شش اصل کلیدی مدیریت پروژه برای درست کردن وجهه مثبت
جدیدترین روش برندسازی شخصی
چند سال است که عبارت «برند شخصی» به یکی از سوژههای جذاب حوزه کسب و کار تبدیل شده است. مقالات بسیاری در اینباره نوشته شده و دهها کتاب نیز منتشر شده. اما برند شخصی به چه معناست؟ چرا مهم است؟ بهترین روش برای برندسازی شخصی چیست؟ به بیان ساده، برند شخصی، وجهه شما در محیط حرفهای است. شما سالها تلاش کردهاید برای خودتان وجهه و اعتباری دست و پا کنید. وقتی اتاق را ترک میکنید، میدانید دیگران درباره شما چه میگویند: «او یک بازاریاب خلاق است» یا «فلانی، یک وکیل کارکشته است» یا «او همه چیز را درباره بازار صادرات فلان کشور میداند.» دیگران شما را با این مشخصات میشناسند. اما این تنها مزیت برند شخصی نیست. طبق نظر دوری کلارک، در دنیای شلوغ و پر همهمه امروز که رقابت در آن به شدت تنگاتنگ است، اگر کارشناس یک حوزه بخواهد از دیگران متمایز شود یا اصطلاحا «به چشم بیاید» تنها راهش این است مدیریت وجهه و برندسازی شخصی را یاد بگیرد. او میگوید: «برند شخصی شما مثل کارت ویزیتتان است.» او طی سالهای اخیر، بارها ناچار شده به دلایل مختلفی مثل از دست دادن شغلش، برند شخصی خود را بازبینی و دوباره تعریف کند. از گزارشگر گرفته تا کارشناس کمپینهای سیاسی، استاد دانشگاه و نویسنده مستقل. همین باعث شد او به حوزه برندسازی شخصی علاقهمند شود و نهایتا دو کتاب در اینباره بنویسد. او معتقد است که در بازار متغیر امروز، همه ما باید برندسازی شخصی را بلد باشیم و بتوانیم در صورت نیاز، آن را بازتعریف کنیم. او میگوید میان درک ما از خودمان و نگاه دیگران نسبت به ما ممکن است شکاف وجود داشته باشد. پس باید همواره، نظرات دیگران نسبت به خودمان را زیر نظر داشته باشیم. او با اشاره به این ضربالمثل مجارستانی «اگر سه نفر شما را اسب خطاب کردند، بروید و یک زین بخرید» تاکید میکند که اگر چند نفر، نظری یکسان درباره شما داشتند، باید لحظهای مکث کنید. شاید میان تصویر شما از خودتان و تصویر دیگران از شما، شکاف عمیقی وجود داشته باشد. او میگوید: «بارها از خود بپرسید که من از بیرون چطور دیده میشوم؟ خودم دوست دارم از نگاه دیگران، چه شکلی دیده شوم؟ اگر بتوانید این دو را با یکدیگر همسو کنید، گام مهمی در راستای برندسازی شخصی برداشتهاید.» کلارک که سالها درباره برندسازی شخصی تحقیق و فعالیت کرده، اخیرا در مقالهای، از یک روش جدید برندسازی شخصی پرده برداشته که کار را برای کسانی که قصد برندسازی یا بازتعریف برند خود را دارند، آسان میکند. او میگوید: «به برندسازی شخصی به چشم یک پروژه نگاه کنید.»
برند شخصی، ضامن امنیت شغلی
امروز، اکثر افراد حرفهای میدانند داشتن یک برند شخصی چقدر ارزشمند است. به هر حال، اگر نام شما در سازمان، با یکسری مفاهیم یا نقاط قوت یا ویژگیها یا نظرات گره نخورده باشد، احتمالا در سازمانتان نامرئی هستید. شاید الان در این جایگاه با این مشکلی نداشته باشید اما اگر بخواهید پیشرفت کنید، باید خود را به نوعی از دیگران متمایز کنید. اگر یک برند شخصی قدرتمند داشته باشید، مردم معمولا فرصتهای جدید را به شما پیشنهاد میکنند یا دوست دارند با شما کار کنند. یک برند شخصی قدرتمند، مثل بیمهای است که به شما امنیت شغلی میدهد.
اما بسیاری از ما آنقدر مشغله داریم که نمیتوانیم به شکلی جدی و مداوم به ایجاد یک برند شخصی قدرتمند فکر کنیم یا روی آن تمرکز داشته باشیم، حتی اگر بدانیم که چنین اقدامی در بلندمدت به نفعمان است. وقتی کلی کار روی سرمان ریخته، جلسات، ایمیلها و سایر وظایف وقتمان را پر کرده، چطور میتوانیم زمان پیدا کنیم تا در این زمینه بسیار مهم، پیشرفت حاصل کنیم؟
یکی از روشهای ایجاد برند شخصی قدرتمند، استفاده از اصول مدیریت پروژه است. باید کاری کنید که دیگران، شما را به واسطه تخصصتان بشناسند. ما با اتکا به تحقیقات دوری کلارک در رابطه با بازآفرینی برند شخصی و سابقه کار آنتونیو رودریگز در مدیریت پروژه، چارچوبی طراحی کردیم که به کسانی که در ابتدای این مسیر هستند، کمک میکند. البته تمام عناصر مدیریت پروژه به صورت تمام و کمال در برندسازی شخصی به کار نمیروند. مثلا در برندسازی شخصی، «اسپانسر پروژه» شما تقریبا همیشه خودتان هستید. اما در اینجا به شش اصل کلیدی مدیریت پروژه اشاره میکنیم که احتمال موفقیت شما در برندسازی شخصی را دوچندان میکند، حتی با وجود حجم بالای حواسپرتیها و مشغلههایی که حرفهایها هر روز تجربه میکنند.
۱- هدف خود را شناسایی کنید
ایجاد و اصلاح برند شخصی، هم زمانبراست و هم هیچوقت یک مساله فوری نیست. پس با خودت میگویی چرا به خودمان زحمت دهیم؟ مهم است که قبل از شروع کار، هدف خود را شفاف مشخص کنید وگرنه، وقتی از نظر زمانی در تنگنا قرار میگیرید و وقتتان محدود میشود، انگیزهتان به مرور کمتر و کمتر خواهد شد. یک روش ساده برای یافتن هدف پروژه برند شخصی این است که بارها این سوال را از خود بپرسید: «چرا این پروژه را انجام میدهم؟» جواب ممکن است این باشد: «تا به واسطه تخصصم، مرا بشناسند.» سپس از خود بپرسید: «چرا میخواهی دیگران تو را به واسطه تخصصت بشناسند؟» ممکن است اینطور جواب دهید: «تا تاثیر بیشتری در حوزه فروش داشته باشم.» سپس دوباره بپرسید چرا؟ جوابهای مختلفی برای این سوال وجود دارد، از تامین هزینههای خانواده تا رساندن کالا یا خدمات شرکت به دست افراد بیشتر. هیچ جواب غلطی وجود ندارد اما باید انگیزه خود را بشناسید و بدانید چقدر برایتان مهم است.
اگر پس از این تمرین، به نتیجه مطلوبی نرسیدید و انگیزهای پیدا نشد که بخواهید روی آن کار کنید، قویا پیشنهاد میکنیم که اصلا پروژه را آغاز نکنید.
۲- درباره سرمایهگذاریها تصمیم بگیرید
این پروژه چقدر هزینه خواهد داشت؟ وقتی از یک پروژه شرکتی صحبت میکنیم، هزینه ممکن است شامل این موارد باشد: زمان کارکنان، هزینههای تبلیغات، تحقیق و توسعه، نمونهسازی اولیه، نرمافزار، تولید و...
وقتی صحبت از برند شخصی در میان است، گرچه ممکن است یکسری سرمایهگذاریها انجام دهید (مثلا به این نتیجه برسید که یک وبسایت شخصی راه بیندازید) اما بخش اعظمی از سرمایهگذاری شما به شکل زمان است. به عنوان مثال، ممکن است تصمیم بگیرید روی شبکهسازی و گسترش ارتباطاتتان تمرکز کنید، محتوا تولید کنید (مثل راهاندازی یک وبلاگ) یا تایید اجتماعی کسب کنید. باید بدانید که ساختن یک برند شخصی قدرتمند، پروژهای است که سالها زمان میبرد تا به فرم مورد نظرتان برسد. مثلا آنتونیو از سال ۲۰۱۲ به طور جدی روی ساخت برند خودش کار میکند.
دوری کلارک در کتابش به نام «بازی طولانی: چطور در یک دنیای کوتاهمدت، یک متفکر بلندمدت باشیم؟» اشاره میکند که معمولا دو تا سه سال تلاش لازم است تا دیگران، شناختی جزئی از کار و تخصص شما پیدا کنند و شما را تا حدی بشناسند. پنج سال یا حتی بیشتر طول میکشد تا به یک شناخت معنادار دست پیدا کنند. این یک جاده دور و دراز است و شاید به این نتیجه برسید که ارزش ندارد زمان بگذارید یا حداقل، الان وقتش نیست. اما ممکن است به این نتیجه برسید که زمان، به هر حال میگذرد پس باید همین حالا شروع کنید. در هر دو حالت، مهم است بدانید که چه سرمایهگذاریهایی در این راستا میخواهید انجام دهید و آن نوع سرمایهگذاری که به آن پایبند خواهید بود را انتخاب کنید.
۳- به شکلی شفاف، مزایا و نحوه ردیابی آنها را مشخص کنید
یک سوال حیاتی هست که همه مدیران پروژه از خود میپرسند: از کجا بفهمیم که موفق بودهایم؟ چه اتفاقی باید افتاده باشد و در چه مدت زمانی؟
مثلا ممکن است به دنبال مزایایی مثل درآمد باشید (به واسطه برند قدرتمندتان، افراد بیشتری دنبال شما خواهند آمد) یا تاثیرگذاری (پیشنهاد شده که کتاب یا ستونی در یک نشریه معروف بنویسید) یا پیشرفت حرفهای (از میان تعداد زیادی کارمند در حوزه کاریتان، شما را برای ارتقای شغلی انتخاب کردهاند؛ ارتقایی که همه همکارها به دنبالش بودهاند). ساختن یک برند شخصی، فرآیندی است که به مرور زمان و پس از گذشت چند سال نتیجه میدهد. مزایای آن به ندرت در چند هفته یا چند ماه نمود پیدا میکنند. اما برای اینکه انگیزه خود را طی این فرآیند حفظ کنید، باید یک فرضیه بسازید (مثلا از طریق گفتوگو با همکارها که مسیر شغلیشان را تحسین میکنید یا از طریق مطالعه بیوگرافی افرادی که نمیشناسید) و تخمین بزنید که به نظرتان، پروژه چقدر طول خواهد کشید. یک موضوع دیگر هم هست که همینقدر مهم است. باید نشانههای کوچک پیشرفت را شناسایی کنید و در طول مسیر، آنها را زیر نظر داشته باشید تا بتوانید روند پیشرفت خود را در مقابل اهدافتان، مرتبا چک کنید. کلارک، نام این فرآیند را «گشتن به دنبال قطرههای باران» مینامد. و اگر پیروزی کوچکی حاصل شد، آن را جشن بگیرید.
۴- افراد ذینفع را شناسایی کنید
شاید به نظر برسد که ساختن یک برند شخصی قدرتمند، پروژهای است که تنها روی خودتان تاثیر میگذارد. اما در حقیقت ارزشش را دارد که به افراد ذینفعی که ممکن است تاثیری بگیرند، فکر کنید. مثلا اگر ناگهان در شبکههای اجتماعی فعال شوید یا کارهایی در راستای برجسته ساختن خود انجام دهید، رئیستان ممکن است احساس تهدید کند یا نگران شود که مبادا شما دور از چشم او برای استعفا نقشه میکشید. اگر امکانش هست، باید او را در جریان اهدافتان قرار دهید و از او حمایت بخواهید.
همچنین باید از خود بپرسید: «با این برند و چهره جدید، دوست دارم به چه افرادی دست پیدا کنم.» مثلا شاید بخواهید به واسطه تخصصتان، نه تنها در درون سازمان بلکه در خارج از سازمان نیز شناخته شوید پس ممکن است به راههایی برای جلب توجه آنها فکر کنید؛ مثل نامنویسی برای سخنرانی در یک کنفرانس یا مقالهنویسی برای نشریات حوزه کاریتان (البته قبل از این اقدام، باید درباره سیاستها و قوانین ارتباطات سازمانتان تحقیق کنید تا کاری خلاف سیاستها انجام ندهید).
۵- منابع و آیتمهای محقق شدنی را لیست کنید
یکی از کارهای خستهکننده در مدیریت پروژه این است: پروژهها توسط آدمها انجام میشوند و امکان اتوماتیک کردن آنها وجود ندارد. پس باید مطمئن شوید که زمان کافی برای ساخت و مدیریت برند شخصی دارید. در اغلب موارد، قبل از شروع پروژه توصیه میکنیم که یک یا دو فعالیتی را که در حال حاضر انجام میدهید، متوقف کنید. شاید مجبور شوید فعالیتهای داوطلبانه خود را کاهش دهید یا از فعالیت ورزشی دست بکشید یا تصمیم بگیرید امسال، زبان ایتالیایی نخوانید. اما تامین منابع کافی برای خودتان، مثل زمان، یک نقطه شروع کلیدی است.
همچنین مهم است چیزهایی را که به دنبال تحققشان هستید، و مسوولیتشان را بر عهده دارید بشناسید. پروژهها برای این وجود دارند تا چیزی (معمولا یک چیز جدید) را محقق کنند، در قالب خروجیها و آیتمهای تحویل دادنی. در مورد تقویت برند شخصی، این ممکن است به شکل اجرای یک پادکست یا تشکیل یک گروه شبکهسازی یا شروع کار تدریس در دانشگاه محل باشد.
۶- نقشهتان را بهطور جدی پیش ببرید
در پایان، باید از خود بپرسید: «این کار چطور و چه زمانی به انجام خواهد رسید؟» از هر مدیر پروژهای بپرسید، به شما میگوید که پروژهها یک روال معمول دارند. در ابتدای پروژه، شما احساس آرامش دارید چون پایانش خیلی دور است. استرس زمانی سراغتان میآید که پروژه به اواسطش میرسد و حس میکنید پایان مهلتها با سرعت نزدیک میشود. یکی از وظایف کلیدی یک مدیر پروژه، تقسیم پروژه به اقلام تحویل دادنی کوچک و دارای مهلت است تا این استرسها کاهش یابد.
اگر کار به بخشهای مهمی که باید به صورت هفتگی یا دو هفتهای انجام شوند، تقسیم شود و صادقانه درباره دستاوردها در آن بازه زمانی صحبت شود، افراد تیم، خودشان را مسوول و پاسخگو خواهند دانست و روی کاری که باید انجام دهند تمرکز خواهند کرد. یک عادت ساده، یعنی ایجاد و بازبینی تعهدات و وظایف هر هفته، کمک میکند که روی چیزهای مهم تمرکز کنید و تصویر شفافتری از آنچه انجام شده است، در دست داشته باشید.
تهیه یک برنامه زمانی نیز در برندسازی شخصی بسیار مهم است، چون اینطوری مطمئن میشوید که حتی در اوج مشغله، مهمترین کارها از قلم نمیافتند. مثلا یک روز و ساعت مشخص در هر هفته را به بررسی وضعیت پروژه اختصاص دهید. یا مطالب وبلاگ خود را هر هفته در یک زمان مشخص و روز مشخص، منتشر کنید. یا مثلا هر هفته عصر جمعه، برنامه بگذارید که با هدف شبکهسازی، با دیگران به صرف قهوه بیرون بروید. پایبندی به این عادتهای کوچک کمک میکند عادتهایی در شما و انتظاراتی در دیگران شکل بگیرند که این، روند شناخت برند شما را سرعت میبخشد.
ما هیچوقت نمیتوانیم نگاه دیگران نسبت به خودمان را کاملا تحت کنترل داشته باشیم. اما وقتی به برندسازی شخصی مانند یک پروژه نگاه کنیم که دارای یک نیت قانعکننده، اهداف جاهطلبانه، خط زمانی واقعبینانه و اقلام محققشدنی شفاف است، احتمال موفقیت شما در ایجاد یک وجهه غرورآمیز به میزان قابلتوجهی افزایش خواهد یافت.