سه ویژگی لازم برای مدیران عامل در شرایط آشفته کنونی
نیازهای مدیران امروزی
تفاوتی ندارد یک کسبوکار تا چه حد موفق یا ظاهرا امن و استوار باشد، زمان آرامش برای رهبران در هر صنعتی به پایان رسیده است. یک آمار گسترده این واقعیت را موکدا تقویت میکند: بیش از نیمیاز شرکتهایی که در سال ۱۹۵۵ نقش رهبری را در صنعت داشتهاند در سال ۱۹۹۰ هنوز رهبر آن صنعت بودهاند، ولی بیش از دو- سوم رهبران صنایع در سال ۱۹۹۰ در سال ۲۰۰۴ دیگر وجود نداشتند.
مترجم: رویا مرسلی
تفاوتی ندارد یک کسبوکار تا چه حد موفق یا ظاهرا امن و استوار باشد، زمان آرامش برای رهبران در هر صنعتی به پایان رسیده است. یک آمار گسترده این واقعیت را موکدا تقویت میکند: بیش از نیمیاز شرکتهایی که در سال ۱۹۵۵ نقش رهبری را در صنعت داشتهاند در سال ۱۹۹۰ هنوز رهبر آن صنعت بودهاند، ولی بیش از دو- سوم رهبران صنایع در سال ۱۹۹۰ در سال ۲۰۰۴ دیگر وجود نداشتند. امروزه مدیران باید در کسبوکار خود کشتی را با وجود امواج ۱۲ متری و اقیانوسهایی که دیگر هرگز رنگ آرامش به خود نخواهد دید هدایت کنند و هنوز این توانایی را داشته باشند که خدمه و کارکنانشان را به سلامت از بندری به بندر دیگر رهنمون باشند. آنها باید در محیط دارای فشار مداوم و غیرعادی در سطح بالایی موثر باقی بمانند.
در تحقیق روی کتاب جدیدم، چگونه تحت فشار بهتر عمل کنیم، من و همکارانم به دنبال شناسایی کیفیتی بودیم تا رهبرانی را توصیف کند که در چنین محیط خشن و سختی برتری دارند و بهتر عمل میکنند. ما دادههای مربوط به کارآیی حدود ۲۰۰ داوطلب را که برای پست مدیر عاملی در شرکتهای بزرگ ایالات متحده مورد ارزیابی قرار گرفتند را جمعآوری کردیم. این داوطلبان به سه گروه تقسیم شدند، اولین زیرگروه تحت عنوان «بسیار موفق» با کارآیی بسیار بالا، دو زیر گروه میانی که تحت عنوان «افراد با کارآیی متوسط» مشخص شدند و زیرگروه آخر که «بسیار غیرموثر» نامیده شدند.
نتیجه شگفت انگیز بود. صفات خاصی - به ویژه سه مورد- در افراد با کارآیی بالا، بدون توجه به نوع صنعت یا شغلشان، کاملا یکسان بود. واضح است که همین معماری ذهنی باعث توان اجرایی بیشتر مدیران تاثیرگذار در عملکردشان تحت فشار میباشد. جالب اینکه، این صفات در زیر گروه آخر یعنی افراد با کارآیی پایین تقریبا اصلا وجود نداشت.
در تحقیقات بیشتر من در این زمینه، مصاحبههای روان شناسی عمیقی را با بیش از ۶۰ مدیرعامل فعلی و بازنشسته به عمل آوردم تا نقشی را که هر یک از این عوامل در رهبری آنها ایفا کرده است مشخص کنم. نتیجه مهمی که به دست آمد به این صورت بود: وجه تمایز بهترین مدیران عامل همیشه این بوده و همچنان این است که آنها بهترین خصوصیات نیروی کارشان را آشکار ساختند. در مصاحبههایم با مدیران عامل، حتی باز هم بیشتر معلوم شد که سه خصوصیت در اوایل قرن ۲۱ ام اهمیت و جایگاه خاصی پیدا کرد.
مدیران برای آنکه بتوانند بهترین کارآیی را در جو آشفته امروزی داشته باشند، باید دارای سه مجموعه از ویژگیهای بسیار غیر عادی باشند که اغلب بر خلاف رفتار طبیعی انسانها میباشد. این صفات کاتالیزور تسلطی است که بهترین مدیر عاملهای جهان از خود نشان دادهاند- و با جمع بندی آن، تعریف جدیدی از رهبری ارائه میشود:
۱- خوش بینی واقع گرایانه
مدیران دارای این ویژگی اعتماد دارند، اما بدون خودفریبی و بیخردی. آنها اهداف متهورانهای را دنبال میکنند که دیگران عمدتا آنرا امید واهی غیرممکن میپندارند، در حالی که این افراد همزمان از بزرگی و اهمیت چالشهایی که پیش روی آنها است و همچنین سختیهایی که در این راه انتظارشان را میکشد، کاملا آگاهند.
۲- اطاعت از هدف کاری
مدیرانی که دارای این ویژگی هستند اهمیت اهداف حرفهای خود را آنقدر عمیق میبینند که زندگی آنها با این ارزش سنجیده میشود که چقدر برای پیشبرد آن هدف تلاش کردهاند. جالب اینکه، آنها باید یک هدف حرفهای را به این خاطر دنبال کنند که احساس کنند هدفی در زندگی دارند. در ذات خود، این هدف به کعبه آمال آنها و هدفشان برای زنده بودن تبدیل میشود. آنها روی هدف خود بازاندیشی نمیکنند، چرا که ذهن آنها با اقدام در راستای هدفشان به اقناع و رضایتمندی میرسد.
۳- ایجاد نظم در شرایط
هرج و مرج
رهبران دارای این ویژگی، قرار گرفتن در مشکلات پیچیده و چند بعدی را عامل قدرت تلقی میکنند و توانایی آنها برای ایجاد نظم و ترتیب در شرایط آشفته که برای دیگران دستپاچگی به همراه دارد، کار آنها را بسیار گرانبها جلوه میدهد.
در کار ارزیابی من برای داوطلبان سمت مدیرعاملی در بزرگترین شرکتهای کشور، به دنبال افرادی هستم که هر سه ویژگی را از خود نشان دهند. هیچ سازمانی نباید کسی را که کاملا برای شغل رهبری مناسب نیست استخدام کند یا به این سمت ارتقا دهد و هر یک از این ویژگیها امروزه یک الزام برای کسانی است که آرزوی رهبری در سر دارند.
خبر خوب این است که این سه ویژگی میتوانند فرا گرفته شوند. انسانها قابلیت تغییر دارند.
با یادگیری این ویژگیها، میتوانید از وجود آنها آگاهی یابید و انتخاب کنید که خودتان آنها را بسازید و این کار میتواند به شما کمک کند تا بهترین را از افرادی که تحت رهبریتان هستند بیرون بیاورید.
رهبری واقعی بازگشتی است. یک روند ادامه دار است که با یک رهبر شروع میشود و در افراد تحت رهبری بازتاب مییابد. تحقیقات من نشان داده است که بهترین رهبران طوری با افرادشان کار میکنند که با هم به حداکثر پتانسیل دو سویه خود دست یابند، آنها موفقیت خود را با همکاری ایجاد میکنند.
رهبرانی که دارای خوشبینی واقعگرایانه، اطاعت از هدف و توانایی در ایجاد نظم در شرایط هرج و مرج میباشند، میتوانند از این کاتالیزورها برای ایجاد زمینهای استفاده کنند که در آن خودشان و دیگران توان بالقوهشان را به فعل تبدیل کنند. همه ما با فطرت کشش به سمت پیروزی به دنیا آمدهایم، ولی وقتی به دنیا آمدیم از این نیاز یا چگونگی دستیابی به آن آگاه نبودیم. این بستگی به یک رهبر دارد که محیط کاری را ایجاد نماید که در آن تمام کارمندان بتوانند رضایتمندی عمیقی را از پیروزی در تعقیب یک هدف با ارزش
تجربه کنند.
بحرانیترین مسوولیت رهبران این است که به افرادشان کمک کنند تا به عنوان نوع بشر در شرایطی قرار بگیرند تا نیروهای بالقوه خود را به فعل تبدیل کنند. وقتی مدیران زمینهای را برای افراد ایجاد میکنند تا به توان بالقوه خود جامه عمل بپوشانند، یک چرخه مقدس خلق میکنند که بهترین خود انسانها از آن بیرون بیاید- خودی که باعث میشود همه ما سربلندی را که وقتی بر چالشهای بزرگ غلبه میکنیم یا توان بالقوه خود را به عمل تبدیل میکنیم آن را احساس نماییم.
این شیوهای است که بر مبنای آن یک رهبر، سازمانی را خلق میکند که بالاترین حد تلاش و پیشرفت را از همه کارمندان به دست میآورد. در محیط کسبوکار امروزی با توجه به رقابت همواره در حال رشد، چنین سازمانهایی تنها مدلی از سازمان هستند که میتوانند به حیات خود ادامه دهند.
منبع: HBR
ارسال نظر