیزی نبود که شرکت Aegon از خرید این شرکت به دنبال آن بود. هریسون پس از یک دوره سه ساله و سپس استراحتی کوتاه، کسبوکار فعلی خود را به نامTrue Potential شروع کرد؛ شرکت مالی شخصی دیگری که نام آن به نظر کمی شبیه به یک کتاب خودآموز است. این شرکت خدمات مالی بریتانیایی به سرعت خدمات خودش را در خارج از لندن هم گسترش داد.
امروزه کسبوکار سه بازو دارد: یک بخش مدیریت ثروت سنتی، یک ارائهدهنده تکنولوژی برای IFAها و یک پایگاه مدیریت ثروت اینترنتی برای افرادی که میخواهند مستقیما بر پول خود مدیریت داشته باشند. فروش این کسبوکار در سال گذشته بیش از ۱۰۰ درصد رشد داشت و در ۱۱ ماه اول سال ۲۰۱۴ به ۴/ ۴۰ میلیون پوند رسید. این شرکت در حال حاضر ۸۲ میلیارد پوند از داراییهای مشتریان را در اختیار دارد که سود قبل از کسر مالیات آن در سال گذشته ۲/ ۵ میلیون پوند بود.
اگرچه دنیل، پسر هریسون، عضوی از تیم مدیریتی این شرکت است، اما هریسون تصریح کرده که این یک کسبوکار خانوادگی نیست که قابلانتقال به نسل بعدی باشد، زیرا بخشی از این شرکت بهدلیل مالکیت شرکا، در میان آنها تقسیم شده است. و اگر پیشنهاد خوبی وجود داشته باشد، واگذاری بنگاه محتمل است. او میگوید: «به ندرت کسی پیدا میشود که پیشنهاد خوبی در دست نداشته باشد، اما من این تصمیم را نخواهم گرفت. اگرچه من سهامدار عمده شرکت هستم، اما تصمیمگیری در این مورد به سهامداران ارشد بستگی دارد و ما اینگونه تصمیمهای بزرگ میگیریم.»
ارسال نظر