دیو لاتروپ، یکی از مدیران استیل‌‌‌کیس گفته بود:

«کار تفاوت چشمگیری با گذشته خود پیدا کرده است. اکنون برای بیشتر مردم، زمان کار و غیرکار در حال یکی شدن است. مورچه‌‌‌ها زندگی می‌کنند تا کار کنند و کار می‌کنند تا زندگی کنند.» اما همان‌طور که روزنامه وال‌‌‌استریت در آن زمان اشاره کرد، مورچه‌‌‌های کارگر به طور معمول فقط ۳ تا ۴ ماه عمر می‌کنند. شاید تفسیر دقیق‌‌‌تر این‌‌‌گونه می‌‌‌بود: «شما کار می‌‌‌کنید و سپس می‌‌‌میرید.»

مورچه‌‌‌های کارگر محبوس در آکواریوم شیشه‌‌‌ای، نماد مناسبی از وضعیت کار در آمریکای امروزی (و تا حدی، سایر نقاط جهان) است.  پژوهش سال ۲۰۲۱ انجمن «جامعه برای مدیریت منابع انسانی» پی برد که ۴۱‌درصد از آمریکایی‌‌‌ها احساس فرسودگی می‌کنند. فقط ۳۶‌درصد از آنها احساس مشارکت در کار داشتند.

پژوهش دیگری توسط شرکت مشاوره مدیریت مک‌‌‌کینزی دریافت که ۴۰‌درصد از شاغلان برنامه‌‌‌ای برای ترک شغل خود در بازه ۳ تا ۶ ماه آینده دارند. این اتفاق به‌‌‌واقع رخ داد و در سال ۲۰۲۱،  حدود ۴۷.۸ میلیون آمریکایی از شغل خود استعفا دادند که بزرگ‌ترین رقم ثبت‌شده تاریخ بود.

در سال‌های اخیر، روندهای مشابهی در سایر کشورهای جهان دیده  شده است.

واضح است که سطح بالای فرسودگی شغلی و بی‌‌‌میلی کارکنان به مشارکت سازمانی، مشکلات ریشه‌‌‌داری هستند که با رواج اپلیکیشن‌‌‌های مدیتیشن و برنامه‌‌‌های رفاهی سازمان‌ها به سادگی درمان نمی‌‌‌شوند. کارفرمایان هم به تدریج متوجه می‌‌‌شوند که این مشکل، به تدریج پرهزینه‌‌‌تر و پردردسرتر می‌شود.

فرسودگی و بی‌‌‌میلی کارکنان به مشارکت سازمانی، هزینه‌‌‌های مختلفی را به شرکت‌های آنها تحمیل می‌کند که کاهش بهره‌‌‌وری، میزان استعفا و نرخ تغییرات پرسنل، میزان غیبت و مرخصی‌‌‌های پزشکی از آن جمله هستند. پژوهشگران برآورد کرده‌‌‌اند که این موارد، سالانه ۱۹۰ میلیارد دلار هزینه به اقتصاد [احتمالا جهان]

تحمیل می‌کند. هر سال، کتاب‌‌‌های بسیار و کنفرانس‌‌‌های مختلفی به ایجاد فرهنگ‌‌‌های کاری سالم‌‌‌تر می‌‌‌پردازند. پیشنهادهای آنها بسیار فراوان و متنوع هستند. برخی ایجاد اتاق و تخت‌‌‌های استراحت را پیشنهاد داده‌‌‌اند، برخی نورپردازی آرامش‌‌‌بخش یا یوگای پس از ساعات کاری یا روزهای مخصوص فعالیت‌‌‌های خیرخواهانه با حقوق.

من تصور می‌‌‌کنم که به زودی شرکت‌ها به همان صورتی برای تبدیل شدن به «متعادل‌‌‌ترین فضای کار-زندگی» با یکدیگر رقابت خواهند کرد که تاکنون بر سر ماموریت و سود رقابت می‌‌‌کرده‌‌‌اند. البته هنوز چنین تلاشی به وضوح دیده نشده و حتی تلاش‌‌‌های کارکنان برای تعادل‌‌‌بخشی به زندگی‌‌‌شان شکست خورده است. واضح است که اگر شرکت و سازمانی که برای آن کار می‌‌‌کنید، ‌‌‌ از تلاش‌‌‌هایتان برای تعادل‌‌‌بخشی کار و زندگی حمایت نکند، راه به جایی نخواهید برد. فرض کنید که قوانین و اصول مشخصی برای تعیین جایگاهی مناسب برای شغلتان در زندگی خود تعیین کرده باشید و همزمان کارفرمای شما با کمبود نیروی انسانی مواجه باشد(یا دریافتی شما بر اساس میزان ساعات کارتان باشد). در این حالت، حدومرزهای شخصی شما نتیجه دلخواه را نخواهند داد. آنه هلن پترسون، در کتاب خود درباره فرسودگی شغلی نسل کنونی شاغلان (Can’t Even: How Millennials Became the Burnout Generation)  نوشته است: «هرگاه پرورش یک فرهنگ کاری سالم وظیفه فردی شاغلان می‌شود، شکست قطعی خواهد بود. هیچ شکی در آن نیست. مسوولیت ایجاد یک فرهنگ کاری بهتر و متعادل‌‌‌تر به طور مستقیم بر دوش خود سازمان است؛ چرا که ابزارهای کافی برای ایجاد گاردریل به منظور حفاظت از کارکنان (به‌‌‌ویژه کارکنان تازه‌‌‌کار و سراسیمه برای اثبات ارزش خود) فقط در اختیار آنهاست.»

البته به‌رغم اهمیت حفاظت سازمان‌ها از کارکنان و سلامت روان آنها، محدودیت‌هایی در میزان مداخله ساختاری آنها وجود دارد. در سطح سازمانی، ‌‌‌ معرفی سیاست‌‌‌های سخاوتمندانه مرخصی و مزایای رفاهی اگر همراه با کاهش حجم کار مورد انتظار مدیران از کارکنانشان نباشد، ره به جایی نخواهد برد.

به گفته یکی از افرادی که در خلال این کتاب با او صحبت کردم، «پس از ۱۵ سال کار فرسایشی در وال‌‌‌استریت، دو هفته مرخصی باحقوق نمی‌توانست باعث رستاخیز و زنده شدنم شود.» با این شرایط، اگر تصمیم شرکت‌ها برای ایجاد تعادل در کار و زندگی کارکنانشان را جدی بدانیم، دو پیش‌‌‌شرط برای رواج چنین فرهنگ کاری متعادلی لازم است: مدیران باید خودشان الگو و نماد فرهنگی باشند که امیدوار به ایجادش هستند و شرکت‌ها نیز باید سیستم‌هایی برای حفاظت از اوقات استراحت و غیرکاری کارکنان ایجاد کنند. البته به نظر در حال حاضر هیچ‌‌‌کدام از این دو پیش‌‌‌شرط جدی گرفته نمی‌شود. کارکنان در ساعات پس از کار و روزهای تعطیل، نه تنها همچنان ذهنشان درگیر کار است، بلکه از تماس‌‌‌ها و ایمیل‌‌‌های کاری نابهنگام نیز در امان نیستند. شاید تعادل اصلی زمانی فراهم شود که نه تنها افراد در ساعات استراحت ذهنشان آسوده باشد، بلکه حین کار نیز فارغ از هرگونه دغدغه و استرس ذهنی، فقط کار کنند.

برگرفته از کتاب: شغل کافی‌/ نوشته: سیمون استالزوف