بینش مدیریتی برای ۵۰ سال بعد
فنون مدیریت نوین در انقلاب کسبوکار
نویسندگان:Richard Dobbs Sree Ramaswamy, Elizabeth Stephenson, S. Patrick Viguerie مترجم: کامران بیرامی منبع: mckinsey بخش دوم و پایانی تلاقی دگرگونی فناورانه، رشد سریع بازارهای نوظهور و پیری گسترده جمعیت، در حال زیرورو کردن مفروضات قدیمی است که زیربنای تعیین استراتژی، تصمیمگیری و مدیریت بودهاند. در بخش نخست با این عوامل و سیر تحولی آنها آشنا شدیم. ادامه مقاله را دراین بخش میخوانیم: تصادم بزرگ
اعلام یک نقطهعطف، بهویژه هنگامیکه نیروهای زیرساختی در حال کار برای مدتی مشغول فعالیت بودهاند، ادعای بزرگی است.
نویسندگان:Richard Dobbs Sree Ramaswamy, Elizabeth Stephenson, S. Patrick Viguerie مترجم: کامران بیرامی منبع: mckinsey بخش دوم و پایانی تلاقی دگرگونی فناورانه، رشد سریع بازارهای نوظهور و پیری گسترده جمعیت، در حال زیرورو کردن مفروضات قدیمی است که زیربنای تعیین استراتژی، تصمیمگیری و مدیریت بودهاند. در بخش نخست با این عوامل و سیر تحولی آنها آشنا شدیم.ادامه مقاله را دراین بخش میخوانیم: تصادم بزرگ
اعلام یک نقطهعطف، بهویژه هنگامیکه نیروهای زیرساختی در حال کار برای مدتی مشغول فعالیت بودهاند، ادعای بزرگی است. چیزی که آن را توجیه میکند، به اعتقاد ما، تنها آهنگ و مقیاس روبه رشد این نیروها نیست، بلکه شیوههایی است که این نیروها گردهم میآیند و پویاییهایی را که در هر دو سوی عرضه و تقاضای اقتصاد جهانی به آنها عادت کردهایم تغییر میدهند.
در سوی تقاضا، از دهه ۱۹۹۰ از دور مطلوب۱ رشد مبتنی بر صادرات بازارهای نوظهور بهرهمند بودهایم که اشتغال ایجاد کرد، درآمدها را افزایش داد و فرصتهای عظیمی را در آن بازارها ایجاد کرد، در عین اینکه قیمت کالاها را در اقتصادهای توسعهیافته کاهش داد و رشد سریعتر مصرف را در جهان غرب ممکن ساخت. برای مثال، در ایالاتمتحده، قیمتهای واقعی واردات غیرنفتی بین اوایل دهه ۱۹۹۰ و امروز بیش از ۳۰ درصد سقوط کرد. با ثروتمندتر شدن بازارهای نوظهور، برای آنها دشوار خواهد بود تا بازی سودآور کارگر کمهزینه را بازی کنند و ظهور مصرفکنندگان محلی بهعنوان پیشرانهای رشد بهجای صادرات نقش حیاتی پیدا کردهاند. همزمان با این رویدادها، اهمیت تجارت میان بازارهای نوظهور، که در حال افزایش است و باید به رشد خود ادامه دهد.
در سمت عرضه، برای سالهای طولانی در حال کار روی یک مدل بهرهوری بودهایم که در آن بازارهای توسعهیافته در حال پیشروی و بازارهای نوظهور در تلاش برای رسیدن به آنها بودهاند. بازارهای نوظهور کماکان بهرهوری کمتری نسبت به بازارهای توسعهیافته دارند و بازارهایی که مدلهای سرمایهبر را برای رسیدن به رقبا استفاده میکنند حفظ این مدلها را دشوار خواهند یافت؛ زیرا اقتصادهای آنها مصرفگراتر و خدمتگراتر میشوند. همانگونه که هرکسی که شمار خانههای خالی در آسمانخراشهای شهرهای حاشیهای چین را دیده باشد، میتواند گواهی کند انتقال از رشد مبتنی بر سرمایهگذاری غیرمحتمل است که روان و بیدردسر باشد، حتی برای کشورهایی مانند چین که سیاستهای صریحی با هدف تغییر به اقتصادهای مصرفکننده و خدمتگراتر دارند.
از سوی دیگر، دیجیتالی شدن و فناوریهای سیار باید همانگونه که در آفریقا شاهد هستیم، پلتفرمی را برای نوآوری و خدمت فراهم سازند که در آن ۱۵درصد تراکنشها ازطریق بانکداری موبایل صورت میگیرند (در مقابل ۵درصد در بازارهای توسعهیافته) و در چین، جایی که وبسایت علیبابا ثابت کرد که بازارهای آنلاین مصرفی میتوانند به حیطه و مقیاس بیسابقهای دست یابند. چگونگی به سرانجام رسیدن این وابستگیهای متقابل در عرضه و تقاضا کاملا نامشخص است. ما سناریوهای خوشبینانه و بدبینانه از GDP جهانی برای یک دهه آینده را مدلسازی کردهایم که تا ۱۷ تریلیون دلار از یکدیگر واگرایی دارند، گسترهای تقریبا معادل تولید ناخالص داخلی جاری ایالاتمتحده. متغیرهای تاثیرگذار که شامل آهنگ و حد جابهجایی مصرفکنندگان بازارهای نوظهور بهعنوان موتور حیاتی رشد جهانی، سازگارشوندگی بازارهای توسعهیافته به دنیایی که در آن دیگر نمیتوانند از مجموع منافع واردات و سرمایههای ارزانقیمت ناشی از بازارهای نوظهور و راهحلهای جدید بهرهوری سود ببرند؛ زیرا بازارهای توسعهیافته و نوظهور به یک اندازه در حال تلاش برای پیشرفت در پاسخ به چالشهای جمعیتی و دیگر چالشهای رشد هستند.
احتمال دارد که مناطق، کشورها و افراد گوناگون، بسته به قوت و انعطافپذیری موسسات و سیاستهایشان، سرنوشتهای متفاوتی داشته باشند. درواقع، پیشاپیش شاهد این بحران در بخشهایی از جنوب و شرق اروپا بودهایم که در باتلاق رکود و بدهی ماندهاند و در ایالاتمتحده، جایی که برخی دولتهای محلی در لبه شکست در پایگاههای اقتصادی خود قرار دارند اما نمیتوانند همپای نیازهای جمعیت در حال پیر شدن خود به پیش روند. به همین نحو، همچنانکه اهمیت رشد مبتنی بر بهرهوری در بسیاری از بازارهای نوظهور افزایش مییابد، پیشرفت ناعادلانه خواهد بود، زیرا بسیاری از راهحلهای شناختهشده بهرهوری بستگی به نظامهای نظارتی و سازوکارهای بازار اثربخشی دارند که در بازارهای نوظهور از استاندارد فاصله دارند.
البته با توجه به تنشهای متعددی که همزمان در اقتصاد جهانی روی میدهند، نباید انتظار موفقیت یکسانی را داشته باشیم- اما نباید بیشازحد نیز بدبین باشیم. فشارهای گسترده ایجادشده توسط پویاییهای بازارهای نوظهور، تغییر فناورانه و پیری سریع به تحریک دوره بعدی نوآوری و رشد در مناطق گوناگون کمک خواهد کرد. اینها دربرگیرنده کاربرد بهرهورتر از منابع طبیعی خواهند بود که برای پشتیبانی از طبقه روبه رشد مصرفکننده در جهان، استفاده کارآتر از سرمایه و مدیریت خلاقانهتر از استعداد، ضروری خواهند بود. بهطور کلی سر برآوردن در سمت برنده جهانی با بیثباتی فزاینده بستگی به آن دارد که رهبران تا چه حد، شدت و استمرار تغییرات آتی را تشخیص میدهند و چقدر سریع قضاوتهای شهودی قدیمی و جاافتاده خود را تغییر میدهند.
تعیین جهت استراتژیک
پژوهش مککنزی مبین آن است که در حدود دوسوم رشد شرکت توسط جنبش حرکتی(رشد، تورم، درآمد و قدرت هزینه زیرساختی) بازارهایی که در آنها رقابت میکند، تعیین میشود. مهار جنبش حرکتی بازار در سالهای پیش رو مستلزم پوشش دادن به مناطق جغرافیایی بیشتر، صنایع بیشتر و انواع بیشتری از رقبا، شرکای احتمالی و حاضران در زنجیره ارزش- و نیز ذینفعان دولتی و غیردولتی بیشتر- خواهد بود. امروز یک استراتژیست بهجای اندیشیدن درباره یک بازار ملی اصلی تفکیکشده به سه تا پنج بخش بر اساس ارزش، باید دنیایی را درک کند که در آن عرضهها ممکن است از شهری به شهر دیگر درون یک کشور و نیز بر اساس کانال توزیع و بخشبندی جمعیتی متفاوت باشند و پیری جمعیت و نابرابری درآمدی بهطور فزایندهای رویکردهای متنوع را الزامی سازند. همه اینها مطلوبیتی به چابکی خواهند بخشید: هم به «برونگرایی» در توسعه یک رویکرد جهانی منسجم و هم «درونگرایی» در بخشهای محصول یا بازار بهشدت غیرمنسجم.
اهمیت پیشبینی و واکنش تهاجمی به وقفهها نیز در حال اوجگیری اساسی در دنیایی بیثبات فزاینده ما است. این به معنی نظارت بر روندها، درگیر شدن در اقدامات منظم برنامهریزی مبتنی بر سناریو، مانور تاثیرات دگرگونیها و وقفههای بالقوه و پاسخ سریع به هنگام تغییر در شرایط رقابتی است. برای مثال، تعداد اندکی از تولیدکنندگان سنتی تلفن موبایل از خود در مقابل فناوری دگرگونکننده آیفون شرکت اپل محافظت کردند. بااین همه، سامسونگ توانست آن انقلاب را به فرصتی برای اوجگیری در جدول لیگ تلفن موبایل تبدیل کند.
سرانجام، استراتژیست نیاز دارد تا در چارچوبهای زمانی متعدد بیندیشد، از جمله تاکتیکهای آنی و بهبودهای جاری شرکت برای مقابله با تهدیدات رقابتی جدید، انتخاب بازار و تاکید بر قابلیتهای جدید و جایگاه رقابتی، سرمایهگذاریهایی برای تقویت قابلیتها درون ساختار استراتژیک کنونی و برای ممکن ساختن ورود به بازارهای مجاور در بلندمدت و انتخاب و پیگیر قابلیتهای جدید بودن.
ساختن توان جدید مدیریتی
برای رهبران ارشد تثبیت یا پیادهسازی استراتژیهای اثربخش بهطور فزایندهای دشوار خواهد شد مگر آنکه خود را در تصویر دنیای پیشرفته از جنبه فناوری، پیچیده و از جنبه جغرافیایی متنوع که همگی در آن فعالیت خواهیم کرد بازسازی کنند.
هرکسی یک فنآور است. فناوری دیگر صرفا یک خط بودجه یا موضوع عملیاتی نیست- یک توانمندساز هر استراتژی است. مدیران اجرایی باید بیندیشند که چگونه فناوریهای معینی ممکن است بر هر بخش از کسبوکار تاثیر بگذارند و باید در مورد چگونگی استفاده از دادهها و فناوری ماهر باشند. مباحثه نیرومندی برای داشتن یک مدیر دیجیتال ارشد وجود دارد که بر فناوری بهعنوان موضوعی استراتژیک نظارت کند و نیز یک مدیر اطلاعات ارشد که باید مسوول پیچ و مهرههای فناوری مورد استفاده شرکت باشد. فرصتهای فناورانه فراواناند، اما تهدیدات نیز این گونهاند، ازجمله مخاطرات امنیتی فضای مجازی که با توجه به آنکه دیجیتالیشدن در حال لمس هر جنبهای از زندگی شرکتی است، تبدیل به دغدغه گروه وسیعتری از مدیران اجرایی خواهد شد.
مدیریت نیروی کار جدید
فناوری بهطور فزایندهای در حال پیشی گرفتن از کارگران است و آهنگ نوآوری فناوری اطلاعات در حال متحول ساختن چیزی است که تشکیلدهنده کار و نیز نحوه، زمان و محل کارکردن ما است. پژوهش مککنزی مبین آن است که تا ۱۴۰ میلیون دانشگر۲ تماموقت ممکن است در سراسر جهان توسط ماشینهای هوشمند جایگزین شوند- همزمان پیر شدن نیروی کار امری متداول میشود و کمبود کارگران در قسمتهایی از تخصص فنی پدیدار میشود. اولویتهای جدید در این محیط شامل حصول اطمینان از کاربرد هوش ماشین در شیوههای نوآورانه برای تغییر و بازسازی کار، ساختن نسل بعدی مهارتهایی که برای پیشبرد مدلهای کسبوکار مبتنی بر فناوری آینده نیاز دارند و مهارتافزایی و بازآموزی کارگرانی که فعالیتهای روزمره آنها مستعد خودکارسازی است اما دانش سازمانی آنها باارزش است، میشوند.
در مورد کارگرانی با مهارتهای قابل مشابهتسازی، این خطر وجود دارد که عملکرد پایینتری نسبت به والدینشان داشته باشند که موجب ایجاد تنشهای اجتماعی و به چالش انداختن مدیرانی شود که در حال تلاش برای انرژی دادن به کل نیروی کار هستند، از جمله کارکنانی که از عقب افتادن خود ناراضیاند. بازارهای توسعهیافته و نوظهور درجات گوناگونی از این مشکلات را تجربه خواهند کرد که سمت افراد این معادله را برای سازمانهای پراکنده از جنبه جغرافیایی بهویژه چالشبرانگیز خواهد ساخت.
بازاندیشی منابع
همگرایی فناوری اطلاعات و علم مواد موجب افزایش در نوآوری میشود که بهطور اساسی زمان، مکان و نحوه استفاده ما از منابع طبیعی را تغییر خواهد داد. همکار ما مت راجرز و نویسنده همکارش، استفان هک، در کتاب جدیدشان Resource Revolution
[انقلاب منابع]، استدلال میکنند که ترکیب فناوری اطلاعات، دانش مواد در مقیاس نانو و زیستشناسی با فناوری صنعتی موجب افزایشهای چشمگیر در بهرهوری منابع خواهد شد. بهاتفاق، این بهبودها نمایانگر یک فرصت ایجاد ثروت هستند و کلید دستیابی به رشد اقتصادی با بهرهوری بالا در جهان توسعهیافته برای پشتیبانی از میلیاردها نفر اعضای جدید طبقه متوسط جهان خواهد بود. به چنگ آوردن این فرصتهای منابع-فناوری مستلزم رویکردهای مدیریتی جدید، مانند جانشینی (جایگزین کردن مواد پرهزینه، سنگین و کمیاب، با مواد ارزانتر و دارای عملکرد بالاتر) بهینهسازی (تعبیه نرمافزارهای بهینهساز در صنایع بهشدت سرمایهبر برای بهبود اساسی چگونگی تولید و استفاده شرکتها از منابع کمیاب) و مجازیسازی (خارج کردن فرآیندها از دنیای فیزیکی) است.
شکستن ایستایی۳
تغییر دشوار است. پژوهشگران علوم اجتماعی و اقتصاددانان رفتاری دریافتهاند که ما انسانها در مورد وضعیت موجود تعصب داریم و در قبال تغییر مفروضات و رویکردهایمان حتی با وجود شواهد مقاومت میکنیم. در ۱۹۸۸ ویلیام ساموئلسون و ریچارد زکهاوزر۴، اقتصاددانان دانشگاه بوستون و هاروارد، موردی را مطرح کردند که در آن دولت آلمان غربی نیاز به تغییر مکان یک شهر کوچک برای کاوش زغال زیر آن بود. مسوولان گزینههای فراوانی را برای برنامهریزی شهر جدید پیشنهاد کردند؛ اما شهروندان آن شهر نقشهای را برگزیدند که «بهطور خارقالعادهای شبیه طرح مارپیچ شهر قدیمی بهنظر میرسید- آرایشی که در طول قرنها بدون نظم یا دلیل (آگاهانهای) تکامل یافته بود.»
کسبوکارها از میزان شگفتآوری از ایستایی (اینرسی) در تصمیمات خود در مورد چگونگی پشتیبانی از استراتژیها با پول نقد برای به ثمر رساندن آنها رنج میبرند. پژوهشهای انجامشده توسط همکاران ما نشان داد که بین ۱۹۹۰ و ۲۰۱۰، شرکتهای آمریکایی تقریبا همواره منابع را بر اساس فرصتهای گذشته تخصیص دادهاند تا آینده؛ حتی طی رکود جهانی ۲۰۰۹، این رفتار منفعلانه ادامه یافت. بااینهمه، فعالترین شرکتها در تخصیص منابع به میانگین ۳۰ درصد بازده سالانه بیشتر برای سهامداران در مقایسه با شرکتهای کمتر فعال دست یافتند. دوره پیش رو باید پاداش بیشتری برای حرکت توام با چابکی و سرعت در نظر بگیرد؛ زیرا دیجیتالی شدن مرزهای میان صنایع را محو میسازد و رقابت در بازارهای نوظهور شدت میگیرد.
البته، برای سازمانها و رهبران آسان خواهد بود تا در اثر شدت تغییر در جریان منجمد شوند یا براساس قضاوت شهودی منقضی شده با آنها به مقابله بپردازند. نگاه به دور ممکن است کمک کند. در ۱۹۳۰، اقتصاددان بزرگ بریتانیایی جان مینارد کینز۵ جسورانه پیشگویی کرد که ۱۰۰ سال بعد، استاندارد زندگی در کشورهای پیشرو چهار تا هشت برابر بالاتر خواهد بود. همانگونه که معلوم شد، حد بالای انتظارات خوشبینانه او به حقیقت نزدیک بود. آنهایی که عمق، عرض و ماهیت بنیادین تغییر و فرصتی را که در راه است درک میکنند بهتر قادر به بازتنظیم و تطبیق قضاوت شهودی خود، شکل دادن به آن جهان و پیشرفت خواهند بود.
پاورقی:
۱ - virtuous cycle: در مقابل دور باطل
۲ - knowledge worker
۳ - inertia
۴ - William Samuelson and Richard Zeckhauser
۵ - John Maynard keynes
ارسال نظر