ویژگیهای فرهنگ نوآوری
ساسان قاسمی
وحید شکری (ala. ir)
امروزه نوآوری نهتنها در سطح بنگاه بلکه به شکلی فزاینده بهعنوان منشأ رشد اقتصاد ملی اهمیت یافته است. نوآوری در حال تبدیل به یک مولفه کلیدی در سیاستگذاری اقتصادی است که به آن موتور اقتصاد مدرن میگویند و ایدهها و دانش را به کالا و خدمت تبدیل میکند. از دهه ۹۰ میلادی به بعد بحث دانش موجب ظهور اقتصاد دانشبنیان به جای اقتصاد صنعتی شد و ایجاد پیوسته دانش و نوآوری بهعنوان یکی از راههای دستیابی به مزیت رقابتی پایدار مطرح شد. مزیت رقابتی حتی در سالهای رکود اقتصادی نیز پاسخگوی نیاز سازمانها است که برای مثال میتوان به عرضه محصول نوآورانه آیپاد توسط شرکت اپل در رکود اقتصادی ۲۰۰۱ اشاره کرد.
ساسان قاسمی
وحید شکری (ala.ir)
امروزه نوآوری نهتنها در سطح بنگاه بلکه به شکلی فزاینده بهعنوان منشأ رشد اقتصاد ملی اهمیت یافته است. نوآوری در حال تبدیل به یک مولفه کلیدی در سیاستگذاری اقتصادی است که به آن موتور اقتصاد مدرن میگویند و ایدهها و دانش را به کالا و خدمت تبدیل میکند. از دهه ۹۰ میلادی به بعد بحث دانش موجب ظهور اقتصاد دانشبنیان به جای اقتصاد صنعتی شد و ایجاد پیوسته دانش و نوآوری بهعنوان یکی از راههای دستیابی به مزیت رقابتی پایدار مطرح شد. مزیت رقابتی حتی در سالهای رکود اقتصادی نیز پاسخگوی نیاز سازمانها است که برای مثال میتوان به عرضه محصول نوآورانه آیپاد توسط شرکت اپل در رکود اقتصادی ۲۰۰۱ اشاره کرد. اهمیت نوآوری در سالهای اخیر به جایی رسیده است که برخی صاحبنظران عدم استفاده از نوآوری را معادل مرگ سازمانها قلمداد میکنند؛ بهخصوص در برخی صنایع مانند مخابرات و ارتباطات نوآوری از یک مزیت به یک الزام تبدیل شده است.
اهمیت ویژه نوآوری باعث شده تا محققان بکوشند زمینههایی برای بهبود فضای نوآوری ایجاد کنند و موانع نوآوری را تا جای ممکن حذف کنند.فضایی که در آن بتوان خلاقیت را شکوفا کرد و موجب شد که ایدهها به راحتی توسط افراد بیان شود و بتواند به کالا تبدیل شود. یکی از مهمترین متغیرهای موثر در ایجاد چنین فضایی بحث فرهنگ است. فرهنگ در تعریف به مجموعه باورها و عقاید افراد اتلاق میشود که در وجود آنها نهادینه شده و بر رفتار افراد موثر است. صاحبنظران این مفهوم را از مفاهیم اصلی تاثیر متغیرهای انسانی بر نوآوری میدانند و از سوی دیگر فرهنگ نامناسب بهعنوان بزرگترین مانع نوآوری شناخته میشود. بررسیها نشان میدهد بحث فرهنگ در سطوح بنگاهها و ملی میتواند بر فضای نوآوری موثر باشد.
فرهنگ سازمانی مجموعهای از ایدهها، سنتها، ارزشها و تعهدات مشترک میان افراد سازمان است که میتواند منبع بالقوهای برای ایجاد نوآوری باشد. ارزشها و مفروضات بنیادین حاکم بر سازمان میتواند به گونهای شکل گیرد که فضای حاکم بر سازمان به افراد اجازه دهد به راحتی ایدههای خود را در سازمان مطرح کنند. مهمترین عامل فرهنگ حامی نوآوری حمایت رهبران سازمان و تحمل ابهام و ریسک است. رهبران سازمان با حمایت، مسوولیتپذیری، ایجاد انعطاف سازمانی و توانمندسازی کارکنان میتوانند به نوآور بودن سازمان کمک کنند. تخصیص زمان و بودجه برای کارمندان در جهت نوآوری میتواند بیان ایدهها را در سازمان تقویت بخشد.
معیارهای نوآوری در فرهنگ سازمانی شامل عوامل توانمندساز نوآوری است و عبارت است از مواردی که در فرهنگ سازمان، نوآوری را تقویت میکنند. این موارد شامل قوانین اندک، ارتباطات غیررسمی و گسترده، دیدگاه مثبت مدیران، ارتباطات چهره به چهره و محدود کردن بوروکراسی، تاکید بر خلاقیت میان کارکنان، انعطاف در سازمان و ساختارهای تخت است. تاکید بر این موارد و نهادینه ساختن آنها میتواند موجب تقویت نوآوری سازمانی شود.
نوآوری تنها از فرهنگ سازمانی نشات نمیگیرد و بخشی از نوآوری ناشی از فرهنگ جامعهای است که سازمان در آن واقع است. هافستد از صاحبنظران فرهنگ، پارامترهای چهارگانهای را برای توصیف فرهنگ جامعه بهکار میبرد. در اینجا با تعریف این پارامترها ارتباط آنها با نوآوری تشریح میشود.
فاصله قدرت: فاصله قدرت به میزان اطلاعات کورکورانه افراد از مراکز قدرت اشاره دارد. هر چه سطوح بیشتری از این قدرت پیروی کنند سطوح قدرت بیشتر است. در کشورهایی که سطوح قدرت زیاد است سازمانها متمرکز است و بالعکس. نوآوری تا حدود زیادی به میزان انتشار اطلاعات بستگی دارد. در جوامعی که فاصله قدرت کم است اطلاعات میان سطوح افقی بهتر جابه جا شده و موجب تقویت نوآوری میشود. در این جوامع کنترلهای بوروکراتیک محدودتر بوده و ایدهها شکوفا میشود.
ریسکگریزی: این متغیر به میزان محافظهکاری و ریسکپذیری مردم در فرهنگ اشاره دارد. در فرهنگهای ریسکگریز که از عدم اطمینان وحشت دارند قوانین مکتوب بیشتر میشود و در نتیجه چنین فرهنگهایی مانع نوآوری محسوب میشوند.
فردگرایی: این متغیر به میزان توجه افراد جامعه به منافع فردی خود اشاره دارد و در مقابل جمعگرایی اشاره به تعهد افراد به یکدیگر و وابستگیبالا به گروهها دارد. تحقیقات نشان میدهد فرهنگهای فردگرا تقویتکننده بهتری برای نوآوری هستند. چرا که تفکر خلاق بیشتر به صورت فردی شکوفا میشود.
مردسالاری: فرهنگ مردسالار، فرهنگی است که بیشتر افراد آن به دنبال موفقیت، مورد تقدیر قرار گرفتن، مسائل مادی و قدرت هستند و در مقابل فرهنگ زنسالار فرهنگی است که مردم در آن به فکر کیفیت زندگی، مشارکت بالا با دیگران، جو دوستانه و محیط با نشاط هستند. تحقیقات نشان میدهد فرهنگهای زنسالار نوآوری را تقویت میکنند.این جوامع از قوانین و روابط خشک فاصله دارند و همین امر موجب بهبود نوآوری در آنها میشود.
بنابراین میتوان نوآوری را علاوهبر فرهنگ سازمانی در سطحی گستردهتر به فرهنگ ملی و منطقهای نیز مرتبط دانست. تقویت فرهنگ نوآوری را میتوان عاملی زمینهای دانست که وجود آن شرط لازم ولی نه کافی برای نوآوری خواهد بود. اما همین فرهنگ میتواند تا حدود زیادی علت موفقیت بسیاری از سازمانهای نوآور را توضیح دهد. تقویت ارتباطات بالا، تحمل ریسک و ابهام، اختصاص وقت به افراد برای تفکر خلاق و کاهش اعمال قدرت در فرهنگ سازمانی میتواند درهای نوآوری را به روی سازمان ما بگشاید و مزیتهای رقابتی پایدار را برایمان به ارمغان بیاورد.
ارسال نظر