سریما نازاریان

پاسخ مطالعه موردکاوی هفته گذشته

اد که قرار بود جانشین مدیرعامل شود، متوجه شده است که مدیرعامل سازمان، دیوید، نظرش را عوض کرده است. فرانک، مدیر مالی سازمان که به کمک اد، دیوید را به مقام فعلی اش رسانده است، سعی می‌کند بدون اینکه دیوید بفهمد، هیات مدیره را تشویق به تغییر نظر دیوید کند. در این میان دیوید متوجه اوضاع می‌شود و فرانک را اخراج می‌کند. در این زمان، اد در کنفرانسی خارج از سازمان قرار است به جای دیوید در مورد مسوولیت اجتماعی سخنرانی کند. سوال این است که آیا اد باید در راستای گرفتن انتقام از دیوید متن سخنرانی او را کمی ‌دستکاری کند؟

اد در آزمون مدیر عاملی از دو جنبه شکست می‌خورد. او کنترل موقعیت و خودش را در دست ندارد و مهم‌تر اینکه او در تست اخلاقیات هم خوب عمل نکرده است.

او باید هر چه زودتر بیدار شود. این بار دیوید حق داشته است. فرانک یک کارمند شورشی بوده است، سعی می‌کرد اد را پیش بیندازد که خودش در این میان سود کند. اخراج کردن او کار مناسبی بوده است. اد الان آماده نیست که مدیرعامل کارستون ویت یا هر سازمان دیگری باشد. یک سخنرانی انتقام جویانه بچگانه تنها می‌تواند این موضوع را به هیات مدیره سازمانش بیشتر نشان دهد.

ارزیابی مدیران عامل‌ برای دو دهه اصلی‌ترین کار من بوده است. اد در این میان به دو دلیل مدیر عامل خوبی نیست. اولا اینکه او نه کنترل موقعیت را در دست دارد و نه کنترل خودش را. این فرانک است که شرایط را به دست گرفته است، اد تنها به صورت واکنشی عمل می‌کند. راننده لیموزین هم حتی بیشتر از او بر شرایط تسلط دارد. فقدان کنترل و اعتماد به نفس به راحتی در اد قابل دیدن هستند. بهترین رهبران همواره می‌توانند فارغ از احساسات درونی خودشان ظاهری آرام از خودشان نشان دهند. یکی از برترین مدیران می‌گوید: «من مانند مرغابی هستم که در مرداب شنا می‌کنم. از نظر هر کسی که در ساحل ایستاده است، اوضاع کاملا آرام به نظر می‌رسد. ولی آن زیر، من مانند دیوانه‌ها در حال پا زدن هستم.»

مهم تر از این، اد در تست اخلاق هم شکست می‌خورد. در همان زمانی که فرانک در واقع به هیات مدیره دروغ گفت که دیوید را به سمت مدیر عاملی برساند، اد هم از این فریبکاری حمایت کرد. اد در یک نمونه مشخص از دوراهی درست و نادرست تصمیم نادرست را گرفت. مدیر عاملان همواره در مورد مسائل پیچیده با دو راهی‌های اخلاقی رو به رو می‌شوند. دیوید بهترین مدل نیست، ولی اد هم میزان مسوولیت خودش در این میان را درک نمی‌کند. تنها می‌توان امیدوار بود که این موضوع اد را از خواب بیدار کند. او باید عمیقا به خودش فکر کند و کار را هم از مشکل ایزوله بودنش شروع کند. او برای ۱۵ ساعت خودش را در اتاقش حبس کرده است و در این مدت نه با کسی حرف زده است و نه اخبار را شنیده است. او با دیوید در مورد سخنرانی تماس نگرفته است، کلا در این مدت با کسی تماس نگرفته است. او از هیچ کس اطلاعات نمی‌گیرد. مدیران عامل‌ بر پایه اطلاعات زندگی می‌کنند. اد باید مدام در ارتباط با دیگران باشد. ارتباطات در دنیای پرسرعت امروز ضروری هستند. اد فقط به فرانک اعتماد دارد و کار بسیار اشتباهی می‌کند.

اد باید خیلی سریع اعتماد دیوید را مجددا به خودش جلب کند. آینده او در سازمان قابل برگشتن است. اگر من هم جای دیوید بودم، احتمالا وفاداری اد را زیر سوال می‌بردم. او سال‌ها پیش به فرانک رو آورد. من همیشه حامی ‌و مربی او بوده‌ام ولی اد ارتباطش با من را نگه نداشته است. من اد را ارتقا دادم، به او اطمینان کردم، او را تشویق به تقویت مهارت‌های ارتباطی‌اش کردم و به صورت غیررسمی ‌آن را جایگزین خودم کردم. حالا باید لابی کردن فرانک با هیات مدیره برای اد را خنثی کنم، یک جلسه اضطراری تشکیل دهم و فرانک را اخراج کنم. روزنامه‌ها جنجال کرده‌اند، ولی فارغ از همه چیز، خود اد هیچ تماسی با من نمی‌گیرد. اد باید هرچه زودتر با دیوید تماس بگیرد و سعی کند روابطش را با او بهبود بخشد. زمانی که او با دیوید صحبت می‌کند او باید بگوید: «سخنرانی‌ات خوب بود. برخی از افراد گفتند که به تو سلام برسانم. شنیده‌ام که مجبور به اخراج کردن فرانک شدی. چرا؟»

لحن اد مهم است و باید خیلی نگران و مثبت به نظر بیاید. هرچه هم که دیوید بگوید، اد بهتر است پاسخی مانند این بدهد که فرانک از حدودش خارج شده بود. او همیشه در مورد تو با من خیلی مثبت بوده است، ولی در نهایت او همیشه می‌دانست که من چقدر تو را دوست دارم.

اگر دیوید از اد پرسید که فرانک گفته است چه اتفاقی افتاده است، اد نباید دروغ بگوید. او باید بگوید: «حرف‌های فرانک زیاد منطقی به نظر نمی‌رسید و به همین دلیل هم من با تو تماس گرفتم.» احتمالا دیوید این حرف‌ها را باور نمی‌کند، ولی اد فرصت به دست می‌آورد که وفاداری خودش را اثبات کند. دیوید احتمالا حرف‌های حمایت‌کننده‌ای بزند، ولی این نباید اد را خشنود کند. او باید رهبری بهتر شود و باید روابطش را با سایر اعضای هیات مدیره هم بهبود بخشد. الان یک موقعیت کلیدی برای اد برای موفق شدن یا شکست خوردن است. رهبران با کارت‌هایی بازی می‌کنند که به آنها داده شده است. اد الان خوب بازی نمی‌کند. او می‌تواند بهتر از اینها عمل کند.

منبع: HBR