استراتژی جامع برای سازمان
این هفته به معرفی کتاب «استراتژی برای مدیران عامل» میپردازیم که توسط سانوو (SunWu) نوشته شده است و دکتر سید علیرضا هاشمی آن را ترجمه کرده و در سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات دفتر پژوهشهای فرهنگی به چاپ رسیده است.
کتاب استراتژی برای مدیران عامل دارای بخش مقدمه، چهار بخش و ۱۰ فصل است که در اینجا به بخشی از مقدمه میپردازم:
فرض کنید فردا صبح هیاتمدیره شرکتتان از شما بخواهد ایدههایی برای بهبود درآمد شرکت پیشنهاد دهید؛ چه خواهید کرد؟ جواب شما چه خواهد بود؟
اگر به شما فرصتی برای ارائه یک پیشنهاد استراتژی جامع برای شرکتتان و جای دادن خود به عنوان نامزد مناسب برای شغل مدیرعاملی اعطا شود چه خواهید کرد؟ استراتژی شما چه خواهد بود؟
اگر هدف استراتژی بیشینه کردن ارزش برای سهامداران است، پس شغل شما به عنوان مدیرعامل را میتوان به دو کار اصلی تقسیم کرد: الف) صیانت از کسب و کارهای عملیاتی ب) بیشینه کردن درآمدها در آینده.
تنها راهی که یک کسب و کار میتواند چنین موقعیت بازاری بیابد این است که کارها را متفاوت از رقبایش انجام دهد. به زبان ساده یعنی، محصولات و خدمات شرکت شما، یا باید نیازهایی متفاوت نسبت به گزینههای رقیب را رفع کنند، یا اینکه همان نیازها را به گونهای متفاوت ارضا کنند.
اگر استراتژی موقعیتیابی به خوبی اجرا شود، خود را در محصولات و خدمات متمایز کرده و قیمتهایی کمتر از گزینههای رقیب ارائه، یا ترکیبی از هر دو را نشان دهید.
نویسنده اشاره میکند که کتاب مبتنی بر ۱۵ سال تجربه شخصی وی به عنوان مسوول اجرایی دو شرکت از شرکتهای فورچون ۵۰۰ است که در آنها این فرصت را داشته است که چندین واحد کسب و کار در سراسر جهان راهاندازی و هدایت کرده است و مکمل آن پژوهشهایی چندین و چند ساله است که به واسطه آنها بیش از ۳۰۰ کتاب و مقاله پژوهشی و بیش از ۵۰۰ ساعت فیلم و آموزشهای رسمی را بررسی کرده است. در فصل اول بخش اول، نویسنده، استراتژی کسب و کار را «خلاصهای از انتخاب آگاهانه که سازمان برای بیشینه کردن ارزشش در طول یک دوره زمانی مشخص دارد» تعریف کرده است.
کار شما به عنوان یک رهبر کسب و کار این است که همه راههای ممکن برای موجسواری سودآور را بیابید، زیرا به گفته اندی گرو- مدیرعامل پیشین شرکت اینتل- تنها پارانوئیدها و کژپنداران هستند که زنده میمانند. درفصل دوم کتاب نویسنده به موضوع سود در شرکتها پرداخته و گفته است چرخه خلق ثروت در سه گام رخ میدهد؛ اول شما محصولات و خدماتی را که برای مشتریان ارزش میآفرینند میفروشید. دوم، شما بخشی از آن ارزش را در قالب سود حفظ میکنید، و سوم، آن سودها را به دارایی نقدی تبدیل میکنید. دارایی نقدی است که شما میتوانید از آن برای پرداخت صورتحسابها، رشد شرکت و پرداخت عایدی به سهامداران استفاده کنید.
بنابراین نقش استراتژی در ارائه طرحی است که به شرکت در حفظ بیشترین مقدار ممکن ارزش در قالب «وجه نقد» کمک کند، مشروط بر اینکه در بازه زمانی بلندمدت، پایدار باشد.
نویسنده در فصل سوم کتاب به موضوع مهم صیانت از سودآوری پرداخته است و توصیه کرده است که قانون طلایی این است که ما باید همیشه دنبال استخراج بیشترین ارزشی که میتوانیم از کسب و کار عملیاتی به دست آوریم، باشیم. در حالی که در همین حین باید همیشه نگاهمان به پیش رو باشد تا فرصتهایی را که برای توسعه موقعیتهای حاکم در موجهای نوظهور پدیدار میشوند ببینیم.
هر روز از ما خواسته میشود به چیزهای جدیدی توجه کنیم که صنعت را متحول خواهند کرد و جهان را برای همیشه تغییر خواهند داد. واقعیت مجازی و افزوده، روباتهای چت و مکالمه، چاپگرهای سهبعدی، رمز ارزها، یادگیری ماشین، یادگیری عمیق، اینترنت اشیا، زیست تراشهها، ابردادهها، اقتصاد اشتراکی، پوشیدنیها، بیتکوین، بلاک چین و شبکههای هوشمند؛ تنها چند مورد از کلمات جدیدی هستند که به فرهنگ لغات ما اضافه شدهاند و چندین سال گذشته برای جلبتوجه ما رقابت میکردند. در نهایت به همان شکلی که به دنبال فرصتهایی برای ورود میگردیم، باید دائما در حال بررسی فرصتهای خروج باشید. باید نسبت به تغییر شرایط در بازار خود که میتواند نشانه افول آن یا ورود تغییردهندگان بازی باشد، هوشیار و آگاه بمانید.
توانایی دیدن موجهای جدید و هر چه زودتر سوار شدن بر آنها، به اندازه فهمیدن زمان پیاده شدن از موج اهمیت دارد.
نویسنده در بخش سخن آخر به نگرش جدیدی اشاره کرده و گفته است که اولویت با کیست؟ سهامداران، مشتریان یا کارکنان؟
پاسخ این سوال را با نقل قولی از جک ما - کارآفرین چینی گروه علی بابا – داده و بیان میکند که جک ما نامهای به افرادی که قرار بود به زودی سهامدار شوند نوشت و چشمانداز خود را درباره آینده شرکت توضیح داد و برخی از فلسفههای مدیریتی خودش را با آنها به اشتراک گذاشت.
«در مناسبتهای زیادی گفتهام که مشتری برای ما در اولویت اول، کارکنان در اولویت دوم و سهامداران در اولویت سوم هستند. من متوجه هستم که درک این حرف برای سرمایهگذارانی که نخستین بار آن را میشنوند سخت است.
اجازه بدهید واضح بگویم: ما به عنوان امین شرکت بر این باوریم که تنها راه خلق ارزش بلندمدت برای سهامداران علی بابا خلق ارزش پایدار برای مشتریان است. پس قطعا مشتریان در اولویت اول هستند.
حالا نوبت به کارکنانمان میرسد، چرا که در اقتصاد دانشی امروز کارکنان مهمترین عنصر در داشتن مشتریان راضی هستند. بدون کارکنانی بااستعداد، شاد، کوشا و متعهد، تعهد ما به ارائه خدمت به مشتریان پوچ خواهد بود. شرکتی که کارکنان راضی نداشته باشد مشتریان راضی هم نخواهد داشت و بدون مشتریان راضی نخواهیم توانست سهامداران راضی هم داشته باشیم.
شرکت ما بر مبنای درآمدها و سودهای کوتاهمدت تصمیمگیری نخواهد کرد. استراتژیهای ما با تفکر چشمانداز بلندمدت و ماموریتمحور، پیادهسازی خواهند شد. افراد، سرمایه، فناوری و منابع ما برای حراست از توسعه پایدار و رشد زیست بوم علی بابا به کار گرفته خواهد شد. ما با همین طرز فکر بلندمدت پذیرای سرمایهگذاران هستیم. در وهله سوم، سودهای تقسیمی پایینترین اولویت را در فهرست ما دارند. آن قدر کار برای انجام دادن و فرصت رشد برای به دست آوردن هست که نمیتوانیم به بیرون بردن پول از شرکت فکر کنیم، پس کل عایدی شما در آینده قابل پیشبینی از طریق افزایش قیمت سهام خواهد بود.»
برای بهره بردن از مطالب جذاب کتاب استراتژی برای مدیران عامل، شما را به مطالعه متن کتاب دعوت میکنیم.