وقتی کارکنان اخلاقیات را به منافع شرکت ترجیح میدهند
داستان اول
کاترین به تازگی در یک استارتآپ مشغول به کار شده است که نمایشگرهای السیدی بسیار بزرگ برای نصب در سالنهای بزرگ و فروشگاههای زنجیرهای تولید میکند. مسوولیت کاترین در شرکت عبارت است از تعمیر و رفع نقص فنی در نمایشگرهای به فروش رفته شرکت. یک روز یکی از مشتریان شرکت که یک مرکز فروش بزرگ بود گزارشی مبنی بر خرابی دو السیدی از ۱۲ السیدی خریداری شده به شرکت اعلام کرد. این نمایشگرها تنها سه ماه پس از نصب و راهاندازی دچار خرابی شده بودند و مشتری مورد نظر اعلام کرد شماره سریال مندرج روی این دو دستگاه با ۱۰ دستگاه دیگر متفاوت بوده است. به همین دلیل کاترین برای بررسیهای دقیقتر به محل نصب نمایشگرها در مرکز فروش مورد نظر اعلام شد. او پس از بررسیهای کارشناسی متوجه شد شرکت متبوعش در زمان ارسال سفارش خود علاوه بر ۱۰ دستگاه سالم و آزمایش شده، دو دستگاه السیدی را نیز که تستهای فنی را با موفقیت پشت سر نگذاشته و شفافیت تصویرشان زیر ۵۰درصد بود برای مشتری ارسال کرده است.
کاترین پس از شناسایی علت مشکل و دلیل ازکار افتادن السیدیها دچار یک دوراهی سخت شد. از یک سو او میدانست که با اعلام دلیل اصلی خرابی السیدیها شرکت مجبور میشود به صورت رایگان آن دو دستگاه السیدی را با دستگاههای جدید جایگزین کند و علاوه بر این تعداد زیادی از مشتریان شرکت اعتمادشان را به آن از دست میدادند و دیگر از آن خرید نمیکردند. از سوی دیگر کاترین میدانست که میتواند به سادگی و با مسوول دانستن خود خریدار به بهانه نصب نادرست یا نگهداری بد نمایشگرها مسوولیت بروز این مشکل را از دوش شرکت خود برداشته و به گردن خریدار بیندازد که البته این کار کاملا غیراخلاقی و دروغین بود. به عبارت بهتر کاترین در این مورد در وضعیتی قرار گرفته بود که باید بین منافع شرکت خود و منافع و حقوق خریداران یکی را برگزیند به طوری که انتخاب اولی اقدامی غیراخلاقی و انتخاب دومی امری ریسکی هم برای کاترین و هم برای حیثیت شرکتش بود.
هنگامیکه کاترین در این مخمصه قرار داشت به خوبی میدانست که مدیران شرکت بر انتخاب راهحلهایی تاکید دارند که کمترین هزینهها و بار منفی را برای شرکت به دنبال داشته باشد و بارها این نکته را در جریان جلسات کاری با کارکنان به آنها گوشزد کرده بودند و به همین دلیل کاترین امیدی به مدیران شرکت برای کمک کردن به او در اتخاذ یک تصمیم اخلاقگرایانه نداشت. با این همه کاترین به شدت مایل بود تا صادق و اخلاقمدار باشد آن هم نسبت به یکی از بهترین و وفادارترین مشتریان شرکت که از سالها پیش مشتری دائمی محصولات شرکت بود.
با این همه کاترین یکی از سختترین تصمیمهای تمام زندگیاش را گرفت و ماجرای ارسال تعمدی دو دستگاه معیوب را به اطلاع مشتری زیاندیده رساند هر چند میدانست این تصمیم او به احتمال زیاد برایش گران تمام خواهد شد که چنین نیز شد و او مدت کوتاهی بعد از این اتفاق از شرکت اخراج شد.
داستان دوم
روسکو، رئیس بخش مهندسی در یک شرکت مهندسی سیستمهاست که اخیرا قرارداد بزرگی را با شرکت یو ساب منعقد کرده است که بر اساس آن مسوولیت ساخت سیستمهای آتشنشانی و اطفای حریق شرکت یوساب به شرکت متبوع روسکو واگذار شده است. در متن قرارداد منعقد شده بین دو شرکت، یک بند گنجانده شده بود که بر اساس آن شرکت فروشنده سیستم آتشنشانی باید آزمایشهای اضافی مربوط به ایمنی سیستم را پیش از فروش آن به شرکت خریدار انجام دهد تا سیستم به طور کامل و درست کار کند.
براساس متن قرارداد، شرکت فروشنده موظف به پرداخت کلیه هزینههای مربوط به انجام این تستها بود که باید در آزمایشگاه شرکت انجام میشد. با این همه در یکی از روزهای قبل از تحویل سیستم مذکور به مشتری، مدیرعامل شرکت روسکو را احضار کرد و به او گفت به علت وجود مشکلات عدیده مالی برای شرکت و بحرانی بودن وضعیت مالی شرکت بهتر است از انجام دادن تستهای پرهزینه مربوط به ایمنی سیستم اطفای حریق خودداری کند و سفارش شرکت یو ساب را بدون انجام آنها تحویل دهد. بر این اساس روسکو موظف میشد بدون انجام این تستها اوراق مربوط به انجام آنها را تایید و رسما اعلام کند که سیستم به فروش رسیده تمام تستهای ایمنی را با موفقیت پشت سر گذاشته است. در پایان این گفتوگو، جناب مدیرعامل با لحنی هشداردهنده و قاطعانه به روسکو اعلام کرد در صورت امضا نکردن تاییدیههای تست ایمنی، او را اخراج خواهد کرد.
اکنون روسکو در شرایط بسیار سخت و پیچیدهای قرار دارد، چرا که از یکسو نمیتواند خواسته مدیرعامل را برآورده سازد و حیثیت حرفهای و شغلی خود را زیر سوال ببرد و ازسوی دیگر نمیخواهد شغل خوبی را که در شرکت دارد از دست بدهد. به عبارت بهتر او باید بین منافع و آینده کاری خود از یکسو و عمل به وظایف کاری و اخلاقی یکی را برگزیند. در ساعات اولیه پس از شنیدن این جملات از مدیرعامل، روسکو ابتدا تصمیم گرفت به اصول اخلاقی و حرفهایاش پایبند بماند و به خواسته غیراخلاقی مدیرعامل عمل نکند حتی اگر از شرکت اخراج شود، اما کمی بعد که آرامتر شد با خود فکر کرد حتی پس از انجام این کار شجاعانه از طرف او، فردی که جایگزین او در شرکت خواهد شد به راحتی فرمهای تاییدیه را امضا خواهد کرد و آب هم از آب تکان نخواهد خورد و سیستم اطفای حریق بدون انجام تستهای تکمیلی به خریدار تحویل خواهد شد. پس چرا او باید دست به کاری بیهوده بزند که تنها نتیجهاش بیکار شدن او خواهد بود؟
روسکو اما در برابر این وسوسه تسلیم نشد و پس از مشورت با یکی از دوستان مطبوعاتیاش تصمیم گرفت نه تنها از امضای فرمهای تاییدیه خودداری کند، بلکه تمام این ماجرا را از طریق رسانه علنی سازد و مدیر عامل شرکت را وادار به عقبنشینی از خواسته غیرقانونیاش کند. نتیجه آن شد که نه تنها او از شرکت اخراج نشد، بلکه به خاطر وفاداری به اصول اخلاقی از طرف اعضای هیاتمدیره مورد تقدیر قرار گرفت و به پست بالاتری نیز ارتقا پیدا کرد.