مترجم: رویا مرسلی

منبع: HBR

پاسخ به این پرسش، نتایج شگفت‌آوری را برای کشورهایی با تولید ناخالص داخلی پایین و کسب‌وکارهای کوچک در هر جای دنیا به همراه دارد. کاهش هزینه‌های نوآوری باعث می‌شود که نوآوری بیشتری از سوی کشورهای فقیرتر یا شرکت‌های کوچک‌تر و ضعیف‌تر پدیدار شود، اما در صورتی که این‌گونه نباشد، همچنان شاهد آن خواهیم بود که شرکت‌ها و نهادهای بزرگ و ثروتمند سردمدار ایجاد نوآوری باقی بمانند.

کسانی که معتقدند هزینه نوآوری رو به نزول است، اغلب اشاره‌شان به کاهش چشمگیر هزینه‌های توان محاسباتی است. آنها سپس این موضوع را تعمیم می‌دهند تا نشان دهند نوآوری ارزان‌تر چگونه مراکز تحقیقاتی کوچک را قادر می‌سازد به نتایجی دست یابند که در گذشته فقط در آزمایشگاه‌های عظیم ممکن بود. پدیده اخیر آزمایشگاه‌های طراحی سه‌بعدی یا آزمایشگاه‌های زیست ساختی ام‌ای تی را در نظر بگیرید که در جهت جهش به سوی زیست شناسی مصنوعی قرار گرفته‌اند، در حالی که منابع آنها بسیار کمتر از منابعی است که در اختیار مهندسان ژنتیک در آزمایشگاه‌های دولتی قرار دارد.

بخشی از موضوع در اینجا کنار هم قرار دادن نوآوری افزایشی و نوآوری در هم گسیخته است. البته اغلب نوآوری‌ها از نوع اول هستند که اغلب در سطحی بالاتر از تکرار هوشمندانه موفقیت‌های قبلی یا بازتولید آنچه قبلا پیشرفت غیرمنتظره‌ای به حساب می‌آمد هستند.

این موضوع بیش از همه در حوزه نرم‌افزار قابل مشاهده است؛ یعنی جایی که اغلب، گذار از یک نمونه اولیه به یک سیستم پیاده سازی شده در سطح وسیع برای کاربران نهایی تمایل دارد. یعنی دستاوردهایی که تا حد ممکن از فرضیات به دور و به واقعیت نزدیک‌تر باشد.

امروزه به نظر می‌رسد که حرکت‌های مشابهی در نوآوری سازمانی و مدل کسب‌وکار در جریان است. تحقیقات انجام شده توسط ارنست و یانگ نشان می‌دهد که‌اندازه متوسط سرمایه‌گذاری در کسب‌وکارهای جدید طی سال‌ها افزایش می‌یابد و در عین حال، تورم و روند طبیعی رشد اقتصادی را پشت سر می‌گذارد. همزمان، می‌بینیم که نرخ شکست کسب‌وکارهای جدید نیز به شتاب خود ادامه می‌دهد. هر دو روند مذکور، این نکته را می‌رسانند که هزینه نوآوری در مدل کسب‌وکارهای موفق طی زمان افزایش می‌یابد. نوآوران در مدل کسب‌وکار کوچک می‌توانند از مزیت استفاده از اشتباهات پرهزینه دیگران استفاده کنند و هزینه‌های خود را کاهش دهند. در عین حال، افراد نوآور در زمینه فنی نیز می‌توانند پشت اسرار تجاری و حق ثبت اختراع پنهان شوند. اما افراد نوآور در زمینه سازمانی محکوم به این امر هستند که نظرات خود را بصورت علنی آزمایش کنند و توسعه دهند. با همه اینها برای همه نوآوران این امکان فراهم است که از سرمایه‌گذاری‌های ناموفق پیشین خود استفاده کنند.

اگر همه این شواهد را در کنار هم بگذاریم، در اینصورت چشم‌انداز هزینه‌های نوآوری این‌گونه خواهد بود: پیچیدگی فنی، کاهش بازده و چالش‌های استعدادیابی همه با هم ترکیب شده‌اند تا آستانه هزینه نوآوری دستیابی به موفقیت را بالا ببرند، حتی با وجود اینکه هزینه تکثیر (بازتولید، کپی کردن، انتشار، توزیع و نوآوری در زمینه هک کردن)

کاهش یافته است.

شرکت‌های کوچک و کشورهایی که از لحاظ اقتصادی ضعیف هستند با چالش دشوارتری در تلاش برای توسعه نوآوری‌های پیشرفته و مدرن مواجه هستند، اما در مجموع هزینه‌های کاهنده ناشی از نوآوری در زمینه پیشرفت کپی کردن محصولات، مزیت دیگری را در اختیار آنها قرار می‌دهد: آنها می‌توانند نتایج خلاقانه را با آنچه «نوآوری‌های مصنوعی» خوانده می‌شود ترکیب کنند.

تجربیات حاصل از نوآوران مصنوعی با ترکیب نتایج حاصل از کار دیگران، که از آن به عنوان اطلاعات ورودی استفاده می‌شود، شانس ایجاد اشتراک مساعی را بالا می‌برد. نوآوری مصنوعی به‌رغم آنکه در پیشرفت نوآوری واقعی خلل ایجاد می‌کند، اما به طور قابل توجهی ارزان‌تر است. نوآوری‌های مصنوعی از این جهت مخل هستند که غیراصیل می‌باشند. آنها بررسی‌های طولانی مدت در صنایع را که صاحبان صنایع سرمایه زیادی را صرف آن کرده بودند، درهم می‌شکنند.

مثلا فرض کنید شرکتی بخواهد محصول خود را به یک محصول انبوه تبدیل کند. این شرکت می‌تواند از مزیت نتایج تحقیقات جدید استفاده کند.

اما این اقدامات در همین جا متوقف نمی‌شود. این شرکت در عین حال باید از ایده جمع آوری اطلاعات از طریق

برون‌سپاری نیز بهره ببرد و از مدل توزیع شده تحقیقات خود که در زمینه تکنولوژی انجام شده است برای جذب ایده‌های شرکت‌های دیگر در این زمینه استفاده کند. این فعالیت‌ها تا حدی ادامه می‌یابد که محققین بتوانند بهترین نتیجه را برای مشتریان خود به دست آورند. از این مدل نوآوری می‌توان استدلال کرد که منابع مدیریتی و فنی پرهزینه و پیچیده‌ای که در هر نوآوری مرسوم لازم به نظر می‌رسد، همیشه ضروری نیست. این منابع از آن جهت مهم هستند که توانایی رسیدن به اطلاعات درست برای درهم آمیختن و تحلیل، اراده تجربه کردن و فرهنگ پذیرش و فروتنی درباره همه جنبه‌های نوآوری را ایجاد می‌کنند (از جمله تمایل بیشتر برای انواع جدید شراکت).

همه این موضوعات به آن معنا است که بازیگران کوچک‌تر - چه کشورها و چه کسب‌وکارها- لازم نیست از یک نقطه ضعف دیرینه رنج ببرند ولو اینکه هزینه نوآوری مدرن در حال افزایش باشد. نتایج یک نوآوری مدرن می‌تواند داده‌های لازم را برای نسل جدیدی از نوآوری‌های مصنوعی بسیار کم هزینه‌تر به دنبال داشته باشد. توسعه قدرت نوآوری مدرن می‌تواند با کمک این روش در همه صنایع جدید گسترش یابد و فرصت‌های جدیدی را برای تعداد بسیار بیشتری از کارآفرینان و مبتکران ایجاد کند.

مهارت، همان‌طور که در بالا نشان داده شد، در آمادگی برای شناسایی نتایج مبتکرانه‌ای نهفته است که می‌توانند تبدیل به اطلاعات مفید شوند و نیاز به طراحی فنی و مدل‌های کسب‌وکار دارد که در نهایت بهترین نتایج از آن حاصل شود.

در آخر باید گفت چالشی که رهبران کسب‌وکارها و کشورهای کوچک با آن روبه‌رو هستند، میل و اشتیاق برای شکست دادن «دام فقر نوآوری» است.