اکنون از شما می‌خواهم من را در بازی ساده‌‌ای همراهی کنید. من سه نقل قول از سه متفکر مشهور را برایتان بازگو می‌کنم و شما از نظر اینکه کدام یک به واقعیت زندگی یک مدیر نزدیک‌‌تر است، به آنها رای دهید. نقل قول اول از پیتر دراکر است. دراکر یکی از مشهورترین نویسندگان حوزه مدیریت، شغل مدیریت را این‌گونه توصیف کرده است: «مدیر همانند رهبر ارکستر سمفونیک است؛ ‌آلات موسیقی که هر یک به‌طور مجزا صرفا صدایی دلخراش دارند، تنها به دلیل تلاش و چشم‌‌انداز و رهبری او با یکدیگر ترکیب می‌شوند و موسیقی کامل زنده‌‌ای را می‌سازند...»

نظر شما چیست؟ آیا مدیر همانند رهبر ارکستر است؟

نقل قوم دوم از سونه کارلسون، اقتصاددان مشهور سوئدی است. کارلسون بعد از تحقیقی مفصل درباره چندین مدیرعامل سوئدی، مدیر را به گونه‌‌ای کاملا متفاوت توصیف کرده است: «قبل از اینکه این تحقیق را آغاز کنم، مدیر برای من همچون رهبر ارکستری بود که گروه نوازندگان را از دور هدایت می‌کرد، اما اکنون و پس از اجرای تحقیق، مدیر برای من بیشتر به عروسک خیمه‌‌شب بازی شبیه است که صدها نفر در حال تکان دادن نخ‌‌های او و مجبور کردن او به انجام این کار و آن کار هستند...»

نظر شما چیست؟ آیا مدیر همانند عروسک خیمه‌‌شب بازی است؟

نقل قول سوم از لئونارد سیلز، استاد دانشگاه کلمبیا است: «مدیر، همانند رهبر ارکستر سمفونیک، همواره تلاش می‌کند از طریق هماهنگ کردن ‌آلات موسیقی، اجرایی آهنگین و گوش‌‌نواز را در طول زمان ارکستر حفظ کند، اما رهبر ارکستر در حالی باید به این هدف دست یابد که کار با هر یک از نوازندگان ‌آلات موسیقی دشواری‌‌های خاص خود را دارد. مدیر صحنه در حال جابه‌‌جایی دکور است، تغییرات دمای سالن تماشاگران را ناراضی و عملکرد ‌آلات موسیقی را مختل می‌کند و بدتر از همه، اسپانسر ارکستر خواستار تغییراتی غیرمنطقی در اجرای ارکستر است...»

نظر شما چیست؟ آیا با نظر سیلز موافقید؟

من بارها دو توصیف اول از مدیر، یعنی توصیف دراکر و توصیف کارلسون را برای گروه‌هایی از مدیران خوانده و از آنها خواسته‌‌ام میان این دو توصیف، توصیفی را انتخاب کنند که شغل آنها را بهتر وصف می‌کند. معمولا توصیف دراکر تعدادی رای می‌‌آورد که البته این تعداد آنقدرها زیاد نیست، ضمن اینکه با تردید رای‌‌دهندگان همراه است. تعداد افرادی که به توصیف کارلسون رای می‌دهند نیز معمولا هم‌‌اندازه توصیف دراکر است و البته باز هم با تردید رای‌‌دهندگان همراه است. اما ناگهان توصیف سیلز را که برای مدیران می‌‌خوانم، با شنیدن این توصیف، همه دست‌‌ها بالا می‌‌رود. بنابراین، مدیر نه رهبر ارکستر است، نه عروسک خیمه‌‌شب‌بازی. بلکه او کسی است که اگرچه در محاصره انواع عوامل محدودکننده بسیار قرار دارد، همچنان «سعی» می‌کند اوضاع را کنترل کند. پس همواره مراقب اغراق‌‌هایی باشید که در تعریف شغل مدیریت رخ می‌دهد.

 

منبع: کتاب «قصه‌های شب برای مدیران»، نشر میلکان