وقتی اولین بار از شریکتان می‌‌‌خواهید دستاورد نیروبخش خود را تعریف کند، او کاملا سردرگم می‌شود. شدت این موضوع به‌‌‌ویژه وقتی بیشتر است که طرف اولین بار است به طور جدی به یک دستاورد مثبت فکر می‌کند. اگر دیدید در تعریفشان از زبان سخت و مبهم استفاده می‌کنند - مثلا کلمات ثقیل، اصطلاحات خاص یا کلی‌‌‌گویی - از آنها بخواهید منظورشان را دقیق توضیح دهند. فکر نکنید منظور آنها را به طور کامل می‌‌‌دانید. یا حتی فکر نکنید آنها هم کاملا می‌‌‌دانند چه می‌‌‌گویند.

افراد معمولا نسبت به هر موضوعی یک حسی دارند و بدون اینکه تحلیلش کنند، برای توصیف آن کلی‌‌‌گویی می‌کنند. تفکر آنها - مثل من تیمی با عملکرد خوب می‌‌‌خواهم - ممکن است صرفا منعکس‌‌‌کننده ناامیدی آنها از ضعف عملکرد تیم فعلی‌‌‌شان باشد.  شاید حتی اصلا ندانند تیمی که عملکرد خوب دارد چه شکلی است و چه کاری می‌کند. و اگر در مورد این چیزها شفاف نباشند، چطور می‌توانند امید داشته باشند که به آن برسند؟

فقط زمانی که دستاورد شما واضح و شفاف باشد، می‌توانید استراتژی و تاکتیک‌‌‌های مناسب برای دستیابی به آن را تشخیص دهید. به عنوان شریک، شما هم باید بدانید طرف مقابلتان چه دستاوردی می‌‌‌خواهد. وقتی یک عبارت توصیفی می‌‌‌شنوید، باید بدانید ممکن است شما و شریکتان ایده‌‌‌های مختلفی در مورد معنای آن داشته باشید. اگر دارا فکر می‌کند منظور دقیق بن را در مورد «وظیفه‌‌‌مندی» می‌‌‌داند، اشتباه می‌کند.

ممکن است بن فکر کند که تیم‌‌‌های وظیفه‌‌‌مند به آرامی و بدون هیچ‌گونه درگیری با هم کار می‌کنند. اما دارا تصور می‌کند بحث‌‌‌های پرشور در تیم، به رویکردهای نوآورانه جدید منجر می‌شود. آنها باید به یک معنای واضح مشترک برسند تا به شکل موثری با هم پیش بروند. برای اینکه بفهمید آیا به درک واضح و مشترکی از رفتار و دستاورد رسیده‌‌‌اید، باید بدانید: دستاورد یعنی افراد به طور خاص «چه می‌‌‌گویند و چه می‌کنند و خروجی رفتارهایشان چه شکلی است».

گفت‌‌‌وگوی دارا و بن را دوباره مرور می‌‌‌کنیم تا ببینیم دارا چطور کنجکاوی به خرج می‌دهد تا متوجه شود  بن چه می‌‌‌خواهد:

- دارا: به من بگو یک تیم وظیفه‌‌‌مند چه شکلی است.

- بن: تیمی که افراد سر راه هم قرار نمی‌‌‌گیرند.

- دارا: بیشتر توضیح بده. در چنین تیمی افراد چه می‌کنند و چه می‌‌‌گویند؟

- بن: خب، دیگر در مورد یک موضوع، از هم شکایت نمی‌‌‌کنند.

- دارا: (با متوجه شدن این موضوع که بن دوباره منفی‌‌‌گرا شده) عالی! و به عنوان یک تیم وظیفه‌‌‌مند، به جای شکایت کردن از هم، چه کار می‌کنند؟

- بن: مسوولیت خروجی کارشان را بر عهده می‌‌‌گیرند.

- دارا: منظورت از مسوولیت چیست؟ این مسوولیت‌‌‌پذیری چه شکلی است؟ اگر من پروانه‌‌‌ای باشم که موقع مسوولیت‌‌‌پذیری اعضای تیم روی دیوار دفتر شما نشسته باشم، چه چیزهایی می‌‌‌شنوم و می‌‌‌بینم؟

- بن: اِولین صبح هر دوشنبه گزارش جلسات را روی میز من می‌‌‌گذارد. هنری اسلایدها را با ویژگی‌‌‌های جدید به‌‌‌روزرسانی می‌کند و سراغ توسعه‌‌‌دهنده‌‌‌ها می‌رود تا ببیند نتیجه تحقیقات بازار ما چه شده است. و کوایم فعالانه به دنبال بخش‌‌‌های جدید در بازار است و جلساتی را با مشتریان بالقوه ترتیب می‌دهد.

- دارا: رامونا چی؟ اگر او هم بخواهد مسوولیت خروجی کارش را داشته باشد، باید چه کار کند؟

- بن: در واقع، او یکی از اعضای تیم است که الان این کار را انجام می‌دهد.

سوالات جادویی که اینجا مطرح شده‌‌‌اند، عبارتند از: «منظورت از... چیست؟» «این چیزی که می‌‌‌گویی چه شکلی است؟» و «در فلان موقعیت باید چه کار کرد و چه چیز گفت؟» اگر بخواهی وسواس بیشتری به خرج دهی، می‌توانی بپرسی «چیزی که می‌‌‌گویی دقیقا چه شکلی است؟»

 کاربرد همدلی برای ایجاد شفافیت

در مرحله دستاورد، خیلی مهم و البته مفید است که آنچه شریکتان گفته را با به اشتراک‌‌‌گذاری دریافت خودتان و چک کردن درست و غلط بودن آن، جمع‌‌‌بندی کنید. این کار به دو روش به شما کمک می‌کند: ابتدا، باید درک خود را از چشم‌‌‌انداز آنها تایید کنید تا ببینید چه چیزی را ممکن است از دست داده باشید. دوم، وقتی همدلی خود را نشان می‌‌‌دهید، با طرف مقابل به حسن تفاهم می‌‌‌رسید. احتمالا، شما اولین کسی هستید که آنها را «واقعا» درک می‌‌‌کنید.

مکالمه درست:

- دارا: چیزی که از تو می‌‌‌شنوم این است که در حال حاضر، اعضای تیم تو با شکایت از یکدیگر، مسوولیت فردی خود را نمی‌‌‌پذیرند و تو می‌‌‌خواهی برای نفع کل تیم، مسوولیت خروجی کارشان را بپذیرند. درست است؟

- بن: بله، دقیقا!

اگر آنها مشتاقانه با خلاصه موضوعی که شما ارائه داده‌‌‌اید موافق باشند، می‌توانید به همین ترتیب ادامه دهید. اگر نه، در پاسخ بگویید: «چه چیزی را از قلم انداختم؟» یا «کجا اشتباه کردم؟»

این سوال آخر، باعث می‌شود بر چیزی که فکر می‌کنند شما درک نکرده‌‌‌اید متمرکز شوند. هر چقدر طرف مقابل بیشتر تلاش کند به شما کمک کند که منظورش را بفهمید، بیشتر قدر کمک شما را می‌‌‌داند. در مرحله دستاورد، شاید لازم باشد چند بار چک کنید که آیا منظور طرف مقابل را به طور کامل درک کرده‌‌‌اید یا نه، چون این کار مبنایی قوی برای بقیه مکالمه ایجاد می‌کند.

حالا که طرف مقابل شما، دستاوردی را که می‌‌‌خواهد به شیوه‌‌‌ای مثبت و واضح بیان کرده، یک ویژگی دیگر باقی مانده که باید به آن پرداخته شود: دستاورد باید برای شریک شما «معنادار» باشد.