مسوولیت اجتماعی مهم‌تر است یا سلایق مشتریان

سریما نازاریان

پاسخ مطالعه موردی هفته گذشته

سازمان ساتلند که یک تولیدکننده محصولات غذایی است، با مشکل ناسالم بودن محصولاتش از نظر میزان روغن ترانس مواجه شده است. از طرفی متخصصان سازمان بر‌این باورند که جایگزین کردن ‌این نوع روغن با چیز دیگری مزه آن را نامساعد می‌کند و از طرف دیگر سازمان روز به روز بیشتر برای ناسالم بودن محصولاتش تحت فشار قرار می‌گیرد. سوال‌این است که آیا مدیر عامل سازمان باید تصمیم به تغییر خطوط تولیدش بگیرد؟

تصمیم ساتلند در‌این مورد که محصولاتش را برای داشتن مزه‌ای خاص با روغن‌های ناسالم تهیه کند، انتخابی است که فروش را به سلامتی ارجح می‌داند.

شکایت‌هایی مانند آنهایی که در سازمان پیتر رخ داده است، هر قدر هم که خنده دار به نظر برسند، واقعی هستند. قانون‌ایالات متحده قاعده بسیار روشنی را‌ایجاد کرده است که از تولید‌کنندگان می‌خواهد تولیدات خود را تا آنجا که بشود سالم تولید کنند. اگرچه قوانین‌ایالت‌های مختلف در‌این زمینه با یکدیگر متفاوت است،‌ این قوانین به صورت عمومی‌باعث می‌شود که تولید‌کنندگان محصولات خود را به حد استاندارد‌هایی که برای آنها مشخص می‌شود، برسانند. بنابر‌این سازمان‌ها باید سعی کنند تا آنجا که ممکن است محصولات خود را با عیب و نقص کمتری تولید کنند. به‌این ترتیب قانون محصولات‌ایمن را ترقی می‌دهد و تولید‌کنندگان را ترغیب می‌کند که آنها را سالم تر تولید کنند.

چاقی یک مساله ملی است. تقریبا ۲۰ درصد جمعیت بالغ چاق هستند که ‌این مقدار نسبت به سال ۹۱ به میزان ۶۱ درصد افزایش داشته است. زمانی که مساله‌ای تا‌این‌اندازه گسترش می‌یابد، اظهار‌این مطلب که رو به رو شدن با‌ آن یک مسوولیت شخصی است دشوار به نظر می‌رسد. در نهایت، نکته‌این است که افراد کمی ‌ترجیح می‌دهند چاق باشند. بسیاری از آمریکایی‌ها می‌خواهند لاغر باشند، ولی هر سال‌اندازه دور کمر ما کمی ‌بزرگ‌تر می‌شود.‌این موضوع مخصوصا در مورد کودکان صحیح است که طبق گزارش‌ها به چاق‌ترین حد خود در تاریخ آمریکا رسیده‌اند.

با توجه به واقعیت‌های‌این مطالعه موردی، من به روشنی می‌توانم زمینه‌های لازم برای یک ادعای حقوقی در مورد ناسالم بودن تولیدات را ببینم. بسیاری از مواد اولیه مورد استفاده در غذاها قبل از فرآوری شدن حاوی درجات بالایی از روغن ترانس هستند.‌اینکه سازمانی بتواند مواد اولیه محصولاتش را از‌این لحاظ کنترل کند، دشوار به نظر می‌رسد. ولی تصمیم ساتلند در‌این مورد که محصولاتش را برای داشتن مزه‌ای خاص با روغن‌های ناسالم تهیه کند، انتخابی است که فروش را به سلامتی ارجح می‌داند. میلی، متخصص تغذیه سازمان به‌این موضوع پی برده است. پیشنهاد او مبنی بر‌اینکه انتخاب‌های منطقی دیگری هم وجود دارند موضوعی است که سازمان باید در مورد آن فکر کند. سازمان نمی‌تواند با گفتن‌اینکه تلاش‌هایش برای تولید کلوچه‌هایی با استفاده از روغن کمتر، ناموفق بوده است از زیر مسوولیت شانه خالی کند. به صورت طبیعی‌اینکه مشتریان خودشان را با تغییرات طراحی تطبیق دهند مدتی زمان می‌برد، مخصوصا زمانی که بحث بر سر غذا باشد. دو مثال از صنعت غذایی دلیل‌این موضوع را نشان می‌دهند.

من خودم یکبار یک مدیر ارشد تحقیقاتی را که در تولید نسل اول سیگار‌های سالم تر نقش کلیدی داشت از کار برکنار کردم. پروژه زمانی که گروه آزمایش شوندگان محصول را قبول نکردند، با شکست روبه رو شد.‌این مدیر ارشد در صنایع غذایی تجربه داشت و نمونه‌های مشابهی را قبلا دیده بود. او به من گفت که زمانی که سوداهای رژیمی ‌به بازار معرفی شدند، مردم از آنها بدشان می‌آمد چرا که مزه آنها نسبت به نوشیدنی‌های دیگر بسیار بد بود. در همین زمان برخی افراد به دلیل‌اینکه می‌خواستند مصرف کالری و شکرشان را کاهش دهند، آنها را خریداری می‌کردند. امروزه میلیون‌ها آمریکایی تنها از نوشیدنی‌های رژیمی‌ استفاده می‌کنند.

آدامس بدون شکر یکی دیگر از مثال‌های بارز در‌این زمینه است. همه افراد بالای ۴۰ سال حتما به یاد دارند که‌این محصول زمانی که به بازار آمد به دلیل مزه ضعیف آن به نسبت آدامس دارای شکر طرفدار زیادی نداشت، ولی زمانی که فایده‌های سلامتی آن به همگان اثبات شد و مزه آن هم بهبود داده شد، آدامس بدون شکر فروشی بسیار بیشتر از آدامس حاوی شکر پیدا کرد. این واقعیت که برخی محصولات رژیمی‌توانسته‌اند در میان سایر محصولات ساتلند خودی نشان بدهند، بیانگر‌این نکته است که مصرف‌کنندگان را می‌توان راضی به خریدن محصولات سالم‌تر هم کرد. چنین مثال‌هایی به معنای موفقیت‌آمیز بودن محصول جدید سازمان نیست، ولی بیانگر‌این نکته است که سازمان راهکارهای منطقی دیگری هم در اختیار داشت. از آنجایی که خطرات محصولات قدیمی ‌ساتلند به مزیت‌های تبلیغاتی آنها اولویت دارند، آنها پایه‌ای برای یک پرونده شکایت در‌این زمینه در اختیار قرار می‌دهند. چاقی یک مشکل اجتماعی است. ما نمی‌توانیم دست روی دست بگذاریم تا میانگین سایز کمرمان به حد انفجار برسد. از‌این موضوع خوشمان بیاید یا نیاید، تولید‌کنندگانی که محصولاتشان برخی مشکلات سلامتی دارد، مجبور به قبول کردن مسوولیت‌های آن خواهند بود. حالا یا با تولید محصولات سالم‌تر یا با پرداختن غرامت‌های گاه و بیگاه.

منبع: HBR