پایداری اقتصادی و زیست‌‌محیطی که زمانی یک انتخاب اختیاری و لوکس به شمار می‌‌رفت، با حرکت جهانی برای مقابله با بحران اقلیمی، تبدیل به موضوعی حیاتی شده است. کسب و کارهای بیشتری، از کوچک گرفته تا بزرگ، ایده فعالیت مسوولانه را می‌‌پذیرند. البته بعضی از آنها همچنان جانب احتیاط را رعایت می‌کنند و باور دارند که سودآوری و پایداری با یکدیگر همخوانی ندارند.

سود به طور معمول مانند خون زندگی‌‌بخش هر کسب و کار دیده می‌شود. بدون سود، بسیاری از شرکت‌ها به سرعت کنترل مالی خود را از دست می‌دهند. به همین دلیل است که بسیاری از مالکان کسب ‌‌و کارها، همواره نگران میزان سودآوری هستند. در حالی که سود اندک اغلب به عنوان نشانه‌‌ای از یک مشکل و نیازمند بررسی تلقی می‌شود، سود زیاد به عنوان معیار موفقیت فعالیت‌‌های عملیاتی و کارآیی و اثربخشی آنها دیده می‌شود. در این صورت است که می‌توان برای آینده شرکت تصمیم‌گیری‌‌های آگاهانه‌‌ای داشت. به طور کلی، هر قدر که کسب و کار شما سودآور باشد، عملکرد آن بهتر پنداشته می‌شود.

به رغم افزایش قابل‌توجه مصرف‌‌گرایی در دهه‌‌های اخیر، رفتار مصرف‌کنندگان به کرات و به سرعت در جهات غیرمنتظره‌‌ای تغییر می‌کند. کسب و کارها برای تصمیم‌گیری موثر باید تغییر ترجیحات و خواسته‌‌های مشتریان را به خوبی پیش‌بینی کنند و واکنش مناسبی به آن داشته باشند. روندهایی مانند مصرف‌‌گرایی آگاهانه (Conscious Consumerism) بین مشتریان و مسوولیت‌‌پذیری اجتماعی بین شرکت‌ها از جمله روندهایی هستند که به‌‌سرعت فراگیر می‌‌شوند. البته با آنکه این تغییرات رفتاری را روند می‌‌نامیم، بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند که برخلاف بیشتر روندها، قرار نیست این دسته از تغییرات رفتاری منسوخ شوند.

بر اساس گزارشی از مجله فوربس، ۸۸‌درصد از مشتریان نسبت به شرکت‌های دغدغه‌‌مند اجتماعی و زیست‌‌محیطی، وفادار هستند. در دنیای کسب و کار، اعتماد اهمیتی حیاتی دارد و سازمان‌های بی‌‌تفاوت به پایداری اغلب اعتماد جامعه محلی را از دست می‌دهند. موسسه ادلمن (Edelman) در نظرسنجی سال ۲۰۲۰ پی برد که ۷۱‌درصد از مشتریان دیگر به برندهایی که سود را مهم‌تر از مردم می‌‌دانند، اعتماد نمی‌‌کنند. در سال‌های اخیر همچنین شاهد اعتراض‌‌ها و تظاهرات فراوانی در گوشه‌‌وکنار جهان نسبت به شرکت‌های آسیب‌‌زننده به محیط‌‌زیست بوده‌‌ایم و در مواردی مردم محلی حتی باعث تعطیلی فعالیت‌‌های آن شرکت شده‌‌اند.

همزمان با گرایش روزافزون شرکت‌ها به مسوولیت اجتماعی شرکتی، مدل سه‌‌بخشی سنتی کسب و کار (زیست‌‌محیطی، اقتصادی و اجتماعی) نیز در حال تکامل است و به تدریج تبدیل به مدل استاندارد و لازمه موفقیت بلندمدت شرکت‌ها می‌شود. یک استراتژی پایدارتر نه‌‌تنها برای محیط ‌‌زیست، مردم و کسب و کارها بهتر است، بلکه برای بقا و رقابت‌‌پذیر ماندن در ماراتن بلندمدت نیز ضروری است. بر اساس پژوهشی از بانک سرمایه‌گذاری آمریکایی مورگان استنلی، ۸۵‌درصد از سرمایه‌گذاران فردی مایل به سرمایه‌گذاری روی شرکت‌های دغدغه‌‌مند و پایدار هستند. در نتیجه، شرکت‌هایی که هنوز در مسیر خود به سمت پایداری نرفته‌‌اند، ممکن است به زودی با مشکلات بیشتری برای جذب سرمایه مواجه شوند. در حقیقت، شرکت‌ها می‌توانند با سبز شدن به شدت سودآور هم شوند. به‌رغم برخی تردیدها، شواهد روزافزونی نشان می‌دهند که استقبال از رویه‌‌های پایداری می‌توانند به موفقیت مالی کسب و کارها بینجامند. پژوهش جدیدی توسط موسسات اکوودیس (EcoVadis) و بین‌اند کمپانی (Bain & Company) نشان داده است که اتخاذ استراتژی‌‌های پایداری دست‌‌کم در بلندمدت سودآورتر از هر استراتژی تجاری دیگری است. این پژوهش اثر مسوولیت‌‌پذیری زیست‌‌محیطی، اجتماعی و شرکتی را بر عملکرد مالی ۱۰۰‌هزار شرکت مختلف بررسی کرده است. یافته‌‌ها نشان می‌دهد که چنین استراتژی‌‌هایی نه تنها باعث بهبود اثرات اجتماعی و زیست‌‌محیطی بیشتر کسب و کارها می‌شود، بلکه همبستگی منفی خاصی نیز در عملکرد مالی آنها مشاهده نمی‌شود.

پاندورا (Pandora) مثالی از شرکت‌های موفق در ادغام استراتژی‌‌های تجاری با سیاست‌‌های پایدار است. این برند بزرگ صنعت جواهرات به تازگی اعلام کرده است که ۱۰۰‌درصد تولیدات خود را با استفاده از طلا و نقره بازیافتی به بازار عرضه خواهد کرد. آنها توانستند یک سال زودتر از موعد زمان‌بندی، مصرف طلا و نقره بکر خود را به صفر برسانند.

در نتیجه این تغییر منابع تامین به منابع پایدار، فروش آنها نیز به طور چشمگیری افزایش یافت. در حالی که بازار جهانی جواهرات در رکود به سر می‌‌برد، درآمدهای شرکت روند افزایشی را نشان می‌دهد که بسیار بالاتر از رقبای آن است. این تجربه حاکی از آن است که مدل‌‌های کسب و کار هدف‌‌محور تا چه اندازه می‌توانند سودآور باشند.

بی‌‌توجهی به اثرات زیست‌‌محیطی و اجتماعی فعالیت، به شیوه‌‌های مختلف به عملکرد شرکت‌ها آسیب می‌‌رساند. یکی از این موارد، کاهش اعتماد و استقبال مشتریان است. فشارها و جریمه‌‌های دولتی، کاهش انگیزه نیروی کار، کاهش انگیزه سرمایه‌گذاران و حتی افزایش بحران‌های زیست‌‌محیطی و اختلال در زنجیره تامین از دیگر خطرات بالقوه بی‌‌تفاوتی است.

منبع: EU-Startups