پیتر سنگه (۱۹۴۷)
کتاب معروف سنگه به نام «پنجمین فرمان» که درسال ۱۹۹۰ منتشر شد مفهوم «سازمان یادگیرنده» (Learning Organization) را ترویج کرد و آن را به جایگاه مهمی در تفکر مدیریت رساند. این کتاب که بیش از دو میلیون نسخه از آن به فروش رفته است از سوی HBS به عنوان یکی از کتابهای بدیع مدیریت در ۷۵ سال گذشته شناخته شده است.
در این کتاب تئوریها و روشهایی برای پرورش اشتیاق، گفتوگوهای متفکرانه و فهم پیچیدگیها برای ایجاد یک «سازمان یادگیرنده» ارائه شده است.
سنگه میگوید: «سازمان یادگیرنده جایی است که در آن کارکنان مرتبا ظرفیت خود را برای خلق نتایجی که حقیقتا برایشان مطلوبیت دارد بسط میدهند، الگوهای جدید و تفکر توسعهیابنده مورد حمایت قرار میگیرد و کارکنان میآموزند که به همراه یکدیگر تصویر کلی را ببینند.»
سنگه عقیده دارد که در یک محیط دائما در حال تغییر تنها سازمانهایی باقی میمانند که انعطاف و مهارتهای لازم را برای سازگار شدن داشته باشند و برای برتری یافتن در رقابت، سازمان باید بتواند تعهد همه کارکنان را صرف نظر از اینکه از نظر موقعیت یا توانایی آزادسازی ظرفیتهای خود در چه سطحی هستند به دست آورد. سنگه معتقد است در یادگیری واقعی انسان توان مییابد که خود را بازآفرینی کند و این درباره یادگیری سازمانی نیز صادق است. برای یک «سازمان یادگیرنده»، یادگیری برای سازگاری باید با یادگیری زاینده (Generative Learning) یعنی یادگیری که ظرفیت خلق کردن را در سازمان ارتقا میدهد همراه شود. برای تبدیل شدن به یک سازمان یادگیرنده لازم است که ذهنیت «تواناسازی سازمان تنها برای بقا» به ذهنیت «قادر ساختن سازمان برای ایجاد مداوم ظرفیت برای خلق کردن» تغییر کند. از دیدگاه سنگه سازمانهای یادگیرنده باید به پنج دیسیپلین اساسی تسلط یابند.
۱- تفکر سیستمی: توانایی دیدن کل به جای تمرکز بر اجزا، فلسفه بنیادی برای سازمانهای یادگیرنده است. تفکر سیستمی سنگ بنای سازمان یادگیرنده است. سنگه میگوید: «ما از تجربیات خود به خوبی یاد میگیریم اما هرگز مستقیما عواقب بسیاری از مهمترین تصمیمهای خود را تجربه نمیکنیم.» او این مفهوم را درباره سازمانها نیز صادق میداند. سازمانها تمایل به انتخاب راهحلهایی دارند که مشکلی را که هماکنون بر آن تمرکز دارند حل کند در حالی که از دیدگاه تفکر سیستمی این راهحلها میتوانند در بلندمدت برای سازمان هزینه ایجاد کنند.
۲- خودراهبری: مهارت به سر بردن در «یک حالت دائما یادگیرنده» که برای افراد اعتماد به نفس به ارمغان میآورد. سنگه میگوید: «یادگیری افراد تضمینکننده یادگیری سازمانی نیست اما بدون آن هم ممکن نیست. خودراهبری چیزی فراتر از احراز صلاحیت و کسب مهارت و همچنین فراتر از داشتن یک روح پذیرا است اگرچه همه اینها را نیز در بر میگیرد و عبارت است از وضوح دادن و عمق بخشیدن به چشمانداز شخصی ما، متمرکز کردن انرژیها، ایجاد بردباری و دیدن واقعیت به صورت عینی.
۳- مدلهای ذهنی: مفروضات عمیقا نهادی شده، تعمیمها، یا حتی تصاویر و نقشهایی هستند که روی فهم ما از جهان و چگونگی اعمال ما اثر میگذارند. از نظر سنگه دیسیپلین مدلهای ذهنی با برگرداندن آیینه به درون، یادگیری کاویدن تصاویر درونی ما از جهان، به سطح آوردن آنها و به دقت وارسی کردن آنها آغاز میشود و همچنین شامل توانایی ادامه دادن به گفتوگوهای «یاددهنده»ای است که شرایط را به گونهای متعادل میکند که کارکنان بتوانند طرز فکر خودشان را به طرز موثری آشکار و در حیطه نفوذ دیگران علنی کنند. استفاده از مدلهای ذهنی در سازمان به معنای فراتر رفتن از خط مشیها و قواعد بازی سنتی و به عبارت دیگر پروراندن شفافیت و پذیرا بودن در سازمان است و همچنین توزیع مسوولیتها فراتر از هماهنگی و کنترل را شامل میشود. برای هدایت سازمان با استفاده از مدلهای ذهنی، کارکنان باید مهارتهای جدیدی کسب کنند.
۴- ایجاد چشمانداز مشترک: یک چشمانداز درست که کارکنان را به دلیل آنکه خودشان هم خواهان آنند، میتواند به کسب تعالی و یادگرفتن تشویق کند. بر خلاف سازمانهای سنتی، در «سازمان یادگیرنده» چشمانداز شخصی رهبر سازمان، به چشمانداز مشترک میان همه کارکنان ترجمه میشود.
۵- یادگیری تیمی: برای رسیدن به حداکثر خلاقیت و نوآوری لازم است که کارکنان بتوانند با هم عمل کنند و از یکدیگر یاد بگیرند.
پیتر سنگه خود را یک پراگماتیست ایدهآلگرا میداند و اینگونه به نظر میرسد که سازمان یادگیرنده سنگه را به سختی بتوان در عمل پیدا کرد زیرا عموما با نگرش تامین سود کوتاهمدت برای سهامداران سازمانها قرابتی ندارد. اما آرزوی ایجاد سازمان یادگیرنده به افراد و سازمانهای بسیاری کمک کرده تا به جای آنکه یادگیری را هزینه ببینند به آن به چشم یک منفعت نگاه کنند. قرن معاصر دوران تغییرات پرشتاب و تسلط بر دانش برای خلاقیت و نوآوری در حد اعلای خود است، جذاب خواهد بود اگر سازمانهای یادگیرنده واقعی در دوران زندگی ما ظهور یابند. دغدغه امروز سنگه آن است که دریابد چگونه انسانها میتوانند با یکدیگر و با مام زمین در تعامل به سر برند. تمرکزفعالیتهای سنگه براساس ترویج فهم مشترک از موضوعات پیچیده و رهبری سازمانی مشترک برای سیستمهای انسانی سالمتر قرار دارد و پروژههای بینبخشی مانند سیستمهای غذایی جهانی، تغییرات آب و هوایی، اقتصادهای تجدید حیات یافته و آینده آموزش را در بر میگیرد. نشریه JBS در سال ۱۹۹۹ از پیتر سنگه به عنوان استراتژیست قرن ویکی از ۲۴ شخصیتی که بیشترین اثر را بر رویکرد نوین اداره کسب و کار داشتهاند، نام برد.