چین؟ - ۷ دی ۸۹

سریما نازاریان

پاسخ به مورد کاوی هفته گذشته

لوسین، مدیر بخش عملیاتی شرکت لافلر (که در زمینه تولید نوشیدنی فعالیت دارد) در آمریکا به تازگی استعفا داده است. گزینه‌های مختلفی برای جانشینی او مطرح هستند: مایکل مدیر بخش نوشیدنی‌های بدون شکر سازمان یا فردی از خارج سازمان مانند چارلز بروک که مدیر مالی یک سازمان بزرگ دیگر در صنعت نوشیدنی بود. دیگر رقیب مایکل در این زمینه «جونی بست» از کارکنان قدیمی‌سازمان است که اکنون کسب و کار مستقلی دارد، اما همواره روابط حسنه‌ای با مدیران سازمان داشته است. با وجود این، فرد دیگری از سازمان به نام دانیل نیز به تازگی تلاش می‌کند با مدیرعامل سازمان یعنی «پیر» که در پاریس مستقر است، تماس بیشتری داشته باشد و ایده‌های خود را در زمینه

کسب و کار با او در میان گذارد. آلبرت همکار مایکل اعتقاد دارد این رفتار دانیل به معنای آن است که او در تلاش است خود را به عنوان گزینه مناسب برای جانشینی لوسین مطرح کند و مایکل برای جلوگیری از این امر باید با او وارد رقابت شده و خود به دیدار پیر برود. اما مایکل تمایل چندانی به رقابت این چنینی ندارد. در این میان پیر با او تماس می‌گیرد و به او پیشنهاد مدیریت سازمان تازه تصاحب شده‌ای در چین را می‌دهد.

با اینکه گزینه چین می‌تواند از نظر حرفه‌ای برای مایکل بسیار مفید باشد، اما در صورت قبول این سمت، دانیل جای مایکل و لوسین را با هم خواهد گرفت. از سوی دیگر کارن همسر مایکل با رفتن به چین چندان موافق نبود، چراکه چنین سفری ضربه بزرگی به موقعیت کاری او وارد می‌کرد. سوال پایانی مورد کاوی این بود: آیا مایکل باید به چین برود؟ در زیر پاسخ کارشناسان را می‌خوانیم:

مایکل شرایط چانه‌زنی خوبی دارد

مایکل باید به چین برود. موضوع اصلا این نیست که آیا او توانایی انجام دادن کارهای لوسین را دارد یا حتی او لیاقت بیشتری ازلوسین در این زمینه دارد و باید کار را به او بدهند. آنچه روشن است این است که او آن شغل را به دست نخواهد آورد و فرصتی که در چین به وجود آمده است، یک فرصت استثنایی است.

روشن‌ترین علامت نگرفتن شغل توسط مایکل از زبان خود مدیر عامل شنیده می‌شود. به احتمال زیاد پیر می‌داند که چه‌کسی را به عنوان جانشین لوسین انتخاب کرده است و اگر آن فرد مایکل می‌بود، در این صورت پیشنهاد رفتن به چین را هرگز مطرح نمی‌کرد.

برای این شغل نماینده‌های بسیاری وجود دارند. همگی آنها موفق هستند و همگی بسیار با استعدادند. در سطح شغلی که مایکل به آن رسیده است، همه با استعداد هستند. برنده کسی است که بازی بهتری از سیاست از خود ارائه دهد و مایکل در این زمینه فردی بسیار قوی نیست. علاوه بر این، برخی از رقبای مایکل از شرکت خریدار هستند که در بسیاری از مواقع تصمیم گیرنده‌ها در مورد نشاندن افراد خاصی بر سر کار هستند.

سازمان‌هایی که سازمان دیگر را می‌خرند، معمولا از همان ابتدای کار این موضوع را نشان نمی‌دهند چرا که روحیه افراد را خراب خواهد کرد، ولی به تدریج هر زمان که فرصت کاری ایجاد می‌شود، این سازمان‌ها ‌ترجیح می‌دهند که فردی از اعضای خودشان را بر سر آن کار قرار دهند.

واقعیت این است که مایکل عضو سازمانی است که در این میان خریداری شده است و بنابراین فارغ از میزان استعدادی که دارد، این موضوع یک نقطه ضعف برای او به شمار می‌آید. مخصوصا با توجه به این موضوع که برای دوست شدن با همکاران جدیدش هم تلاش بسیار کمی‌از خود نشان داده است.

با همه چیزهایی که گفته شد، مایکل می‌تواند به آینده اش با سازمان بسیار امیدوار باشد. چین برای آینده لافلر یک موضوع استراتژیک است (یک منبع مهم در آمدی جدید) و پیر در صورتی که از توانایی‌های مایکل اطمینان نداشت یا نگران از دست دادن او نبود، هرگز این شغل را به او پیشنهاد نمی‌کرد. این موضوع مایکل را در یک موقعیت چانه زنی قوی قرار می‌دهد. او باید در پاریس در مقابل مدیر عامل بنشیند و قبل از اینکه این شغل را قبول کند، به یک قرارداد کتبی برسند.

اول اینکه او باید روی قرارداد یک محدودیت زمانی بگذارد؛ دو سال مناسب به نظر می‌رسد. ممکن است در آینده او تمایل به طولانی‌تر کردن قرارداد داشته باشد، ولی در حال حاضر، او باید این گزینه را داشته باشد که بتواند زمانی چین را به مقصد شغلی در دفتر مرکزی‌ترک کند.

دوم اینکه او باید به روشنی بفهمد که چه چیزی از نظر مدیر عامل در چین موفقیت به شمار می‌آید. آیا مقدار خاصی از رشد فروش مد نظر است، میزان شناخت برند یا سهم مشخصی از بازار؟ و اینکه او نباید به سادگی از پیر بپرسد که موفقیت به نظرش در چیست. بلکه باید این معیارها را خودش پیشنهاد دهد.

سوم اینکه مایکل باید در مورد تعداد سفرهایش در سال به چین و پاریس مذاکره کند. به این‌ترتیب او امکان دیده شدن در دفتر‌های اصلی سازمان از دست نمی‌دهد و به این‌ترتیب در صورتی که یک نقش مدیریتی جدید در سازمان خالی شود، او هم جزو کاندیداهای مناسب خواهد بود. چهارم اینکه او باید برای همسرش در یک سازمان چند ملیتی چینی کار پیدا کند.

بچه‌های او در سنی هستند که می‌توانند به آسانی به شرایط جدید عادت کنند، ولی همسرش در این شرایط نیست. او تا حالا هم فداکاری‌های بسیاری کرده است و به همین دلیل هم مایکل باید بتواند راهی بیابد که رفتن به چین را برای او هم ارزشمند کند و در نهایت اینکه او باید از مدیر عامل بخواهد که برخی از اعضای مورد اعتماد دفتر فعلیش را هم با خود ببرد.

زمانی که او در نهایت، قرارداد را روی کاغذ آورد، باید به دنبال بهبود روابطش با دانیل باشد. او به اندازه‌ای باهوش بود که همان اول برای دوستی با مایکل پیش قدم شود، ولی اقدام او پاسخی از طرف مایکل نداشت، ولی حالا که او دیگر یک تهدید به حساب نمی‌آید، آنها می‌توانند همکاران بسیار خوبی باشند. مایکل به فردی در نیویورک نیاز دارد که بتواند با او در تماس باشد. در صورتی که دانیل شغل لوسین را به دست بیاورد، در این صورت می‌تواند از مایکل در مورد نوشیدنی‌های بدون شکر چیز‌های زیادی بیاموزد. مایکل تا زمانی که با دانیل دوست نشده است، نباید سازمان را‌ ترک کند.

او باید زمانی که به چین رسید، موفقیت‌هایش را بیشتر کند. او باید به هر‌ترتیبی که شده اطمینان حاصل کند که همه افراد حاضر در صنعت به خوبی او و توانایی‌هایش را می‌شناسند. همه باید بدانند که او در بازار چین از اولین‌ها بوده است. به این‌ترتیب، سازمان‌های رقیب هم به مایکل توجه نشان خواهند داد و او به دلیل تجربه‌اش در چین فرد با ارزشی خواهد بود.

منبع: HBR