درسهایی از بحرانهای گذشته برای یافتن راهحلهای نوآورانه در برابر اختلالات آینده
انعطافپذیری برای رشد پایدار
امروز، دنیا با چند بحران که اهمیت جهانی دارند احاطه شده است. حمله روسیه به اوکراین، عواقب اجتماعی و اقتصادی گستردهای داشته است. پناهجویانی که در نتیجه این جنگ آواره شدهاند، مساله توجه به این بحران را که زندگی دهها میلیون انسان در سراسر دنیا را درگیر میکند، تشدید کرده است. انعکاس اقتصادی و انسانی افزایش هزینههای انرژی و مواد غذایی نیز در حال بیشتر شدن است. جنگ اوکراین همچنین دنیایی را که خسته و بیزار از پاندمی کووید بود، شوکه کرد. ویروس کرونا زندگی بیش از شش میلیون نفر را گرفت و هنوز هم بهطور کامل از شر آن خلاص نشدهایم.
به علاوه، این اختلالها در فضایی اتفاق میافتند که بحران تغییرات اقلیمی همواره در آن وجود دارد و اگر بخواهیم اثر آن را به میزان قابل توجهی تقلیل دهیم، به یک تحول جهانی به سوی اقتصادی که کربن کم تولید میکند، نیاز داریم. جابهجاییهای انسانی و هزینههای اقتصادی چنین تحولی، میتواند به نوبه خود یک اخلالگر تاریخی باشد.
عصر جدید، هر چه بیشتر با تقابل این اختلالهای پیچیده تعریف میشود؛ اختلالهایی که ریشههای مختلف و عواقب بلندمدت دارند. نهادها برای این واقعیت جدید بهطور کامل آماده نیستند و اغلب به صورت جداگانه به هر اختلالی پاسخ میدهند.
این موقعیت غیرقابل دفاع است و سازمانها به این نتیجه میرسند که فعالیتهای مدیریت ریسک فعلی آنها باید تکامل یابد تا مناسب این محیط جدید باشد. رهبران سازمانی حالا انعطافپذیری را یک شرط لازم میدانند. سازمانهای دولتی و خصوصی چگونه میتوانند به یک موقعیت منعطف برسند و همزمان آماده ایستادگی در برابر شوکها باشند؟ انعطافپذیری یعنی توانایی احیای سریع بعد از یک بحران. اما احیا شدن به تنهایی یک هدف کافی نیست. سازمانهایی که واقعا منعطف هستند، بهتر از قبل برمیگردند و حتی رشد و پیشرفت میکنند.
درسهای بحرانهای گذشته، میتوانند راهحلهای نوآورانه و سازگارپذیری برای اختلالهای آینده در اختیار ما بگذارند. در این مطلب پنج درس را معرفی میکنیم که دو مورد در این بخش و سه مورد در بخش بعدی مرور میشوند.
۱- روبهرو شدن با چالشهایی که بحرانها برای رشد پایدار و فراگیر ایجاد میکنند
انعطافپذیری هم به سازمانهای بخش دولتی و هم بخش خصوصی و هم کل اقتصادها و جوامع برمیگردد. موضع منعطف برای سازمانها باید طوری باشد که به جای صرفا واکنش نشان دادن، اختلالها را پیشبینی کنند و بر اساس تجربهای که به دست میآورند، یادگیری مداوم داشته باشند و خودشان را اصلاح کنند.
اختلالها نقاطی کانونی هستند که مشخص میکنند کدام قابلیتها قوی هستند و سرمایهگذاری در چه جاهایی مورد نیاز است. تجربه اختلالها و بحرانهای گذشته، درسهایی برای پیشرفت ما در آینده هستند.
مدیریت اختلالها بیشتر از مدیریت شرایط ثابت، رشد پایدار را تعریف میکند. بحرانها به نهادها و جوامع آسیب میزنند، اما فرآیند بازسازی آنها میتواند پایههای رشد آینده را قویتر کند. مثلا بحران مالی و رکود اقتصادی اواخر دهه ۲۰۰۰ به اقداماتی از سوی بانکها و تغییرات قانونی منجر شد که سیستم بانکداری غرب را قویتر کرد. این سیستم توانست در اختلالهای اقتصادی بعدی قوی باقی بماند. همچنین تحولاتی که در دوران پاندمی کووید ایجاد شد، میتواند محرک جدیدی برای رشد سریع باشد: تحول به سوی دیجیتالسازی، مدلهای کاری جدید دوگانه، بازنگری در زنجیرههای تامین و تسریع سرمایهگذاری دولتی در تغییرات اقلیمی. اینها انواعی از تحولات ساختاری هستند که بحرانها به نهادهای سرسخت در برابر تغییر، تحمیل میکنند. بنابراین، انعطافپذیری فراتر از انجام اقدامات بازدارنده است و به معنی توانایی بازآفرینی و نوآوری در برابر اختلالها است.
بحرانها در دستهبندیهای مختلف تکامل مییابند و راهحلهای واحد ندارند. بحرانهای بزرگ، رویدادهای واحدی نیستند که به دستهبندیهای خاصی محدود باشند. این بحرانها، مسوولیتها و حوزههای تخصص از پیش تعیینشده را شکست میدهند و هر چقدر دامنه آنها بزرگتر میشود، اوج میگیرند. پاندمی کووید یک بحران سلامت عمومی در سطح دنیا بود، اما خیلی سریع به یک بحران اقتصادی، اجتماعی و در برخی نقاط سازمانی تبدیل شد.
مسائلی که منجر به بحران میشوند و واکنشهای بخش دولتی و خصوصی به این مسائل، یک اثر اولیه دارند و سپس به اثرات ثانویه و ثالثیه منجر میشوند. این اثرات خودشان یک مساله اولیه جدید دیگر ایجاد میکنند. سازمانها برای پشت سر گذاشتن این فعل و انفعالات سریع، باید با مجموعهای از راهحلهای به هم مرتبط که در شرایط خاص متناسبسازی میشوند، واکنش نشان دهند.
شبکهها وابستگیهای متقابل را پنهان میکنند و به سرعت گرفتن بحرانها منجر میشوند. وسعت شبکهها درون اقتصاد جهانی، جوامع و صنایع، فقط تا حدی مشخص است. وقتی اختلالی رخ میدهد، وابستگیهای متقابل پنهانی شکل میگیرد که اثر این اختلالها را به شکل غیرمنتظرهای تسریع میکنند. اختلال در زنجیره تامین با سرعت بیشتری بر میزان تولید، دسترسپذیری و قیمتها اثر میگذارد. جنگ در اوکراین، امنیت غذایی را در کشورهای کمدرآمد تهدید میکند. این ارتباطات مستقیم جدید و پنهان، سیستمها را آسیبپذیرتر میکند. از طرف دیگر، شبکههایی که انعطافپذیری بیشتری ایجاد میکنند و وابستگیهای متقابل را کاهش میدهند، طیف گستردهتری از راهحلها را ارائه میکنند. شناخت بهتر شبکهها و ارتباطات در محیط امروز، جنبه کلیدی انعطافپذیری است.
عدمآمادگی و واکنشهای کافی میتواند آسیب بحرانها را بزرگتر کند. یک واکنش ضعیف میتواند آسیب مستقیم یک بحران را چند برابر کند. از طرف دیگر، واکنش موثر میتواند میزان آسیب را به میزان قابل توجهی محدود کند. تصمیمگیریها مهم و حیاتی هستند و بحرانهای قبلی قطعا ردی از تصمیمهای بد به جای گذاشتهاند. حتی سازمانهای کاملا موفق تصمیمهایی میگیرند که وقتی به گذشته نگاه میکنیم، میبینیم همه آنها اشتباه بودهاند. به هر حال، کسی درباره اینکه چرا تصمیمهای بد گرفته میشوند، جستوجوی عمیق نمیکند. ممکن است واضح به نظر برسد، اما دلیلش این است که معمولا درباره تصمیمگیریها به خوبی فکر نمیشود. رهبران سازمانی تحت فشار قرار گرفته، ترجیح میدهند اقدامی انجام دهند که سریعتر اجرایی شود و از مسیرهای کندتر و متفکرانهتر اجتناب میکنند. تصمیمهایی که تحت فشار و با سرعت گرفته میشوند، میتوانند عواقب ناخواستهای داشته باشند.
چارچوب انعطافپذیری، فضایی برای تصمیمگیری متفکرانه فراهم میکند. سازمانها باید ابزارهایی برای تصمیمگیری ایجاد کنند که بدانند چه زمان سریع تصمیم بگیرند و چه زمان تصمیمگیری را کند کنند و سپس تصمیمهای خود را در یک بحران مفروض با افرادی خارج از شبکه هستهای تست کنند.
بحرانها به شکل نامتناسبی بر آسیبپذیرترینها اثر میگذارند. بحرانها و اختلالها در کشورهای فقیرتر، در بخشهای جمعیتی حاشیهایتر و آسیبپذیرتر، و در کشورهای شکننده که تحت تاثیر جنگ هستند، اثرگذاری عمیقتری دارند. نابرابری در درآمد، ثروت، تحرک اجتماعی، سلامت، دسترسی به خدمات و فرصتهای یادگیری یک مبنای نابرابر برای انعطافپذیری را شکل میدهد. در اقتصادهای پیشرفته، رونق بعد از پاندمی، وابسته به کمکهای مالی محرک دولتها است. کشورهای کمدرآمد، روی وامهای اضطراری از موسسات مالی بینالمللی حساب میکنند که این موضوع ریسک آسیبپذیری بدهیهای دولتی را افزایش میدهد. اقدامات محرک دولتها در کشورهای ثروتمندتر، تقاضا را بیشتر میکند و فشار بیشتری بر زنجیرههای تامین مختل شده به واسطه پاندمی، وارد میکند. این دینامیک، به افزایش قیمت کالاها و بالا رفتن تورم مصرفکننده منجر شده که به نوبه خود، به کشورهای کمدرآمد ضربه بیشتری میزند. دیگر اقدامات توسعه جهانی که برای کشورهای ثروتمندتر مثبت هستند، میتوانند در کشورهای فقیرتر مشکل ایجاد کنند؛ از جمله سرعت گرفتن تحول به سوی اقتصاد دیجیتال و فشار برای کاهش انتشار کربن.
۲- چشمانداز انعطافپذیری بخشهای دولتی و خصوصی
انعطافپذیری یک اصطلاح پرکاربرد است که خیلی از جنبههای عملیات و سلامت سازمانی را درون دولتها و بنیادهای دولتی و همچنین شرکتها و نهادهای مالی پوشش میدهد. تحقیق مجمع جهانی اقتصاد میگوید اثر انعطافپذیری (یا عدم انعطافپذیری) بر رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) سالانه در کل دنیا بین ۱ تا ۵ درصد است. مثلا در دوران پاندمی، فرسایش نیروی کار، به کاهش رشد ۶/ ۳ درصدی در برخی کشورها منجر شد. به علاوه، نرخ پایین واکسیناسیون در کشورهای در حال توسعه، رشد را تا ۱ درصد کاهش داد. فراتر از پاندمی، مواردی مثل درآمد، جنسیت و نابرابریهای نژادی میتوانند نرخ رشد را بین ۶/ ۰ تا ۱ درصد کاهش دهند. از طرف دیگر، موفقیت در تغییر مهارت یا ارتقای مهارت نیروی کار در دیجیتالسازی اقتصادی میتواند تا سال ۲۰۳۰ رشد سالانه را تا ۵/ ۴ درصد افزایش دهد.
انعطافپذیری کسبوکار. اقتصادها و سازمانهای منعطف، بعد از یک نقطه عطف، پیشرفت خود را تسریع میکنند. ضعفی که بحرانها و اختلالها ایجاد میکنند، منعطفها را از غیرآمادهها جدا میکند.
تحقیق مککینزی نشان میدهد شرکتهایی که انعطاف بیشتری از خود نشان میدهند، در طول کل چرخه عمر شوکهای بزرگ اقتصادی، ارزش بیشتری برای سهامداران به ارمغان آوردهاند.
در بحران مالی ۲۰۰۹-۲۰۰۷، شرکتهای منعطف حدود ۲۰ درصد بازگشت سرمایه بیشتری برای سهامداران داشتند؛ مزیتی که در سالهای نقطه عطف ۲۰۱۱-۲۰۰۹ به حدود ۵۰ درصد رسید و وقتی اوضاع در سالهای ۲۰۱۷-۲۰۱۱ ثابت شد، به بیش از ۱۰۰ درصد افزایش یافت. در اینجا دو بعد مهم انعطافپذیری نمایان میشود: قدرت مالی (ذخایر نقدی و سودآوری) و سازگارپذیری قاطعانه با مدل کسبوکار از طریق خارج کردن سرمایه یا سرمایهگذاری مجدد.
در طول رکود و اختلالی که پاندمی کووید ایجاد کرد، شرکتهای منعطف بهطور کلی عملکردی بهتر از بقیه داشتند. آنها در دوران رکود سه ماه چهارم ۲۰۱۹ تا سه ماه دوم ۲۰۲۰ توانستند ۱۰ درصد بازدهی سهام بیشتری برای سهامداران داشته باشند. در دوران احیای اقتصادی که از اواسط ۲۰۲۰ تا اواسط ۲۰۲۱ بود، این رقم به ۵۰ درصد رسید. این نوع شرکتها در رکود اقتصادی سازگاری منعطفتری دارند و برای پاسخگویی به احیای مجدد تقاضا، سریعتر تغییر محور میدهند. آنها از مدلهای کسبوکار دیجیتالشده، انعطافپذیری سازمانی و تغییر مورد نیاز در پرتفوی کسبوکار استقبال میکنند.
انعطافپذیری اقتصادی و اجتماعی. الگوهای مشابهی را میتوان در سطح اقتصادها و جوامع مشاهده کرد؛ مثلا اقدامات مالی یا مداخلات سلامت عمومی. وقتی پاندمی کووید شروع شد، کشورهایی که محرکهای مالی را با مدیریت اثربخش ترکیب کردند، توانستند اقتصادهای محلی را تثبیت کرده و از جوامع محافظت کنند. خیلی از کشورها به سرعت احیا شدند، اما شتاب آن از کشوری به کشور دیگر فرق داشت.
در حالی که انعطاف اقتصادی را میتوان با رشد بلندمدت سنجید، انعطاف اجتماعی انعکاسی از نابرابریهای اجتماعی، جنسیتی و قومی-نژادی است. سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه، رابطه بین نابرابری درآمد و رشد GDP سرانه را ارزیابی کرده و به این نتیجه رسیده که تغییر در نابرابری درآمد در طول زمان، اثر قابل توجهی بر میانگین GDP سرانه دارد. آمار میزان بالای این اثرگذاری را نشان میدهد: افزایش ۱ درصدی نابرابری درآمد، پتانسیل GDP کل را بین ۶/ ۰ تا ۱/ ۱ درصد کاهش میدهد.
بانک جهانی میگوید هزینه اقتصادی نابرابری جنسیتی در سطح جهان ۲/ ۱۶۰ تریلیون دلار است که رقم بسیار چشمگیری است. تحقیق بانک جهانی میگوید زنان فقط ۳۸ درصد ثروت شخصی را در اختیار دارند و تاکید میکند که سرمایهگذاری در توسعه آموزش و فرصتها برای زنان و دختران، بسیار منطقی است، چون کاهش شکاف جنسیتی در مالکیت ثروت، برای توسعه پایدار و فراگیر، ضروری است.
واکنش هماهنگ بخش دولتی و خصوصی. بحرانها و اختلالها به واکنش هماهنگ بخشهای خصوصی و دولتی نیاز دارند. در واقع، سختترین بحرانها مشخص میکنند که سازمانهای دولتی و خصوصی چگونه و چه زمان واکنش نشان میدهند. انعطافپذیری کسبوکار، اقتصادی و اجتماعی هر روز به هم پیوستهتر میشود. سران هر دو بخش به این اجماع رسیدهاند که هیچیک نمیتوانند به تنهایی عمل کنند – دنیا و سازمانهای آن بیش از حد به هم پیوند خوردهاند.
وسعت و ماهیت کلی بحرانهای مشخص، به خوبی ارزیابی شده است. بیشتر رهبران کسبوکار به این نتیجه رسیدهاند که هیچ اقدامی نکردن یا اقدامات محدود انجام دادن، فقط نتایج را بدتر میکند. مثلا بحران اقلیمی به وضوح نشان میدهد که بخشهای صنعت چگونه باید اهداف و ارزشها را همراستا کنند. خیلی از شرکتها قبل از اینکه دولتها برای قانونگذاری وارد عمل شوند، خودشان اهداف اقلیمی تعیین کردهاند و در جهت آن حرکت میکنند. بخش مالی روشهایی را برای سنجش انعطاف اقلیمی در ارزشگذاریها کشف کرده و به این نتیجه رسیده که واکنشهای قویتر در این زمینه، در دستاوردهای اقتصادی و بازدهی سرمایه سهامداران، نمایان خواهد شد.
ادامه دارد...