مترجم: عاطفه عبادی

رییس و مدیر عامل انجمن جهانی کشتی نمایشی(کشتی کج)، وینس مک ماهون ۶۶ ساله، با اجرای برنامه در ۱۴۵ کشور دنیا بر قلمرو کشتی حرفه‌ای در سرتاسر جهان احاطه دارد. او در دهه ۱۹۸۰، شخصا تعریفی نو از «کشتی» و «نمایش» و (تلفیق این دو) ارائه داد و توانست کمپانی خود را با ترتیب دادن یک دوره مسابقات برای کشتی گیران حتی با وجود رسوایی‌های استفاده از استروئید(دوپینگ) و اشتباهات محاسباتی کلان با موفقیت اداره کند. به هر حال تجارت در اطراف رینگ همچنان در حال پیشرفت است. در سال۲۰۱۱کمپانی او نزدیک به ۹/۴۸۳ میلیون دلار درآمد داشت.هنگامی که شرکت او (دبلیو. دبلیو. ای) در تدارک برگزاری هزارمین قسمت یکی از برنامه‌های شاخص خود بود،مجله هفتگی بلومبرگ بیزینس ویک طی مصاحبه‌ای با وینس مک ماهون از رموز موفقیت او در مدیریت سوال کرد:

• به خود و کارمندانتان گوش کنید

تا وقتی خودتان تمایل به انجام کاری ندارید، نمی‌توانید از کسی درخواست انجام آن کار را داشته باشید. نمی‌توانید از کسی بخواهید ساعت‌ها کار کند، مگر اینکه خودتان این کار را بکنید. نمی‌توانید از کارمندان بخواهید که دل به کار بدهند و برای تولید یک محصول اشتیاق داشته باشند، تا وقتی که خودتان این‌طور نباشید. امروزه هنر گوش کردن کم‌کم در حال فراموشی است.

اما من این قابلیت را دارم که می‌توانم حین صحبت کردن، گوش هم بدهم. این ویژگی نسبتا نادراست، اما مهم‌تر ازآن من فکر می‌کنم که با گوش دادن می‌توان یاد گرفت. من معتقدم که بعضی چیزها در یک موقعیت عادی و متعارف به وجود می‌آیند. شما باید روی آنها کار کنید و اجازه دهید که شکل بگیرند و تکامل پیدا کنند.

• هر روز مثل اولین روز کار رفتار کنید.

وقتی تصمیم به انجام کاری می‌گیرید، باید متناسب با آن پیش روید و همه را پشت سر خود جا گذارید. نباید فکر دیگری کنید. «اولین روز کار»، این شعار منه و دوست دارم همه مدیران هر روز را اولین روز کار خود بدانند. مدیران باید هر روز به تجارت وکاری که می‌کنند، این‌طور نگاه کنند. این نگاه به آنها اطمینان می‌دهد که کاری که دیروز انجام دادند، درست بوده است و آن روز شروع تازه‌ای برای انجام سایر کارها است، یا این حس در آنها به وجود می‌آید که آن روز اطلاعات جدیدی به دست آورده‌اند که قبلا نداشتند.این رویکردی جدید به رسانه است؛ یعنی درباره چیزهایی که می‌دانید،طور دیگری فکر کنید. یا اینکه از مطالبی که مثلا دیشب در یک کتاب یا روزنامه خواندید استفاده کنید و روز بعد آنها را با مقداری بینش، ذکاوت و انعطاف‌پذیری درشیوه مدیریت خود به کار گیرید.

• ترس را ترویج نکنید.

قطعا اصلی‌ترین راه برای شکست در مدیریت، برخورد سرد، غیرصمیمی و تحکم آمیزاست. اینکه نگذارید کسی حرف بزند.اگر شما جواب همه چیز را می‌دانید، پس دیگر چه لزومی داشت که افراد دیگری را استخدام کنید. اگر شما به عنوان یک مدیر مغرور باشید و خود را بزرگ بدانید، دیگر جایی برای افراد دیگر باقی نمی‌ماند و نمی‌توانید از نظرات دیگران استفاده کنید.

ترس ماهیتی فاسد و ناخوشایند دارد. باید احترام همه را به دست آورید. من به عنوان یک مدیر باید این کار را هر روز انجام بدهم. وقتی محل کار را ترک می‌کنم، مثل یک نظامی که روی لبه کلاهش نشان‌های افتخار زیادی دارد حس خوبی دارم. ولی صبح که از خواب بیدار می‌شوم دیگر چیزی از آن نشان ها باقی نمانده است. سعی کنید هر روز احترام همه را جلب کنید.

• ذهن خود را پاک کنید ومحدوده و جایگاه خود را پیدا کنید.

من روزانه به طور متوسط چهار ساعت می‌خوابم. خواب را دوست ندارم چون حس می‌کنم وقتی می‌خوابم، چیزی را از دست می‌دهم. به نظر خودم، شخصیتی پرخاشگر و سلطه جو دارم به همین دلیل سعی می‌کنم که تعدیلش کنم تا بازخورد اجتماعی قابل قبولی داشته باشم. من این توانایی را با ورزش و بدنسازی به دست می‌آورم. این ورزش حس خوشایندی به من می‌دهد. من بیشتر برای آرامش فکر و ذهنم ورزش می‌کنم، نه فقط برای بدنم. من واقعا با بدنساری ذهنم را پاک می‌کنم. این فرصتی است برای پاک کردن تمام مسائلی که ذهنم را مشغول می‌کند، چه مسائلی که جنبه شخصی دارند و چه آنهایی که جنبه کاری دارند.

• اجازه ندهید متقاضیان کار در مصاحبه جواب‌های غیرصادقانه بدهند.

من برای مقابله با چنین مشکلی، از روش‌های خاصی استفاده می‌کنم. اولین پرسش من این است که چرا می‌خواهید با

(دبلیو.دبلیو.ای) کار کنید. اتفاقا آنها مجبور نیستند که دبلیو.دبلیو.ای را بشناسند یا از هوادارانش باشند.گاهی وقت ها از این طریق به چیزی که می‌خواهم، می‌رسم. اگر جواب کلیشه‌ای بدهند، به آنها نگاه می‌کنم و می‌گویم: این جواب کلیشه‌ای آن نیست که من دنبالش بودم.من با همه خیلی روراست و صادقم و این چیزی است که می‌خواهم متقابلا از اونا ببینم. صادق باشین! این خیلی چیزها را روشن می‌کند. در این صورت افراد می‌دانند کجا ایستاده‌اند و شما از آنها چه می‌خواهید. قطعا کار با این افراد خیلی ساده‌تر است.

• غرور بدترین دشمن شما است

تردید من را عصبانی می‌کند، اما خودپسندی بدترین چیز است. من هیچ چیز را قطعی نمی‌دانم. حتی نمی‌دانم استحقاق نفس بعدی رو داشته باشم یا نه،پس هرگز مغرور نمی‌شوم. از کوه که بالا می‌رم، می‌خواهم بلندترین قله بعدی را ببینم. سعی کنید کارمندان خود را با دادن فرصت‌های دوباره تشویق کنید.

اما اگر متوجه شدید، فردی از کارمندانتان مغرور شده است، از مدیر منابع انسانی خود بخواهید به او تذکر دهد و به او بگوید این خصلت اصلا در کار ما خوشایند نیست. این می‌تواند برخورد (اخطار) اول باشد. برخورد دوم و جدی‌تر برای وقتی است که تغییری در آن فرد ایجاد نشود، یعنی او دیگر نمی‌تواند مثل روز اول کاری‌اش رفتار کند. گاهی اوقات افراد در زندگی شخصی یا حرفه‌ای‌شان احتیاج به تلنگر دارند. اخطار سوم برای وقتی است که این اخطار هم فایده‌ای ندارد.