فرصتیابی در عمل
۱- در حال حاضر چه اتفاقی در حال وقوع است؟ (نگاهیجزئیشده به مشکل داشته باشید)
۲- چه کارهایی را امتحان کردهاید؟ (لیست جامعی از راهحلهای امتحانشده ایجاد کنید)
۳- چطور میتوانید از مشکل استفاده کنید تا به دستاورد نیروبخش خود برسید؟ (فرصتی را که در دل این مشکل است پیدا کنید)
دو سوال اول را در این بخش و سوال سوم را در بخش بعد، بررسی میکنیم. ببینیم دارا چطور بن را در مرحله «فرصت» پیش میبرد و راهش را به سوی یک تیم با عملکرد قوی پیدا میکند. برای یادآوری، گفتوگو را در اینجا متوقف کرده بودیم:
- دارا: تیمی که عملکرد قوی داشته باشد، از نظر تو چه شکلی است؟ تو به تیمی اشاره کردی که ایدههای عالی تولید میکند و به آن ایدهها متعهد است. چیز دیگری هم هست؟
- بن: خب، یکی از دلایلی که ایدههای عالی تولید نمیکنیم این است که از درگیری اجتناب میکنیم. من دوست دارم عضو تیمی باشم که در آن بتوانیم بدون اینکه به روابطمان آسیب بزنیم، در مورد وظایف و خروجی کارها صحبت کنیم. برای اینکه بتوانیم در این سطح کار کنیم، به محیطی امن نیاز داریم که بتوانیم به خاطر ماموریت مشترکمان، مخالفتهایمان را ابراز کنیم.
حالا دارا و بن، نشان میدهند که رفتار رامونا چطور میتواند در دستاورد بن از یک تیم با عملکرد قوی نقش داشته باشد.
چه اتفاقی در حال وقوع است؟
- دارا: فهمیدم، بگو الان چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
- بن: رامونا رهبر تیم نیست، اما طوری رفتار میکند که انگار هست - که البته رهبر تیمی خوبی هم نیست. او برای همه رئیسبازی درمیآورد.
- دارا: میتوانی یک مورد خاص را مثال بزنی؟
- بن: حتما، در جلسه دیروز، دوباره این کار را انجام داد.
- دارا: میتوانی من را به آنجا ببری؟ اگر من پروانهای روی دیوار آنجا بودم، چه چیزهایی را میدیدم و میشنیدم؟
- بن: داشتم یک اسلاید را در مورد یک تبلیغ آزمایشی توضیح میدادم که حرف من را قطع کرد و گفت «دادههای شما قابل استناد نیست.» سپس شروع به سخنرانی کرد که ما متنهای تبلیغاتی را بدون تحلیل عمیق مشتری مینویسیم.
- دارا: بیشتر توضیح بده.
- بن: او گفت، چون ما در مورد خواستههای مشتری ایدهآلمان اطلاعات کافی نداریم، نمیتوانیم تبلیغات جذبکنندهای بنویسیم. بنابراین، بازخورد مناسبی از مشتری دریافت نمیکنیم و این یعنی تصمیمهایی که در مورد محصول میگیریم، بر اساس آن بخش از بازار است که هیچگاه مشتری ما نخواهند بود.
دارا: بعد چه اتفاقی افتاد؟
- بن: به او گفتم که دادهها را از تجزیه و تحلیلهای انجام شده گرفتهام و کاملا قابل استناد هستند. و بهتر است او صبر کند تا نوبت صحبت کردنش شود و وقتی حرفهای من تمام شد، سوالاتش را بپرسد.
- دارا: بعد او چه کار کرد؟
- بن: بقیه جلسه ساکت بود. حالا هم از من دوری میکند و با یکدندگی و از روی عمد، ایمیلهایم را جواب نمیدهد.
چه کارهایی را امتحان کردهاید؟
- دارا: قبلا چه چیزهایی را امتحان کردهای تا با این دینامیک در مورد رامونا مقابله کنی؟
- بن: سعی کردم وقتی وسط حرف میپرد، به حرفم ادامه دهم و نگذارم.
- دارا: نتیجه چه بود؟
- بن: زیاد خوب نبود. او هم صدایش را بالاتر برد و پرخاشگرتر شد.
- دارا: دیگر چه؟
- بن: از او خواستم وسط حرف نپرد و صبر کند تا نوبتش شود. در واقع عصبانی شدم و اعتراف میکنم که کمی پرخاشگرانه حرف زدم.
- دارا: بعد چه اتفاقی افتاد؟
- بن: او از گفتوگو خارج شد و گوشهای کز کرد و در ادامه جلسه شرکت نکرد.
- دارا: تو چه واکنشی نشان دادی؟
- بن: ادامه دادم، اما حس بدی داشتم. انگار کار غلطی انجام دادهام. واقعا وضعیت ناراحتکنندهای بود.
- دارا: بقیه اعضای تیم چه کار کردند؟
- بن: سکوت محض. فکرش را بکن، هیچ کس نه بحثی داشت و نه تعاملی. فقط به ارائهها یکی بعد از دیگری گوش میدادند.
- دارا: چه چیزهای دیگری را امتحان کردی؟
- بن: خب، من چند روز قبل از هر جلسه، دادهها را با وسواس بیشتری چک میکردم.
- دارا: آیا این کار مفید بود؟
- بن: نه واقعا. اذیتم میکرد و زمانم را تلف میکرد.
- دارا: و دیگر چه چیزی را امتحان کردی؟
- بن: یک بار قبل از جلسه به رامونا ایمیل زدم و از او خواستم در درست کردن اسلاید به من کمک کند. یک ساعت با هم روی آن کار کردیم و جلسه عالی پیش رفت.
- دارا: جالب است. وقتی با هم همکاری میکردید، شرایط چطور بود؟ میگذاری دوباره پروانهای روی دیوار باشم؟
- بن: او به دفترم آمد و از او پرسیدم مهمترین نکاتی که باید در اسلایدم لحاظ کنم، چیست.
- دارا: و بعد؟
- بن: به من یک نمودار گردش کار نشان داد که با دادههای مختلفی آن را پر کرده بود و از من پرسید در هر مرحله چه معیارهایی را میخواهم ببینم تا توجیهی باشد برای سرمایهگذاری بعدی.
- دارا: آیا این کار مفید بود؟
- بن: بله بود، خیلی هم بود.
- دارا: دیگر چه چیزی را امتحان کردی؟
- بن: تقریبا همینها.
به پرسش سوم (چطور میتوانید از مشکل استفاده کنید تا به دستاورد نیروبخش خود برسید؟)، در بخش بعدی میپردازیم.