چگونه اجتماعات از رایانهها عقب ماندند؟
مترجم: سریما نازاریان
همه در مورد سیستمها صحبت میکنند. سیستمهای کامپیوتری، سیستمهای کنترلترافیک هوایی، سیستمهای اقتصادی و اجتماعی، ولی در این میان تنها تعداد محدودی متوجه گسترده بودن و رواج بسیار زیاد سیستمها میشوند و ما در همه کارهایی که میکنیم، به نوعی با برخی از این سیستمها سر و کار داریم و اینکه این سیستمها در خلق بسیاری از مشکلاتی که ما با آنها روبهرو میشویم چه نقش با اهمیتی دارند.
نویسنده: جی فارستر
مترجم: سریما نازاریان
همه در مورد سیستمها صحبت میکنند. سیستمهای کامپیوتری، سیستمهای کنترلترافیک هوایی، سیستمهای اقتصادی و اجتماعی، ولی در این میان تنها تعداد محدودی متوجه گسترده بودن و رواج بسیار زیاد سیستمها میشوند و ما در همه کارهایی که میکنیم، به نوعی با برخی از این سیستمها سر و کار داریم و اینکه این سیستمها در خلق بسیاری از مشکلاتی که ما با آنها روبهرو میشویم چه نقش با اهمیتی دارند. آدمها با سیستمهای مختلف به شیوههای مختلفی روبهرو میشوند. سیستمهای مهندسی با استفاده از پیشرفتهترین شیوههای تحلیل دینامیکی و مدلسازی کامپیوتری خلق میشوند تا بتوان رفتار آنها را در آینده پیشبینی کرد. در سوی دیگر، اگرچه سیستمهای سیاسی، اقتصادی و مدیریتی بسیار پیچیدهتر از سیستمهای مهندسی هستند، در ساختن سیستمهای اجتماعی تنها از شهود و آزمون و خطا استفاده میشود.
در طراحی یک سیستم مهندسی مانند یک کارخانه شیمیایی، مهندسین متوجه این نکته شدهاند که رفتار دینامیکی چنین پدیدهای بسیار پیچیده است و طراحی کردن چنین چیزی تنها با استفاده از قوانین شهودی و تجربه امکانپذیر نیست. مطالعات بسیاری در مورد ثبات و رفتار دینامیکی فرآیندهای شیمیایی و کنترل کردن آنها صورت میگیرد. از سیستمهای کامپیوتری برای شبیهسازی رفتارهای مختلف چنین ساختاری استفاده میشود و در نهایت قبل از هر کاری یک مدل کوچک از کارخانه ساخته میشود که بتوان آن را از ابعاد مختلف بررسی کرد.
ولی طراحی سیستمهای اجتماعی بسیار متفاوت از این سیستم است. ما تنها با استفاده از حدسها و جلسات سازمانی و بدون هرگونه تحلیل دینامیکی برای پیشگیری کردن از عواقب پیشبینی نشده، قوانین، ساختار سازمانی، سیاستها و کارکنان سازمانی را تغییر میدهیم.
طراحی سیستمهای اجتماعی یا سازمانها، ممکن است کاری کاملا مکانیکی جلوه کنند، ولی قوانین دولتی، سیاستهای سازمانی، سیستمهای کامپیوتری که در سازمان مورد استفاده قرار میگیرند و چارتهای سازمانی، همه اجزایی از طراحی یک سازمان هستند. چنین ساختارهای را سپس بدون هر گونه مدل سازی کامپیوتری و تنها به صورت آزمونی روی سازمان پیادهسازی میکنند. بدون اینکه حتی ابتدا آن را روی مدلهای کوچکتری از سازمان بیازمایند.
تناقض بین پیشرفتهای بزرگ در زمینه تکنولوژی در قرن اخیر را با فقدان پیشرفت در درک سیستمهای اقتصادی و مدیریتی مقایسه کنید. چرا چنین تفاوت فاحشی در این زمینه دیده میشود؟ چرا تکنولوژی با چنین سرعت سرسام آوری در حال پیشرفت است؛ در حالی که سیستمهای اجتماعی هر دهه همان رفتاریهای نامناسب دهه پیش را از خود بروز میدهند؟ من فکر میکنم که جواب این سوال در ناتوانی در درک این موضوع است که کشورها و سازمانها هم سیستم هستند. به نظر میآید که انسانها مایل به پذیرفتن این نکته نیستند که خانوادهها، سازمانها و دولتها همگی عضو همان گروه از ساختارهای دینامیکی هستند که کارخانههای مواد شیمیایی و صنایع هوایی.
افراد دوست ندارند بپذیرند که سیستمهای فیزیکی، طبیعی و انسانی، همه مانند یکدیگر هستند و اینکه تفاوت اصلی آنها در میزان پیچیدگیشان است. پذیرفتن وجود سیستمهای اجتماعی، به معنای پذیرفتن این نکته است که ارتباطات میان اجزای یک سیستم اجتماعی، روی رفتار فرد فرد انسانها تاثیرگذار است.
پذیرفتن ایده سیستمهای اجتماعی به معنای پذیرفتن منابع رفتاری فراتر از اراده تک تک انسانهای درون سیستم است، چیزی در مورد ساختار سیستم که تعیین میکند فراتر از مجموع رفتارهای تک تک افراد چه اتفاقات دیگری میافتد. به عبارت دیگر، مفهوم سیستم این است که انسانها عوامل کاملا آزادی نیستند و نسبت به محیط خود پاسخگو هستند.
اگر سیستمهای انسانی واقعا سیستم هستند، در این صورت آنها تنها بخشهایی از یک ماشین هستند و هر کدام در سیستم بزرگتر نقش مخصوص به خودشان را دارند و به شیوههای پیشبینی به نیروهایی که از بخشهای دیگر سیستم به آنها وارد میشود پاسخ میدهند. اگرچه این مفهوم با مفهوم آزاد بودن انسانها در تصمیمگیریهایشان تناقض دارد، محدودیتهایی که به دلیل وجود سیستمها در دنیا دیده میشوند، وجود خارجی دارند.
ساختارهای بازخوردی در سازمانها میتوانند روی روند تصمیمگیری در سازمان به گونهای تاثیر بگذارند که بسیار فراتر از درک افراد درگیر در آن سیستم باشد. منظور از سیستمهای بازخوردی، محیطی است که در آن شرایط فعلی منجر به تصمیمهایی میشوند که به تغییر شرایط انجامد و آنها هم به نوبه خود روی تصمیمات آینده تاثیر میگذارند. این محیطی است که همه اعمال ما به وقوع میپیوندند.
ما در یک دنیای غیر جهتدار زندگی نمیکنیم که در آن مشکلات به اعمال و آنها هم به راهحل منجر شوند.
درک یک چرخه ای از دنیا
اطلاعات در مورد مشکل - عمل - نتیجه: این شکل پیشنهاد میکند که دنیا کاملا غیرجهت دار است و مشکل همیشه استاتیک است و اینکه ما تنها با عمل کردن میتوانیم به نتیجه دلخواهمان برسیم.
به جای این، ما در یک دنیای دایره ای زندگی میکنیم که در آن هر کاری که بر اساس شرایط فعلی انجام میدهیم، منجر به تغییر شرایط میشوند و آنها هم پایه اعمال آینده قرار میگیرند. برای این فرآیند آغاز و پایانی وجود ندارد. افراد همه به یکدیگر مرتبط هستند. افراد از طریق زنجیرههای پی در پی اعمال، نسبت به کارهای قبلی خود و دیگران واکنش نشان میدهند.
ساختار حلقه بستهای از دنیا
در اینجا به چند نکته مهم باید توجه کرد. اول اینکه اگرچه تمایل بسیاری برای انداختن تقصیرها به گردن نیروهای خارجی وجود دارد، بسیاری از مشکلات از درون سیستم نشات میگیرند. دوم اینکه بسیاری از اعمال افراد که به منظور حل کردن برخی مشکلات انجام داده میشود، خودشان دلیل مشکلاتی هستند که افراد با آنها دست به گریبانند. سوم اینکه ماهیت بازخوردهای دینامیکی سیستمهای اجتماعی باعث برخی اعمال نامناسب یا حتی مخرب از طرف آنها میشود. چهارم اینکه افراد معمولا در مورد مسائل داخلی تصمیمهای درستی میگیرند. آنها دقیقا میدانند چه اطلاعاتی دارند و اینکه از آن اطلاعات چگونه برای تصمیمگیری استفاده کنند، ولی همین افراد معمولا تشخیص نمیدهند که رفتار کلی که از ارتباطات پیچیده همین اجزای داخلی شناخته شده به وجود میآیند، چگونه خواهند بود.
با استفاه از این رویکرد فکری میتوان بسیاری از مشکلات سازمانهای مشکلدار را ریشهیابی کرد. مشکل ممکن است سهم بازار رو به کاهش سازمان، نوسانات تولیدی با نیروی کار دو برابر در یک سال و نیروی کار یک چهارم برابر در دو سال بعد یا حتی سودآوری پایینتر نسبت به سازمانهای مشابه در صنعت باشد. چنین مشکلاتی در بسیاری از سازمانها دیده میشوند و هر روز در مورد آنها حرفهای زیادی به گوش میرسند.
چنین تحلیلهایی بر اساس آگاهی از ارتباط میان ساختار و سیاست با رفتار استوار هستند و اطلاعات هم معمولا از طریق مصاحبه با افراد سازمان در مورد تصمیمهایی است که هر کدام از آنها به صورت روزانه اتخاذ میکنند. عباراتی که پایه این تصمیمها هستند هم معمولا سیاستها یا قوانین سازمانی هستند. این مصاحبهها میتوانند بسیار فراگیر باشند.
صحبت کردن با مدیران معمولا تصویری جامع و کامل از قوانین و شرایطی که منجر به برخی تصمیمات خاص در سازمانها میشوند، به دست میدهد. سپس زمانی که با مدیر دیگری در مورد مدیر اول صحبت میشود، معمولا همان تصویر دوباره ظاهر میشود. به عبارت دیگر، مردم معمولا همان گونه خودشان را میبینند که دیگران آنها را میبینند. در مورد قوانین و سیاستهایی که منجر به تصمیمگیرها میشود هم معمولا در همه سازمان نوعی سازگاری دیده میشود. علاوه بر اینها معمولا توجیهاتی برای اینکه انتظار میرود برخی از سیاستها چگونه منجر به حل کردن مشکلاتی شوند که سازمان تجربه میکند هم وجود دارند.
قدم بعد از به دست آوردن این سیاستها، تبدیل آنها به یک برنامه کامپیوتری است. چنین شبیهسازی به کامپیوتر این اجازه را میدهد که در هر مرحله تصمیمگیری، تصمیمی که گرفته میشود به بخش دیگر سیستم منتقل کند و به این ترتیب به یک تماشاگر فرصت دیدن نتایج رفتاری تصمیمهای مختلف سازمانی را که بر اساس سیاستهای سازمان گرفته شدهاند، بدهد.
جالب اینجا است که شبیهسازی کامپیوتری هم در رفتار خود، همان مشکلاتی را نشان میدهد که در سازمان واقعی دیده میشوند. به عبارت دیگر سیاستهایی که انتظار میرفت در جهت حل مشکلات سازمان قدم بردارند، خودشان ریشه به وجود آورنده مشکل هستند. چنین شرایطی معمولا منجر به یک تله واقعی و نوعی حالت نزولی در سازمان میشود. زمانی که مشکلات در واقع نتیجه همان سیاستهایی هستند که برای حل مشکل به وجود آمدهاند، در این صورت با بدتر شدن مشکل، همان سیاستها به صورت جدیتر دنبال میشوند که تاثیرشان تنها بدتر کردن مشکلی است که سازمان تجربه میکند.
گاه حتی نیازی به رفتن به درون سازمان برای دیدن مشکل وجود ندارد. پیپل اکسپرس یک سازمان هواپیمایی در آمریکا بود که رشد فراوانی در ابتدای زندگیاش داشت. پروفسور استرمن از روی این سازمان مدلی را ساخت که در آن تمایل سازمان برای رشد، به همراه دشواری آموزش دادن نیروی کاری سازمان و تاثیرات رقابتی سازمانهای دیگر روی قیمت خدمات، همگی دست به دست هم دادند که سازمان پس از یک دوره رشد ناگهانی، شاهد یک سقوط بزرگ باشد؛ اتفاقی که در دنیای واقع هم به وقوع پیوست. با نگاه کردن به مدل این سازمان میتوان دریافت که چنین رفتار مخربی پس از یک دوره رشد اولیه کاملا قابل پیش بینی بوده است. از مدل این سازمان به عنوان یک مدل آموزشی برای نشان دادن تاثیرات سیاستهای سازمانی روی مشکلات و آینده سازمان استفاده میشود. دانشجویان زمانی بیش از ۶ ساعت را در مقابل کامپیوتر صرف این میکنند که ببینند اقدامات مختلفی که سازمان میتوانست انجام دهد یا در واقع انجام داده بود، هر کدام چه تاثیری روی آینده سازمان میگذاشتند. مدلهای مشابهی برای بسیاری سازمانهای دیگر هم ساخته شده است که با موفقیت توانستهاند تاثیرات تصمیمات مختلف سازمانی را روی آینده سازمان
پیشبینی کنند.
ارسال نظر