نکاتی برای ارائه یک استراتژی راهاندازی قوی در بخش مالی دیجیتال
خسارتهای «لانچ» ضعیف محصول
بدون یک استراتژی راهاندازی قوی، حتی نوآورانهترین محصولات مالی که به خوبی طراحی شدهاند، ممکن است برای جلب توجه و دستیابی به پتانسیل کامل خود با مشکل مواجه شوند.
ضررهای بزرگ ناشی از شروع ضعیف
یکی از بزرگترین دلایل شکست یک محصول در بازار این است که بدون در نظر گرفتن کاربر و نیاز او ایجاد شده باشد. با وجود این هرگز نمیتوانید ۱۰۰درصد مطمئن باشید که یک محصول حتی با وجود طراحی خوب، آنطور که باید کارآیی داشته باشد. تاثیر یک شروع و راهاندازی ضعیف میتواند آنقدر زیاد باشد که منجر به شکست قطعی محصول در بازار شود. مهمترین جنبه کلیدی که آسیب میبیند، اعتماد کاربران به محصول و برند است که منجر به کنار گذاشتن محصول، روی آوردن به رقبا، تبلیغات دهان به دهان منفی و کاهش تعامل میشود. در نتیجه، این تجربه کاربر خستهکننده به طور مستقیم بر کسبوکار تاثیر میگذارد و منجر به تعدادی پیامدهای بالقوه منفی و پرهزینه میشود؛ مانند از بین رفتن اعتبار نام تجاری، از دست دادن سهم بازار و صرف زمان و هزینه ناکارآمد. و طبیعی است که باید برای رهایی از این مشکلات تلاش زیادی هم صورت گیرد. واقعیت نشان میدهد که راهاندازی یک محصول مالی دیجیتال، فرآیند پیچیدهای است که به مقدار قابلتوجهی از برنامهریزی، اجرا و تلاشهای مداوم برای آزمایش، جمعآوری بازخورد و بهبود محصول برای اطمینان از بهترین تجربه مشتری ممکن و موفقیت محصول طولانیمدت در بازار نیاز دارد.
۱۰ اشتباه مرگبار در طول فرآیند راهاندازی
وقتی نوبت به راهاندازی یک محصول مالی دیجیتال میرسد، اشتباهات میتوانند بسیار پرهزینه باشند. بیایید نگاهی به مهمترین آنها بیندازیم:
۱- ارائه محصول به همه. راهاندازی یک محصول برای کل مخاطبان به طور همزمان یک خطر مهم است؛ بهخصوص برای محصولات بازطراحیشده. بهتر است با آزمایش و جمعآوری بازخورد در گروههای کوچک و کنترلشده مشتریان، آن را به تدریج راهاندازی کنید.
۲- غافلگیر کردن مخاطب. عدمبرقراری ارتباط با محصول، میتواند مقاومت مصرفکننده را افزایش دهد، انگیزه کاربران را از بین ببرد و منجر به ناامیدی غیرضروری شود. مخاطبان خود را برای حمایت از محصول و کمک به بهبود آن آماده کنید.
۳- نادیده گرفتن مشتری در مرحله اولیه. درک یک طراحی محصول بصری از همان ابتدا دشوار است؛ بهخصوص اگر جایگزین نسخه قدیمی شود. نکات مفید ورود به سیستم از احساس گمراهی و ناتوانی مشتریان جلوگیری میکند.
۴- ورود زودهنگام. شجاعت عالی است، اما در مورد محصولات دیجیتال بهتر است وقت خود را صرف آزمایش کنید و همه چیز را چند بار با کمک متخصصان بررسی کنید.
۵- گوش ندادن. نادیده گرفتن بازخورد مشتریان در مرحله راهاندازی ایده خوبی نیست. برعکس، ما در واقع باید بهترین راه را برای دریافت بازخورد، بهویژه بازخوردهای منفی، برای بهبود محصول پیدا کنیم.
۶- آماده نبودن تیم. رهبران سازمانی بزرگ به تیم خود اعتماد دارند، اما همچنین مطمئن میشوند که همه برای راهاندازی آماده هستند و به وضوح میدانند چه کاری انجام دهند؛ مخصوصا وقتی مشکلی پیش بیاید.
۷- ناسازگاری تبلیغات. تبلیغات مداوم و ناسازگار میتواند انتظارات ناکافی مشتری را برانگیزد. ارتقای عملکرد محصولات اپل تنها با توسعه محصول بینقص امکانپذیر است. در عین حال، عدمبازاریابی متفکرانه منجر به صفر شدن علاقه و عدمتقاضا در بازار خواهد شد.
۸- از دست دادن فرصت اولیه. اگر محصول راهاندازی شده حداقل نیازها و انتظارات کاربران را از نظر کارآیی و خدمات ارائهشده برآورده نکند، ممکن است فرصت دومی نصیب شرکت نشود. مطمئن شوید که سطح پایه را ایجاد کردهاید.
۹- اولویت قرار ندادن پشتیبانی. اگر شرکت قادر به ارائه پشتیبانی کافی و دوستانه از مشتری نباشد، کاربران ممکن است در استفاده از برنامه با مشکل مواجه شوند. این امر میتواند منجر به نظرات منفی، رتبهبندی ضعیف و از دست دادن اعتماد مشتری شود.
۱۰- ارائه محصول خام. یک محصول مالی دیجیتال، استیک گوشت گاو نیست. بنابراین کمبودهای فنی در آن میتواند منجر به نارضایتی کامل مشتری شود. زمان بارگذاری طولانی، تاخیرها، عدمبهروزرسانی فوری وضعیت، خرابیها و... را نادیده نگیرید. در امور مالی، ارائه یک محصول خوب و با عملکرد فنی پایدار ضروری است.
اطمینان از استراتژی راهاندازی قوی
تصور کنید که در حال پرتاب یک موشک هستید. اگر منفجر شود، فرصت دومی وجود نخواهد داشت. برای مواقع اضطراری به یک برنامه دقیق و یک نسخه پشتیبان نیاز دارید. برای اطمینان از اجرای کامل راهاندازی، ایجاد همسویی بین تیم و اعضای شرکت در مورد اهداف، ماموریت و ارزش محصول بسیار مهم است. درک مشترک و هماهنگسازی تیم به کار در جهت رسیدن به هدف یکپارچه کمک میکند. تمرکز اصلی استراتژی راهاندازی قوی باید بر مطابقت با نیازهای مشتریان و تضمین عملکرد فنی پایدار باشد. این مرحلهای است که فاجعهبارترین شکستها در آن اتفاق میافتد. یک استراتژی راهاندازی موفق را میتوان به سه مرحله تقسیم کرد: قبل از راهاندازی، در حین راهاندازی و پس از راهاندازی. در تمام مراحل، شش فرآیند کلیدی وجود دارد که باید مدیریت شوند: برنامهریزی، آزمایش، جمعآوری، بهبود، تبلیغ و پشتیبانی.
۱- برنامهریزی
بهعنوان پایه راهاندازی محصول، شرکت باید یک برنامه استراتژیک را تعریف کند که تمام جنبههای راهاندازی آینده، از جمله رویکرد و جدول زمانی وظایف را به تصویر بکشد و در نظر بگیرد. برنامهریزی راهاندازی محصول همچنین به شما کمک میکند برای ریسک «قوی سیاه» (به احتمال وقوع یک حادثه غیرمنتظره اشاره دارد که پیشبینیپذیر نیست؛ مانند کرونا )، طرح بازگشت و ادغام ابزارهای داده آماده شوید.
۲- آزمایش کردن
مهم است که محصول توسعهیافته را در یک محیط کنترلشده آزمایش کنید تا هرگونه مشکل بالقوه را شناسایی کنید و اطمینان حاصل کنید که محصول در حال توسعه مطابق با الزامات کیفی و قانونی است. رفع مشکلات پس از راهاندازی اغلب وقتگیرتر و پرهزینهتر از رفع آنها قبل از راهاندازی است. شرکتهای باتجربه جهانی، تقریبا همیشه از استراتژی افزایش دقیق و تدریجی تعداد کاربرانی که محصول منتشر شده در دسترسشان قرار میگیرد، پیروی میکنند. چنین رویکردی به آنها کمک میکند مشکلات بالقوه را زود شناسایی کنند و از گسترش تجربه کاربری منفی در میان بخش قابلتوجهی از کاربران محصول جلوگیری کنند. این رویکرد گام به گام همچنین میتواند بازخورد ارزشمندی برای بهبود محصول ارائه دهد و به کسبوکارها در مدیریت منابع کمک کند.
۳- جمعآوری
هم در مرحله قبل از راهاندازی و هم پس از عرضه محصول، جمعآوری بازخورد استفاده و رفتار از گروه متنوعی از کاربران و همچنین از دادههای درون برنامه و سیستم مهم است. این موضوع به شناسایی زمینههای بهبود و اطمینان از اینکه محصول مورد نظر، نیازهای مخاطبان هدف خود را برآورده میکند، کمک میکند. بازخورد کاربر، فرضیههای تعیینشده برای ایجاد محصول را تایید میکند، ناکارآمدی و ناتوانی محصول را کاهش میدهد و راهحلهای ارزشمند و دقیقی برای مشکلات مشتریان ارائه میدهد.
۴- بهبود
نظارت مستمر و بهبود محصولات بر اساس بازخورد کاربر و مشاهدات سیستم بسیار مهم است. این تضمین میکند که محصول در طول زمان برای کاربران مرتبط و ارزشمند باقی میماند. آزمایش منظم توانایی اجرای نسخههای مقرون به صرفه و سریع را هم تضمین میکند. با در دست داشتن بازخورد و اهداف، بهبودهایی که بیشترین تاثیر را روی کاربران و کسب و کار شما خواهند داشت اولویتبندی میشوند.
۵- ترویج و تبلیغ
یک استراتژی راهاندازی جامع همچنین باید شامل یک برنامه بازاریابی و تبلیغات همهجانبه دقیق باشد، که مخاطبان هدف را شناسایی میکند، پیامهای قانعکننده ایجاد میکند و از کانالهای مناسب برای دسترسی به کاربران استفاده میکند. یک رویکرد بازاریابی شفاف که نقاط فروش منحصر به فرد و مزایای محصول را برجسته میکند و در عین حال از هرگونه اطلاعات گمراهکننده اجتناب میکند، برای ایجاد یک تجربه کاربری مثبت برای مشتریان بسیار مهم است. با ارائه اطلاعات دقیق و تعیین انتظارات واقعبینانه، کسب و کارها میتوانند برای مخاطبان هدف خود اعتماد ایجاد کنند و در نهایت احتمال رضایت مشتری و تکرار کسب و کار را افزایش دهند. فقط آنکه یادمان باشد کیفیت محصول بزرگترین استراتژی بازاریابی خواهد بود.
۶- پشتیبانی و حمایت
پشتیبانی فقط در مورد توسعه و عرضه محصول نیست، بلکه برای اطمینان از این است که تیمهای پشتیبانی آماده رسیدگی به هر گونه مشکلی هستند که ممکن است پس از راهاندازی ایجاد شود. این به معنای ارائه آموزش، منابع و ابزار برای پشتیبانی از فرآیند راهاندازی و اطمینان از استقبال خوب مشتریان از محصول است. همچنین برای تیمها مهم است که بتوانند عملکرد محصول را مشاهده و نظارت کنند و در صورت لزوم تنظیمات را انجام دهند. با آمادگی داخلی مناسب، یک شرکت میتواند یک محصول دیجیتال موفق را راهاندازی کند که نیازهای مشتریان خود را برآورده کند و از اهداف تجاری آن پشتیبانی کند.
منبع : theuxda.com